آرشیف

2017-8-18

احمد سعیدی

رئیس جمهور و جامعۀ اکادمیک افغانستان

 روز پنجشنبه 26 اسد 1396 رئیس جمهور توسط طیاره به پوهنتون کابل رفت . طبعاً طی مراسمی بیانیه های رد وبدل گردید و شخص خود شان گویا با دست پر ، اعتماد بنفس و دست آورد های کم نظیر، صدایش را زیر و بم  نمود ، بلی ظاهراً چنین هم هست. قانون تحصیلات عالی را نو و سچه ساخته ، استادان پیرکی و کهنه پخ را تقاعد داده ، کانکور را صدو هشتاد درجه اصلاح کرده ، عرصه را برای نسل جوان باز نموده و امور اکادمیک رامستحکم ساخته . او بعد از یک سلسله خیالبافی ها ، ضمن اعتراض از کهنه بودن مفردات درسی، به استادان گفت« شما موضوعاتی را به شاگردان تدریس می کنید که ، سابق به پدر کلان من تدریس می کردند» ، راست می گوید سالها قبل به پدر کلانش قرآن شریف تدریس می شد و حالا هم همان را تدریس می کنند، همچنین نظریات و آثار  دانشمندانی چون فیثاغورث، کوپرنیک ، انشتین ، مندلیف ، ژان ژاک رو سو ، حافظ ، مولانا و خوشحال ختک هنوزهم تدریس می شوند و در زمان ریاست ایشان هم ، چنین بود.
می گویند، یک سال قبل روزی که اشرف غنی، قانون  تحصیلات عالی را امضاکرد ، خطاب به وزیر تحصیلات گفت ، جناب وزیر! ، بروید این قانون را تطبیق کنید و مرا از شر « پوهاندیزم » نجات دهید. در این زمینه اشاره اش به آن مادۀ قانون بود که استاد با تکمیل سن 65 سالگی متقاعد می شود و قابل تمدید نیست . درسابق ، کار استادان بعد از تقاعد طبق ضرورت همه ساله تمدید می شد ، معرفترین آنها تا 20 سال بعد از تقاعد نوبتی تمدید شده بودند، این بار از تحصیلات عالی بیشتر از60 متخصص ، مجرب و کار کشته تصفیه شدند و رئیس جمهور از« شر آنها خلاص گردید». آری، اکنون تحصیلات عالی  و پوهنتون ها توسط جوانان اداره می شود : وزیر( خارج از کدر علمی) ، معین پوهنیار ، رئیس پوهنیار، آمردیپارتمنت پوهنیار و استاد پوهنیار (دوران پوهنیاریزم، رتبۀ علمی هر استاد که بالاتر باشد ، بی کفایت تر جلوه می کند).
مقصد رئیس جمهور از«پوهاندیزم»  آن بوده که پوهاند یعنی انسان پیر و مضر ، پوهاند یعنی استادی که از روی یادداشت های چهل سال پیش درس یومیه اش را به پیش میبرد ، پوهاند یعنی شخصی که راه جوانان را سد کرده ، پوهاند یعنی کسی که دیپارتمنت را در اختیار گرفته و پوهاند یعنی آنهای که علمیت تمام شان ارزش یک صدم علمیت رئیس جمهوررا ندارد ، چون او عقل عالم است و پوهاند هم نبوده، چنین نظریاتی از زبان اطرافیان رئیس جمهورشنیده می شود.
هموطن عزیز !  بیائید انصاف کنیم آنهای که بلندترین تحصیلات و بیشترین تجربۀ تدریس را دارند ، ده ها پوهنتون دنیا را دیده اند ، در روزگار رنج و زحمت مملکت با کلوش های کهنه و دستارهای فرسوده، دامن پوهنتون را رها نکردند ، صدها اثر علمی آفریدند ، آیا درست است که به آدرس همۀ آنها بلا استثنا، اوصاف « پوهاندیزم »، اطلاق گردد؟ واقعیت این است که در کشورما سیاستمدار ، تحلیلگر ، شاعر و نویسنده بسیار زیاد اند اما درتمام ساحات علوم طبیعی ،انجینری ، زراعت ، جیولوژی و معدن ، نفت و گاز، تکنولوژی معلوماتی و کمپیوتر، تعداد انگشت شمار افرادمتخصص ، کارکشته ، فرهیخته و فداکار وجود دارند و اطلاق « پوهاندیزم » به همۀ آنها حرف مفت و مزخرفی است که بحیث لکۀ ننگی در تاریخ علوم مملکت ثبت می شود .
هرچند تعداد زیادی استادان متقاعد، به پوهنتون های خصوصی جذب می شوند  اما بعضی از آنها هنوز با کارت سابق خود به پوهنتون می روند ، در اتاق ها می نشینند، خاطرات روزهای بی عزتی و بیکاری را که در زمان طالبان داشتند، تازه می کنند، یکی از ایشان گنگه شده ، به شاگردانش می بیند گریه می کند ( پوهاند داکتر آرزو استاد و متخصص وترنری)، تعدادی هم حدود یکسال دروس ماستری و دکتورا را مفت ، ادامه دادند با دست خالی، کمرشان خم گشت و از تدریس منصرف شدند.
بالآخره می پرسیم آنهای که نیم قرن به پوهنتون خدمت کردند و متقاعد هستند ، چند نفر ایشان به افتخارروز آمدن رئیس جمهورمنحیث وارثان امور اکادمیک، در پوهنتون دعوت شده باشند؟
خوانندۀ عزیز ! در این نوشته فقط یک مورد قانون جدید تحصیلات عالی  و آرزوهای خیالی رئیس جمهور یاد آوری گردید، اما این قصه سری دراز دارد : ریشخندی قانون به سرنوشت استادان جوان(پوهیالی ها) ، خلا های پذیرش اعضای جدید کدرعلمی، شیوع سیستم کریدیت که با شرایط ما همخوانی ندارد  ، انتصاب روئسای ادارات اکادمیک و صلاحیت های آنها ، حق تحقیق ، تالیف و ترجمه استادان ، پشتیبانی از انتشارات کتاب و ده ها مورد دیگر. یار زنده و بخت باقی .
مبری گمـان که گـویا به خـدا رسیده باشی
تو زخود نرفته بیرون به کجا رسیده باشد