آرشیف

2015-2-1

محمداکرام اندیشمند

رئیس جمهور آینده! کرزی یا خلیل زاد؟

تب و تاب دومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در حالی شدت می یابد که هنوز یکسال به این انتخابات باقی مانده است. گمانه زنی ها و تحلیل های فراوانی  پیرامون این انتخابات ارائه می شود. نکات مهم در این حدس و گمان بر سر افرادیست که به میدان این رقابت پا پیش میگذارند و از میان آنها یکی هم برنده ی این میدان می شود. این افراد کیها هستند و چه کسی از این میان به ارگ (کاخ) ریاست جمهوری خواهد رفت؟ ا زهمه مهم تر اینکه چه کسی فرد مورد نظر و حمایت واشنگتن در این انتخابات خواهد بود؟ تا زمانیکه دولت افغانستان با کمک مالی و نظامی ایالات متحده ی امریکا مجال حضور و حیات دارد، انتخاب رئیس جمهور مورد نظر و حمایت امریکا بخش جدا ناپذیر در پروسه ی دوام و بقای این دولت است. مدنظر قرار دادن فرضیه ی انتخاب رئیس جمهور بر خلاف خاست وتمایل امریکایی ها هر چند به نام و بهانه ی دموکراسی توهمی بیش نیست. هرچند که رئیس جمهور کرزی در اظهارات هفته ی قبل(13اپریل 2008) که تصمیم خود را مبنی بر نامزدی خویش در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری اعلان کرد گفت:"این بار رئیس جمهور افغانستان را امریکایی ها نه؛ بلکه مردم افغانستان انتخاب می کنند." اما رئیس جمهور کرزی این مطلب را نیز گفته بود که وقتی در آغاز مبارزه ام علیه رژیم طالبان در ارزگان مردم را به قیام دعوت میکردم ریش سفیدی برایم گفت آیا امریکایی ها با شما هستند و همرایتان کمک می کنند یا نه؟ من برایش گفتم بلی! اگر امریکایی ها با ما نباشند و به ما کمک نکنند من این جا چه می کنم؟ و حالا نیز به مشکل می توان پذیرفت که رئیس جمهور بدون رضایت و حمایت امریکایی ها مجدداً پا به میدان انتخابات ریاست جمهوری بگذارد و تصویری از رهبری خود در حاکمیت افغانستان خارج از حمایت امریکایی ها داشته باشد. و اما این بار گزینه ی امریکایی ها برای ریاست جمهوری افغانستان چه کسی است؟ کرزی، جلالی، خلیل زاد و یا کسی دیگر…؟  
کاندیدهای ریاست جمهوری:
یکی از نکات مورد حدس و بحث در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان کاندید های این انتخابات است. هرچند تا کنون افرادی چون رمضان بشر دوست عضو پارلمان و هفته ی قبل(25حمل 1387 برابر با 13 اپریل 2008) حامد کرزی رئیس جمهور کنونی کشور خود را از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری معرفی کردند، اما هنوز بسیاری از کاندید های احتمالی ریاست جمهوری تصمیم خویش را آشکار نساخته اند؛ در حالیکه از افراد مختلفی به عنوان کاندیدان مقام ریاست جمهوری نام برده می شود. نام آنهاییکه تا کنون بر سر زبانها قرار دارد عبارت اند از: علی احمد جلالی وزیر اسبق داخله، زلمی خلیل زاد سفیر ایالات متحده ی امریکا در سازمان ملل متحد، داکترعبدالله وزیر پیشین خارجه، مصطفی ظاهر، محمدیونس قانونی رئیس ولسی جرگه، حاجی محمدمحقق عضو پارلمان، عبدالرشید دوستم و تعداد دیگر.  از میان احزاب و ائتلاف های سیاسی که در صدد وارد شدن به میدان انتخابات ریاست جمهوری میباشند، از جبهه ی ملی و نقش مهم آن در این انتخابات نام برده می شود. نکات اصلی قابل پرسش و بررسی در ارتباط با کاندیدهای مذکور نخست به بحث بر سر درستی و نادرستی نامزدی آنها به مقام ریاست جمهوری بر میگردد و ثانیاً، ارزیابی میزان و درصدی شانس پیروزی آنها در این انتخابات است. پیروزی که زمینه های آن بستگی به عوامل مختلفی چون توانایی های فردی و اجتماعی کاندید شوندگان و حمایت خارجی به ویژه حمایت ایالات متحده ی امریکا از فردی به عنوان رئیس جمهور آینده ی افغانستان دارد.
جبهه ی ملی و نامزد ریاست جمهوری:
از جبهه ی ملی به عنوان عمده ترین گروه اپوزیسیون سیاسی در دولت افغانستان نام برده می شود که معرفی نامزد برای انتخابات ریاست جمهوری از سوی این جبهه مهم تلقی می گردد. آیا جبهه ی ملی نامزدی را برای کاندید ریاست جمهوری معرفی خواهد کرد؟
هر چند موضع گیری و دیدگاه مخدوش و نا مشخص جبهه ی ملی در مورد معرفی نامزد به انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد که جبهه ی مذکور به چنین تصمیمی نخواهد رسید، اما هویت و ویژگیهای درونی جبهه ی ملی نیز گویای ناتوانی جبهه ی ملی درتوافق برسرکاندید واحدعضو جبهه به انتخابات ریاست جمهوری است. جبهه ی ملی یک تشکیل نا متجانس، مصلحتی و مؤقتی از سوی افراد و رهبران گروه هایی است که هر کدام در درون جبهه آجندا و اهداف خود را دارند. بسیاری از اهداف اعضای رهبری جبهه مبتنی بر منافع و مصالح شخصی شان استوار است که چنین تشکیلی را برای حفظ این منافع و دسترسی به منافع بیشتر یک نیاز تلقی می کنند. از این رو جبهه ی مذکور تا کنون در خلای هویت به سر می برد که به مثابه ی یک ائتلاف سیاسی از افراد و گروه های مختلف، از متحدین دولت افغانستان است یا  گروه اپوزیسیون را دردولت تشکیل میدهد؟ عضویت برخی از اعضای عالی رتبه ی دولت در جبهه ی ملی بیش از بیش ماهیت و تعریف جبهه ی مذکور را در پرده ی ابهام و تاریکی فرو برده است. با توجه به چنین مشخصات و مشکلاتِ که جبهه ی ملی در درون خود دارد بعید به نظر می رسد که جبهه ی مذکور تا یکسال دیگر بتواند فردی را ازمیان خودنامزد انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند. اظهارات اخیرسخنگوی جبهه ی مذکور که ممکن است جبهه از نامزد دیگری بیرون از جبهه ی ملی حمایت نماید، ناکار آیی و ناتوانی ضعف جبهه را بر می تابد. جبهه ی ملی که توان توافق بر سر نامزدی را از میان خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده نداشته باشد، اعلان حمایت از نامزد بیرون از جبهه مخفی نگهداشتن ناکارآیی، شکست و افتضاح سیاسی جبهه ی مذکور است. وقوع احتمال کاندید برخی از اعضای رهبری جبهه ی ملی بصورت مستقل و بدون ارتباط جبهه ی مذکور که احتمال آن بسیار زیاد به نظر می رسد به معنی فروپاشی مطلق جبهه ی ملی خواهد بود. هرچند که ناتوانی و نا کارآیی سیاسی جبهه ی مذکور در واقع جبهه ی ملی را از لحاظ عملی مدت ها قبل بسوی فروپاشی برده بود.
علی احمد جلالی:
علی احمد جلالی وزیر پیشین وزارت داخله ی افغانستان یکی از چهره های مطرح و نامزد برای ریاست جمهوری معرفی می شود. تعلق او از لحاظ قومی به قوم پشتون در کشور و داشتن تابعیت امریکا، وی را برای برخی از صاحب نظران فرد مطرح و مهم در انتخاب ریاست جمهوری تبدیل کرده است. اما این ویژگیها تا چه حد او را در رقابت بر سر انتخابات ریاست جمهوری برنده می کند؟ آیا جلالی وارد میدان رقابت در انتخابات ریاست جمهوری خواهد شد؟ انگیزه ها و محاسبه ی او از ورود به میدان این رقابت و پیروزی در این میدان چیست؟ 
شایعه ی نامزدی جلالی در انتخابات ریاست جمهوری در حالی به گوش می رسد که هنوز موصوف از چنین تصمیمی سخن نگفته است. هرچند او در ماه های اخیر در رفت و آمد میان ایالات متحده ی امریکا، کشورهای اروپای غربی و افغانستان به سر میبرد و در میان جمعی از افغانهای مقیم این کشورها نظریات خود را در مورد اوضاع افغانستان در میان میگذارد. او در آخرین نشست و ابرازنظر خویش روز گذشته(18اپریل 2008) با جمعی از افغانها در شهرک "نایکرک" در امرسفورت هالند نیز به صراحت از تصمیم خود سخن نگفت. نکته ی قابل تذکر در ابراز نظر های جلالی دراین نشست با شماری از افغانهای که  یکصد نفر را تشکیل می دادند این بود که هیچ مطلب مهم و نو را در رابطه با معضل افغانستان مطرح نکرد. او در مورد نیروهای خارجی و عملکرد آنها اظهارات متناقض و چند پهلو داشت. از یکسو با تذکر اینکه افغانستان تا کنون 3500 بار از سوی نیروهای هوایی خارجی بمباران شده اند و از این بمبارانها مردم صدمه دیده اند نارضایتی و انتقاد خود را از موجودیت قوت های خارجی نشان میداد و از سوی دیگر حضور نیروهای خارجی را در کشور یک نیاز تلقی میکرد و به ضرورت همآهنگی عملکرد این نیروها و کشور ها در عرصه های مختلف نظامی و غیر نظامی تأکید می نمود. وی بحران افغانستان را ناشی از عوامل پنجگانه ی تروریزم، ضعف دولت، تولید مواد مخدر، ناهمانگی عملکرد نیروهای خارجی و مداخلات منطقوی دانست اما رفع این بحران را مستلزم زمان بیشتر برای ایجاد ثبات و حاکمیت قانون خواند. جالب این بود که ازیکطرف ایران را متهم به دخالت در افغانستان میکرد و از سوی دیگر با تذکر این نکته که دولت ایران با حضور امریکا اجباراً به این دخالت کشانده می شود در صدد توجیه این دخالت می شد. ابراز نظر او درمورد پاکستان نیز مبهم و چند پهلو بود. در حالیکه عملکرد دولت پاکستان را در مبارزه با تروریزم  تمجید نمود و دستگیری ششصد تن اعضای القاعده را توسط مامورین پاکستانی نشانه های مثبت و جدیت این مبارزه خواند، از سوی دیگر از ناکافی بودن  تلاش پاکستان در این مبارزه سخن گفت و از آن انتقاد کرد.
علی احمدجلالی دربیانات و ابراز نظرهای خویش به انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان نپرداخت و از نامزدی خود در این انتخابات حرفی به زبان نیاورد. هرچند شماری از سخنرانان در این نشست برای ریاست جمهوری موصوف اشتیاق نشان دادند و با ابراز حمایت از نامزدی وی در انتخابات ریاست جمهوری  او را فرد شایسته برای مقام ریاست جمهوری خواندند، اما موصوف به این نداها و مطالبات پاسخ روشنی ارائه نکرد. نه از عدم نامزدی خود سخن گفت و نه خود را از کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری معرفی نمود. درحالیکه برخی از مشتقان ریاست جمهوری جلالی در این نشست او را فردموردنظر و مورد حمایت امریکا به جانشینی کرزی در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری معرفی می کردند و از این حمایت با اطمینان سخن می گفتند، اما چنین اشاره و اطمینانی در ابراز نظر و بیانات جلالی انعکاس نداشت.
نکته ی قابل پرسش این است که آیا علی احمد جلالی فرد مورد نظر و حمایت واشنگتن به جای حامد کرزی در دومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان خواهد بود؟
در حالیکه جلالی تابعیت ایالات متحده ی امریکا را دارد و در سال 2004 از امریکا سر راست به مقر وزارت داخله آمد، امابه نظر می رسد که هنوز در مراکز و مراجع قدرت امریکا که تصمیم شان برای گزینش رهبری دولت مورد حمایت شان در افغانستان تعین کننده است، نشان و شواهدی از انتخاب جلالی در مسند ریاست جمهوری افغانستان وجود ندارد. از سوی دیگر موقعیت جلالی چه از لحاظ جاذبه های مدیریتی و رهبری و چه از نظر پایگاه قومی و اجتماعی بسیار ضعیف تر از آن است که زمینه ساز پیروزی موصوف در انتخابات ریاست جمهوری باشد. برخی از افراد آگاه جلالی را در دوران وزارتش در وزارت داخله یک مدیر اماتور و فاقد توان اداره و رهبری معرفی می کنند که بیشتر به حضور در کنفرانس های مطبوعاتی و در رسانه های گروهی علاقمندبود.  گفته می شود که جلالی در مسند وزارت، وقت خود را بیشتر در مصاحبت با خارجی ها سپری میکرد و کمتر از درون وزارت و ادارات وزارت خویش خبر داشت و به آنها می رسید. افزون بر آن، این افراد جلالی را در وزارت داخله با تبعیض و تمایلات قومی، دارای اندیشه های برتری خواهانه ی قومی می پندارند که برای رهبری در جامعه ی کثیرالاقوام افغانستان نا مناسب است.
مسلماً جلالی بسیاری از اتهامات متذکره را در مورد ضعف اداره و تعصبات قومی نمی پذیرد و از این لحاظ مانعی را در مسیر رسیدن به مسند ریاست جمهوری کشور نمی بیند. حتی اگر جلالی تا سال آینده نتواند توجه امریکایی ها و محافل غربی را در حمایت از او به عنوان رئیس جمهور آینده کسب کند، آماده سازی چنین زمینه و ذهنیت در داخل و خارج افغانستان به عنوان رهبر پشتون جانشین کرزی در انتخابات سوم ریاست جمهوری از انگیزه های مهم وی در تحرکات او برای نامزدی این دور خواهد بود. جلالی در محاسبه و ارزیابی خود حمایت امریکا و غرب را از فرد تکنوکرات متعلق به قوم پشتون و مورد اعتماد آنها در رسیدن بر مسند رهبری قدرت در افغانستان مورد عنایت قرار میدهد. او که خود را در چنین جامه ای آراسته و مناسب می یابد با تلاش و فعالیت های دوام دار و ایجاد ذهنیت نامزدی در رفتن بسوی دومین انتخابات ریاست جمهوری و یا احتراز از آن، کم از کم در صدد فراهم سازی مقدمات دسترسی به این مسند در سومین انتخابات است.
مصطفی ظاهر:
مصطفی ظاهر نواسه ی مرحوم محمد ظاهر، شاه پیشین افغانستان یکی از چهره های مطرح بحث در سیاست و رهبری افغانستان است. مصطفی برخلاف تمایل رئیس جمهورکرزی و برخی اعضای خاندان سلطنتی اسبق به عضویت جبهه ی ملی ظاهراً از مخالفین سیاسی داخل و بیرون دولت رئیس جمهور در آمد. او همیشه در محافل خصوصی و به دور از چشم خبرنگاران و رسانه ها به شدت از رئیس جمهور کرزی انتقاد می کند و کرزی راشخص ناتوان و نامناسب برای رهبری افغانستان می خواند. انگیزه های ناراحتی و انتقاد مصطفی ظاهر از رئیس جمهور کرزی ناشی از باور موصوف بر سر سوء استفاده ی کرزی از نام و موقعیت جدِ مصطفی، شاه اسبق و متوفی است. هرچند مصطفی هیچگاه بگونه ی آشکارا رهبری در افغانستان را پس از سقوط رژیم طالبان حق محمدظاهرشاه و خانواده ی او نپنداشت، اما او معتقد است که کرزی با استفاده از نام و اعتبار محمدظاهرشاه این حق را غصب نمود و دیگر هیچ نقش و حرمتی به شاه و خانواده اش نگذاشت. صرف نظر از درستی و نادرستی باورهای مصطفی ظاهر، موصوف  به عنوان نواسه ی محمدظاهرشاه در صدد ایفای نقش تعین کننده درسیاست کشورتارسیدن به مقام ریاست جمهوری است.شایدمصطفی ظاهر در رسیدن به چنین آرزوی اعلان ناشده بود که علی رغم ناهمخوانی و نا همسویی ها بابسیاری ازرهبران جبهه ی ملی به این جبهه پیوست. اماتاکنون جبهه ی ملی از معرفی مصطفی ظاهربه عنوان کاندیداین جبهه در انتخابات ریاست جمهوری خودداری ورزیده است. نشست متعدد رهبران جبهه در ماه های اخیر به ویژه پس از قتل مصطفی کاظمی سخنگوی جبهه ی مذکور در معرفی نامزد جبهه به انتخابات ریاست جمهوری نتیجه ای در برنداشت. در حالیکه مصطفی کاظمی از هوادارن اصلی نامزدی مصطفی ظاهر به مقام ریاست جمهوری از سوی جبهه ی ملی بود، بسیاری از رهبران جبهه ی مذکور با کاندیدی مصطفی ظاهر به عنوان کاندید جبهه ی ملی موافق نیستند. مذاکرات ناکام رهبران جبهه ی ملی برسر این امر، مصطفی ظاهررا وا داشت تا طرح خود را در مورد ایجاد صلح در افغانستان روز 12 اپریل 2008 (24 حمل1387) اعلان کند. طرح او بر مبنای مذاکرات بین الافغانی، تشکیل لویه جرگه و برگزاری انتخابات قرار دارد که در واقع مشروعیت دولت افغانستان و ریاست جمهوری حامدکرزی را مورد تردید قرا رمیدهد. هرچند مصطفی ظاهر تا کنون از نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری سخن نگفته است اما برخی آگاهان اعلان چنین طرح را مقدمه چینی و زمینه سازی برای نامزد شدن موصوف در انتخابات ریاست جمهوری میدانند. آیا مصطفی ظاهر بدون توافق جبهه ی ملی حاضر خواهد شد تا خود را در انتخابات آینده نامزد ریاست جمهوری معرفی کند؟ برخورد محتاطانه و وسواس آمیز مصطفی ظاهر در سالهای حضورش در افغانستان نشان میدهد که او بدون ارزیابی دقیق و اطمینان از مؤفقیت چشم بسته به چنین اقدامی متوسل نخواهد شد. در حالیکه مصطفی ظاهر در نامزدی خود به حمایت جبهه ی ملی در داخل و حمایت امریکایی ها و غرب در بیرون نیاز دارد، اما به نظر می رسد که او از چنین حمایتی برخوردار نیست. بدون تردید توافق جبهه ی ملی بر سر او به عنوان کاندید این جبهه و جلب حمایت امریکایی ها می توانست مصطفی را به ارگ کابل ببرد.
داکتر عبدالله:
داکترعبدالله وزیرخارجه ی پیشین افغانستان یکی ازچهره های فعال سیاسی درعرصه سیاست امروزکشور است. او که از همکاران و یاران نزدیک احمدشاه مسعود بود در فعالیت و زدو بند های سیاسی دوره ی پس از سقوط طالبان راه مستقل در پیش گرفت. در حالیکه از او به عنوان یکی از کاندید ها در انتخابات ریاست جمهوری نام برده می شود، اما تا کنون هیچگونه شواهدی که حاکی از تصمیم موصوف در این مورد باشد به ملاحظه نرسیده است. برخی از صاحب نظران داکتر عبدالله را در جامعه ی قبیلوی و سنتی افغانستان که تعلقات قومی افراد عنصر مهم را در سیاست تشکیل میدهد با توجه به هویت قومی موصوف فرد مناسب در رهبری دولت می پندارند. داکتر عبدالله با پدر قندهاری پشتون و مادر پنجشیری تاجک و روابط وسیع داخلی و بین المللی موقعیت استثنایی دارد. آیا موصوف با توجه به چنین موقعیت یکی از نامزدان ریاست جمهوری خواهد بود؟
 بر خلاف شایعاتی که از سوی برخی رسانه های گروهی مبتنی بر نامزدی داکتر عبدالله در انتخابات ریاست جمهوری مطرح می شود، به نظر می رسد که موصوف از چنین اقدامی احتراز کند. وی در میدان فعالیت سیاسی خود شخص واقع نگر و عملگرا است. او با این ویژگی در تلاش ها و فعالیت های سیاسی خویش تصمیم به اقدامی نخواهد گرفت که هیچگونه شانس پیروزی نداشته باشد. وی برخلاف آنکه خود کاندید مستقل ریاست جمهوری باشد تر جیح خواهد داد تا در کنار نامزد مورد حمایت ایالات متحده ی امریکا و جهان غرب به عنوان معاون اول و یا عضو مقتدر کابینه ی آینده قرار بگیرد. داکتر عبدالله از روابط نزدیک با محافل سیاسی امریکا و اروپا و از اعتبار قابل توجه برخوردار است.
 داکتر عبدالله با زلمی خلیل زاد نماینده ی افغان تبار امریکا در سازمان ملل متحد که از نامزدی او نیز در انتخابات ریاست جمهوری سخن زده می شود، روابط نزدیک و تنگاتنگ دارد. آگاهان امور که نقش خلیل زاد را در سیاست افغانی امریکا نقش "پادشاه ساز" می پندارند از داکتر عبدالله به عنوان شریک مهم و مقتدر در حکومت آینده چه با ریاست جمهوری خلیل زاد و چه با ریاست کرزی و یا جلالی نام می برند.
محمدیونس قانونی:
محمد یونس قانونی رئیس ولسی جرگه در پارلمان کشور و از کاندیدهای دورقبلی ریاست جمهوری یکی از افرادیست که از او به عنوان کاندید دومین انتخابات ریاست جمهوری نام برده می شود. هرچند او عضو جبهه ی ملی است اما ناکامی جبهه در معرفی نامزد برای انتخابات ریاست جمهوری راه را برای نامزدی قانونی نه از آدرس جبهه بلکه از آدرس خودش باز می کند. بدون تردید توافق رهبران جبهه ی ملی بر سر نامزدی محمدیونس قانونی عضو رهبری جبهه ی مذکور و رئیس مجلس نمایندگان افغانستان در انتخابات ریاست جمهوری برای او یک مؤفقیت بود؛ اما بسیار بعید به نظر می رسد که چنین توافقی در مورد موصوف در جبهه ی ملی ایجاد شود. هرچند قانونی بصورت علنی تصمیم خود را درموردکاندیدی خویش اعلان نکرده است. نکته ی دیگری که می تواند به عنوان مانع در فراراه نامزدی قانونی در انتخابات ریاست جمهوری موردبررسی وتأمل قراربگیرد ادامه ی زمان کاری ولسی جرگه یکسال بیشتر ازدوره ی ریاست جمهوری است. آیا قانونی حاضر خواهد شد تا یکسال ریاست خود را در قوای مقننیه ی کشور قربانی مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری کند که احتمال پیروزی اش در این انتخابات مبهم و تاریک است؟ هنوز پاسخ روشنی به این پرسش قبل از وقت است. هرچند راه استعفای دسته جمعی اعضای ولسی جرگه یکسال پیش از زمان موعود می تواند قانونی را از این بن بست بیرون کند. این احتمال نیز ضعیف دیده می شود که وکیلان برحال با امتیاز مادی و معنوی فوق العاده در پارلمان کشور چشم خود را بر یکسال امتیازات خود ببندند. اما نکته ی قابل تذکر این است که قانونی مشارکت خود را در رقابت بر سر ریاست جمهوری برغم موانع و مشکلات متذکره در این انتخابات برای حفظ آتیه ی موقعیت سیاسی خویش مهم تلقی می کند. او در این مشارکت بر جستگی و تثبیت نقش خود را در رهبری گروه ها و نیروهای بر آمده از مقاومت علیه طالبان به رهبری احمدشاه مسعود می بیند. تثبیت او در این نقش برای آینده ی سیاسی که چهره ی جوان و نسل دوم مجاهدین محسوب می شود از اهمیت زیادی برای موصوف برخودار است. او با این نقش می خواهد خلای رهبری پس از مسعود را در میان پایگاه اجتماعی موصوف و هوادارن او درجهاد و مقاومت پر کند. قانونی در چنین حالتی می تواند روابط و اعتبار بین المللی خود را بالا ببرد و به یکی از وزنه های قابل محاسبه در میدان سیاست افغانستان تبدیل شود.  قانونی با چنین محاسبه وامید واری ازنامزدی خود در ازاء همراهی با نامزدموردحمایت ایالات متحده ی امریکا و جامعه ی بین المللی خود داری خواهد کرد. آیا قانونی چنین خواهد کرد و در چنین موقعیتی قرار خواهد گرفت؟
عبدالرشید دوستم:
عدم توفیق جبهه ی ملی به معرفی نامزد ریاست جمهوری که دوستم یکی از اعضای رهبری جبهه ی مذکور است، دوستم را بسوی نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری میبرد. دوستم به عنوان عضو رهبری جبهه ی ملی بیشتر از هر عضو رهبری این جبهه در موقعیت ضعیف و دشوار قرار دارد. او دیگر نه تنها از توان بازی سالهای دهه ی نود در عرصه ی سیاسی و نظامی کشور برخوردار نیست، بلکه زیر فشار و سیاست های حاکمیت سیاسی پس از فروپاشی رژیم طالبان بسوی سراشیبی و زوال میرود. از این رو موصوف بیشتر از سایر اعضای جبهه به شکل گیری و ظهور جبهه ی مذکور اشتیاق فراوان نشان داد تا از فشار حاکمیت کنونی افغانستان و فشار جامعه ی بین المللی حامی این حاکمیت برای تضعیف و حذف خود از صحنه ی سیاسی و نظامی بکاهد. و یا در چنین جبهه ای کم از کم بخشی از توانایی های بازی سالهای دهه ی نود را در میدان سیاسی و نظامی احیاء کند. اما حوادث در یکسال گذشته نشان داد که دوستم تا مرز بازداشت و محاکمه از سوی پولیس و سارنوالی حکومت رئیس جمهور کرزی پرت شده است. علی رغم آنکه با اِعمال سیاست های مؤفقانه و زیرکانه ی رهبری حاکمیت ، پایگاه اجتماعی و قومی دوستم از درون متزلزل و متلاشی گردید، دوستم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری را به عنوان تلاشی در جهت برخورداری از حمایت قومی خویش ضروری می پندارد. مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری و اخذ آراء ازبک ها و ترک تباران افغانستان یگانه راه بقای حیات و حضور او در فعالیت های سیاسی و غلبه بر حریفان و مخالفان در داخل پایگاه قومی او تلقی می شود. او از این زوایه بسوی نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری می بیند و آنرا مهم می پندارد. هرچند که وی در این انتخابات به ریاست جمهوری نمی رسد و حتی با اختصاص آراء ازبک ها و ترکتباران افغانستان به خود، امتیاز مشارکت در قدرت سیاسی را با برنده ی انتخابات بدست نمی آورد. آنگونه که در اولین انتخابات ریاست جمهوری نه تنها به چنین امتیازی دست نیافت بلکه برنامه ی تضعیف و حذف او از صحنه سیاسی و نظامی ادامه یافت. حتی او در تعین وزیران ترکتبار به عنوان کاندیدی که آراء ترکتباران را کسب کرده بود مورد مشورت قرار نگرفت.
حاجی محمد محقق:
حاجی محمد محقق یکی دیگر از نامزدان مقام ریاست جمهوری در انتخابات آینده خواهد بود. در حالیکه او از ضعیف ترین شانس در رسیدن به پیرزوی در این انتخابات برخوردار است، مشارکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری را در جهت تحکیم پایگاه اجتماعی و سیاسی خود ضروری تلقی می کند. محقق در این تصمیم از منظر منافع قومی نگاه می کند. مشارکت او در انتخابات بسیاری از هزاره های اهل تشیع را بسوی او می کشاند و با بدست آوردن رأی آنها موقعیت موصوف به عنوان رهبر قومی در میان هزاره های تشیع تثیبت می شود. او با این موقعیت رهبری را از سایر رهبران مدعی قوم هزاره بدست می گیرد. او با این آراء می تواند در حکومت آینده امتیاز بدست آورد و در انتخابات پارلمانی نیز بده وبستان را بر این مبنا شکل بدهد. محقق این روند را در نخستین انتخابات ریاست جمهوری تجربه کرد و با توجه به موقعیت و نقش خود در آن انتخابات، در انتخابات پارلمانی به جایگاه مهمی در پایتخت کشور از نظر آراء دست یافت.
گزینه ی دیگر برای محقق احتراز از نامزدی خود و همراهی با یکی از کاندید های ریاست جمهوری خواهد بود که پیش از پیش به پیروزی او در انتخابات اطمینان حاصل کرده باشد. ممکن است او در چنین گزینه ای قول مشارکت در قدرت حکومتی را از کاندید مورد نظر بدست بیاورد. اما نکته ی منفی که یقیناً از دید محقق پنهان نخواهد ماند کسب آرای هواداران محقق از جامعه ی قومی مورد نظر موصوف توسط کاندید دیگر از پایگاه اجتماعی و قومی وی است. این در حالیست که از کاندیدهای دیگری چون انجنیر عباس و داکتر مدبر متعلق به قوم هزاره و جامعه ی تشیع نام برده می شود.
زلمی خلیل زاد:
از زلمی خلیل زاد نماینده ی ایالات متحده ی امریکا در سازمان ملل و سفیر پیشین دولت امریکا در افغانستان و عراق به عنوان نامزد در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نام برده می شود. شایعه ی نامزدی او برای نخستین بار در نهم جنوری سال روان 2008 مسیحی در نشریه ی امریکایی واشنگتن پست مطرح گردید. یک روزنامه ی دیگر امریکایی ماه بعد در مورد انگیزه ی تصمیم خلیل زاد نوشت:«اگر خلیل زاد قصد کرده تا خود را در انتخابات ریاست جمهوری کاندید نماید، آنرا به خاطری انجام میدهد که دیگر در ایالات متحده ی امریکا چیزی اضافی به دست آورده نمی تواند. و انگیزه ی برگشت وی به حیث رئیس جمهوری به سرزمین اصلی اش، از موقف افسانوی بین المللی اش فیض می گیرد. . . .»
اما آیا زلمی خلیل زاد واقعاً خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان خواهد کرد؟ انگیزه ی او از چنین تصمیمی چه خواهد بود؟ پایه های باور او را در پیروزی بر سر انتخابات و رسیدن به مقام ریاست جمهوری افغانستان چه مؤلفه هایی تشکیل میدهند؟
هرچند زلمی خلیل زاد در برابر پرسش های پیرامون  شایعه ی نامزدی خویش در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان پاسخ روشنی ارائه نمی کند، اما دلایل و شواهد حاکی از عدم کاندیدی او در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است. به نظر میرسد که خلیل زاد قبل از آنکه قصد رسیدن به مقام ریاست جمهوری را داشته باشد  ترجیح میدهد تا کماکان در نقش رئیس جمهور ساز باقی بماند. اگر به قول روزنامه ی امریکایی انگیزه ی خلیل زاد را عبور از آخرین پله های تکامل در عرصه ی سیاست و اقتدار کشور متبوعش و صعود به پله های بالا تا دسترسی به رهبری دولت در کشور زادگاهش تشکیل دهد، چه چیزی صعود او راتا این پله ها تضمین می کند؟درحالیکه صعود خلیل زادبه آخرین پله ی اقتدار درکرسی ریاست جمهوری ازیکسو به کسب آراء بیشتردر انتخابات ریاست جمهوری در داخل افغانستان و از سوی دیگربه حمایت واشنگتن بر میگردد که او یگانه گزینه ی دولت ایالات متحده ی امریکا در رهبری دولت افغانستان باشد. آیا چنین چیزی واقع خواهد شد؟ آیا خلیل زاد که از مهره های زیرک سیاست خارجی امریکا محسوب می شود بدون اطمینان از حمایت دولت متبوع امریکایی خویش و باور به کسب آراء مردم زادگاهش پا به میدان خواهد گذاشت؟ بسیار بعید به نظر می رسد که خلیل زاد در فضای عدم اطمینان قبلی به چنین قماری دست بزند.
هنوز هیچ نشانی وجود ندارد که خلیل زاد از سوی حلقه های اصلی و مؤثر قدرت در امریکا کاندید مورد نظر امریکایی ها در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان باشد. آشکار شدن نامزدی رئیس جمهور کرزی در انتخابات آینده چنین احتمالی را بیشتر از قبل ضعیف ساخت. از یکسو کرزی بدون چراغ سبز امریکایی ها مبتنی بر حمایت از او به عنوان کاندید مورد نظر آنها تصمیم خود را از نامزدی اعلان نمی کرد و از سوی دیگر خلیل زاد با موجودیت کرزی به عنوان فرد مورد نظر و حمایت امریکا هیچگاه وارد میدان انتخابات نخواهد شد.
هرچند برخی از تحلیلگران به این نظر اند که خلیل زاد با برخورداری از حمایت دولت امریکا در رسیدن به ریاست جمهوری افغانستان به آسانی می تواند آراء بیشتر از هر کاندید دیگر بدست بیاورد. حتی این افراد معتقد اند که آراء مردم در انتخابات اول ریاست جمهوری به حامد کرزی در واقع رأی برای امریکا بود. برخی حتی از موجودیت این ذهنیت سخن می گویند که تعدادی از مردم در افغانستان  خلیل زاد را به خاطر تابعیت امریکایی و  موقعیتش در دستگاه اقتدار امریکا نسبت به کاندید دیگر ترجیح بدهند. بر مبنای این دیدگاه در حالیکه افغانستان در تصرف و سلطه ی امریکا قرار دارد و بدون کمک مالی و نظامی امریکا و جهان غرب دولتی در این کشور دوام آورده نمی تواند و هر رئیس جمهوری در واقع رئیس جمهور دست نشانده و دست نگر امریکا است پس چرا به جای هر کس دیگر یک امریکایی افغان تبار چون خلیل زاد رئیس جمهور نباشد که برای ثبات و پیشرفت در افغانستان کمک بیشتر امریکایی ها را به دست بیاورد. صرف نظر ازاینکه این دیدگاه تاچه حدی باواقعیت های نهفته درجامعه ی افغانستان و در میان افکارعمومی همخوانی دارد، جهت معکوس این احتمال را در نامزدی خلیل نیز می توان مورد توجه قرار داد. از این ها که بگذریم به نظر می رسد نامزدی خلیل زاد در ریاست جمهوری افغانستان برای امریکایی ها درد سر ساز باشد. خلیل زاد در دوران نمایندگی و سفارتش در افغانستان روابط متشنج و غیر دوستانه با پاکستان داشت. در حالیکه واشنگتن به روابط و نزدیکی خود با پاکستان اهمیت زیاد میدهد، حضور خلیل زاد در مقام رهبری دولت افغانستان می تواند در روابط و نزدیکی اسلام آبادوواشنگتن دردسرسازوخطرناک باشد. برخی ازتحلیلگران بسوی زلمی خلیل زاد به عنوان سیاستمدار قومگرا نگاه می کنند که اندیشه ها و تمایلات ناسیونالیزم اتنیکی وی در افغانستان و پاکستان دشواری های بیشتری را ایجاد خواهد کرد.  
در حالیکه احتمال نامزدی خلیل زاد در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان بسیار ضعیف است، اما خلیل زاد کماکان به حیث فرد مقتدر و مؤثر در سیاست افغانی امریکاباقی خواهد ماند. او در حمایت از رئیس جمهور آینده و حکومت آینده نقش مهمی ایفا خواهد کرد. او همچنان در پشت صحنه ی سیاست امریکایی در مورد افغانستان شخصیت وزیر ساز خواهد بود. هنوز هیچ عنصر و چهره ی دیگری از افغانستان چه با تابعیت امریکایی در داخل امریکا  و چه به عنوان سیاست مدار افغان در حاکمیت افغانستان و بیرون از حاکمیت در میان احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی کشور جای خلیل زاد را در اثر گزاری بروی سیاست امریکا در مورد افغانستان نگرفته اند. جبهه ی ملی و رهبران این جبهه مورد اعتماد امریکایی ها قرار ندارد و حتی بسیاری از دست اندرکاران و فعالان جبهه ی مذکور برای نشستن بر سفره ی قدرت سیاسی و جلب حمایت و اعتماد امریکا دست نگر و محتاج خلیل زاد اند.
حامد کرزی:
حامدکرزی بروز بیست و پنجم حمل 1387(13اپریل 2008)  نامزدی خود را در انتخابات سال آینده ی ریاست جمهوری مورد تأیید قرار داد. او مثل همیشه با زبان ساده و عامیانه و با شوخی و طنز گفت که ریاست جمهوری را «حالا الا دادنیش نیستم». و اما نکته ی قابل بحث و پرسش این است که چرا رئیس جمهور کرزی به قول خودش ریاست جمهوری را "الا دادنی" نیست؟ لحن گفتار او در ترک نکردن کرسی ریاست جمهوری که با نامزدی مجدد خود قصدِ ماندن به این کرسی را دارد بیانگر اطمینان و اعتماد او به پیروزی در انتخابات سال آینده ی ریاست جمهوری  است. ریشه های این اطمینان به چه بر میگردد؟ آیا او در انتخابات نامبرده برنده خواهد شد؟ چه تصویر دقیق و واقعی را از سیاست و عملکرد سیاسی او در سالهای حاکمیت و رهبری اش تا کنون می توان ارائه کرد؟ زمینه های مساعد درجهت پیروزی کرزی در انتخابات ریاست جمهوری چه خواهد بود؟ 
مسلماً در پاسخ به پرسش های بالا دیدگاه هاو تحلیل های مختلفی از سوی صاحب نظران و تحلیلگران ارائه می شود. ولیکن ممکن است نکته ی مورد اتفاق در این دیدگاه ها نهفته در ریشه ها و انگیزه های اطمینان کرزی از پیروزی خود در دومین انتخابات ریاست جمهوری باشد. ریشه های این اطمینان را باید در باور رئیس جمهور کرزی به تداوم حمایت امریکایی ها و متحدان بین المللی امریکا از او به عنوان رئیس جمهور برحال و آینده ی افغانستان جستجو کرد. آیا کرزی چنین اطمینانی را به دست آورده است؟ هرچند شواهد روشنی مبنی بر حمایت امریکایی ها از رئیس جمهور کرزی در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان وجود ندارد، اما علایمی نیز وجود ندارد که واشنگتن فرد دیگری را به جانشینی موصوف برگزیده باشد.
یکی از نکات مهم و قابل بحث در مورد مشارکت کرزی به عنوان کاندید در انتخابات ریاست جمهوری به کسب آراء مردم در داخل افغانستان بر میگردد. برخی از تحلیل گران به این باور هستند که پیروزی و شکست موصوف در کسب آراء مردم وابسته به هویت و موقعیت نامزد های رقیب او در انتخابات است. مشارکت افرادی چون علی احمد جلالی و مصطفی ظاهر در رقابت انتخابات ریاست جمهوری می تواند چالش جدی برای او باشد. برخی هم کارکردهای او را در سالهای اقتدارش عامل تعین کننده در جلب آراء مردم می دانند.
و اما توانایی های شخصی رئیس جمهور کرزی به عنوان سیاستمداری که شش سال است در رهبری دولت افغانستان قرار دارد در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری چیست؟ برخی از تحلیل گران او را یک سیاستمدار سطحی نگر، عاطفی و ناکام می پندارند. بر مبنای این تحلیل، رئیس جمهور کرزی در سالهای حاکمیت خویش  علی رغم برخورداری از حمایت گسترده ی بین المللی و سرازیر شدن ملیارد ها دالر هیچ مؤفقیت چشمگیر در عرصه های مختلف بازسازی و نوسازی افغانستان نداشته است. همچنان او در ایجاد اداره ی سالم و استحکام ثبات درکشور، زمام دار ناتوان و نامؤفق ارزیابی می شود. ضعف ها و ناتوانی های موصوف در سالهای رهبری و زمام داری اش مؤفقیت او را در جلب آراء مردم تضعیف می کند.
برخی از کرزی تصویر یک سیاستمدار مدبر و مؤفق را در مقام رهبری دولت ترسیم می نمایند. حتی ناتوانی او را در تأمین و استحکام ثبات نه ناشی از ضعف سیاست او بلکه زاییده ی سیاست های پیچیده و دوپهلوی ایالات متحده ی امریکا و انگلستان و تدوام دخالت پاکستان در سایه ی این سیاست تلقی می کنند. در حالیکه شکل گیری مجدد نیروهای طالبان پس از فروپاشی و بازگشت دوباره ی آنها در افغانستان به خصوص در ولایات جنوب نشانه های آشکار ناکامی رئیس جمهور کرزی در عرصه ی تأمین امنیت و ثبات تلقی می شود؛ اما برخی ها به این باور اند که آرایش دوباره ی نظامی طالبان و گسترش فزاینده ی بی ثباتی و جنگ از سوی آنها بیشتر به دخالت پاکستان و سیاست امریکایی ها در تداوم این بی ثباتی بر میگردد. هرچند که سیاست کرزی در مورد بازگشت به منازعه ی دیورند به عنوان یکی از عوامل مهم در تشدید انگیزه های دخالت پاکستان قابل بررسی می باشد. آنهاییکه انگشت اتهام را در تدوام بحران بی ثباتی بسوی امریکامی گیرند از ضرورت واشنگتن به دشمن بالفعل در میدان مبارزه سخن می گویند تا حضور و سلطه ی امریکایی ها در بسیاری از نقاط جهان از جمله در افغانستان توجیه شود.
صرف نظر از نظریات مختلفی که در مورد رئیس جمهورکرزی ارائه می شود و صرف نظر از ناکامی و ضعف او در عرصه ی بازسازی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی افغانستان، کرزی در مسند رهبری دولت از زاویه ی توانایی و مهارت سیاسی، نه یک سیاستمدار سطحی نگر و ناکام بلکه یک سیاستمدار زیرک و مؤفق و دارای قدرت فراوان و چشمگیر در بازیگری های سیاسی و درمیدان رهبری دولت است. وقتی موصوف در روزهای پس از فروپاشی رژیم طالبان از قندهار به کابل پایتخت افغانستان آمد چیزی بیشتر از "پتوی" که به اطراف بدنش پیچانیده بود نداشت. او رهبری دولت را در میان رهبران جبهه ی متحد مخالف طالبان آغاز کرد. امنیت او را نیروهای محافظ احمدشاه مسعود تأمین میکردند که از سوی محمدقسیم فهیم برای حفاظتش گماشته شده بودند. همه چیز در دست رهبران جبهه ی متحد قرار داشت که در نخستین کابینه ی دوره ی مؤقت تمام ارگانهای دفاعی و امنیتی از وزارت دفاع تا وزارت داخله و ریاست امنیت ملی و وزارت خارجه را در انحصار خود گرفتند. در بسیاری از ولایات نیز نیروهای آنها حاکم بود. در آن ایام کرزی بیشتر به سلاطین و خلفای اسیر در چنگال فرماندهان و نظامیان ترکی دستگاه سلطنت و خلافت مشابهت داشت. اما کرزی پیوسته و به سرعت، ابتکار رهبری و مدیریت را به دست گرفت. او تمام افراد و نیروهای را که روزی دست نگر آنها بود کنار زد.  پروسه ی تدوین و تصویب قانون اساسی را با مهارت شگفت آوری در جهت ایجاد نظام ریاستی که حتی نامزدی خود را در اولین انتخابات ریاست جمهوری به آن مشروط کرده بود، به انجام رساند . جبهه ی متحد ضد طالبان را که به زعم خودشان کرزی را در دستان مقتدر خود داشتند و بقای خود را برای همیشه در قدرت تضمین شده احساس می نمودند نه تنها تضعیف کرد و متلاشی ساخت، بلکه با سیاست مدبرانه و دقیق یکی را توسط دیگری از مشارکت در قدرت کنار زد، برخی را از رده های پایین این جبهه در پله های بلند قدرت کشاند تا هسته و محوریتی شکل گرفته در سالهای دشوار جنگ و مقاومت متلاشی و مضمحل شود. در حالیکه با انتخاب احمد ضیاء مسعود به حیث معاون اول خود مارشال فهیم را از تمام عرصه ی حضور در قدرت محروم ساخت، جانشین او را بعد از تصویب قانون اساسی جدید از لحاظ صلاحیت و مشارکت در قدرت چنان در تنگنا و انزوا قرار داد که برای تقرر سکرتر خود به فرمان رئیس جمهور محتاج باشد. این تنگنا و انزوا، معاون اول ریاست جمهوری را که استراتیژی کاری خود را در کرسی معاونیت بر مبنای رضایت و خشنودی رئیس جمهور بنا کرده بود سرانجام سرخورده و خشمگین ساخت و بسوی عضویت در رهبری اپوزیسیون سیاسی دولت در جبهه ی ملی برد.
مهارت و مؤفقیت سیاسی و توانایی مدیریت و رهبری رئیس جمهور کرزی تنها به اقدامات مذکور محدود نماند. او با تشکیل کمسیون مستقل حقوق بشر و سپس توافق با فعالیت پروژه ی عدالت انتقالی حتی راه را در آینده بروی مزاحمین اقتدار خود ناهموار و خطرناک ساخت. در گزارشی که از طریق این پروژه تهیه شد هفتصد تن از قوماندانان اسبق مجاهدین به شمول تمام رهبران جبهه ی متحد در معرض اتهام جنایت جنگی و نقض حقوق بشر قرار گرفتند . هرچند از چاپ و نشر این گزارش عجالتاً صرف نظر شد اما این گزارش که با اسناد و اظهار نظر صدها تن از شاهدان عینی و مصدومین جنگ های گذشته تهیه و تنظیم شده است به عنوان نقطه ی فشار و گرز آهنی بر سر بسیاری از رهبران و فرماندهان مجاهدین و شماری از اعضای حزب دموکراتیک خلق قرار دارد.
یکی دیگر از موفقیت های کرزی به مثابه ی یک سیاستمدار مؤفق و حاکم بر بسیاری از قواعد در بازی های سیاسی، توانایی او در کنترول پارلمان و استخدام پارلمان در جهت خاست هایش بر میگردد. درحالی که بسیاری از تحلیل گران و آگاهان امور بسوی پارلمان به ویژه بسوی ولسی جرگه به عنوان یک نهاد قانونمند در جهت ایجاد توازن و تعادل در قدرت سیاسی کشور می نگرستند و به ویژه نقش آن را در کنترول و مهار رئیس جمهور و حکومتش مؤثر ارزیابی میکردند؛ اما رئیس جمهور کرزی نه تنها با بی اثر کردن ونادیده گرفتن برخی ازفیصله های ولسی جرگه ازاین نقش مجلس مذکور جلوگیری کردبلکه اکنون ولسی جرگه ودرمجموع هردو مجلس پارلمان بمثابه ی ابزاری در دستان مقتدر رئیس جمهور و حکومت او قرار دارند.
نکته ی بسیار مهم دیگر در مؤفقیت سیاسی کرزی حمایت جامعه ی بین المللی از او در کرسی اقتدار است. او علی رغم هرگونه ضعف و ناکامی که برایش نسبت داده می شود همچنان حمایت امریکا، جهان غرب و حتی کشورهای مخالف امریکا چون ایران را در منطقه با خود دارد. هیچ نشان و شواهدی به ملاحظه نمی رسد که حامیان خارجی دولت در افغانستان  از فرد دیگری به عنوان رئیس جمهور و زمام دار آینده ی این کشور به جای کرزی حمایت کنند. معهذا به نظر می رسد که پیروزی کرزی در انتخابات آینده یک امر مسجل باشد.
سایر کاندیدها:
شاید کاندید های بیشتری سوا از افرادی که احتمال و عدم احتمال نامزدی و پیروزی آنها در انتخابات ریاست جمهوری به بحث و بررسی گرفته شد وارد میدان انتخابات شوند. اما در میان هر نامزد انتخابات ریاست جمهوری، فرد و یا افرادِ متعلق به گروه های چپ به ویژه اعضای حزب دموکراتیک خلق که یک و نیم دهه در حاکمیت افغانستان قرار داشتند مهم میباشد. هنوز هیچ کسی از اعضای سابق حزب مذکور و دو جناح اصلی پرچم و خلق آن حزب که اکنون در گروه ها و احزاب متعدد با نام و خط مشی جدید منقسم شده اند خود را نامزد ریاست جمهوری نکرده اند. گاهی شایعاتی از نامزدی برخی از چهره های اسبق حزب مذکور که در سیاست فعلی کشور چه در پارلمان و چه در احزاب سیاسی فعال اند نام برده می شود. ناتوانی جبهه ی ملی که برخی از اعضای اسبق حزب دموکراتیک خلق در آن عضویت دارند آنها را در حالتی قرار میدهد که به معرفی یک نامزد احساس نیاز کنند. در حالیکه تفرق و چندگانگی در حزب مذکور که ریشه اش به رقابت ها و خصومت های گسترده ی ذات البینی در حزب مذکور بر میگردد مانع دستیابی آنها به این نیاز می شود. البته مشکل نیروها و گروه های چپ دیروز افغانستان به خصوص حزب حاکم قبلی دموکراتیک خلق تنها به این تشتت و خصومت حلاصه نمی شود. آنها علی رغم مخالفت شان با القاعده، طالبان و بنیادگرایی اسلامی که با امریکایی ها وجه مشترک می یابند، مورد اعتماد امریکایی ها قرار ندارند. از سوی دیگر مشکل آنها به داخل جامعه ی افغانستان نیز بر میگردد که با توجه به عملکرد شان در دوران حاکمیت و حوادث این دوران که نیروهای شوروی افغانستان را در جهت تحکیم و بقای حاکمیت حزب مذبور مورد تجاوز و اشغال نظامی قرار داد نظر نامساعدی در مورد آنها وجود دارد. علی رغم همه ی این نکات، نفوذ آنها در داخل جامعه به خصوص در جامعه ی شهری افغانستان قابل ملاحظه است. معرفی یک کاندید مشترک از سوی حزب متلاشی شده ی چپ حاکم در دهه ی هشتاد می تواند آزمایشی برای بازگشت آن حزب حتی در هویت و هیئت نو در صحنه ی سیاست افغانستان باشد. هر چند که با توجه به عناد و خصومت درونی فراکسیونهای مختلف این حزب وقوع چنین احتمال منتفی تلقی می شود. علی رغم وقوع چنین اتفاقی، پیروزی کاندید آنها در انتخابات ریاست جمهوری و باز گشت چپ حاکم دیروز به قدرت سیاسی نامحتمل و غیر عملی است.