آرشیف

2015-1-14

عبدالرحمان عصمتی

دیـگـــــــــــــــــر بس است

بیائید ازخود کشی
وبیگانه پروری پرهیز کنیم
دیگر بس است.
دوستان عزیز و مردم رنجدیدۀ غور اسلام وعلیکم !
من مضمون خاصی ندارم؛ اما آنچه می خواهم به وطندارانم بعرض برسانم اینست که ما نباید فرهنگ خودکشی وبیگانه پرستی را تا جای به رسانیم که شخصیت های نامدارغوررا زیر سوال دیگران قراردهیم .اندک به مردم دیگر متوجه شویم آنها آدم های معلول ومعیوب ومتحجر را جمع می کنند ورشد شخصیت می دهند، گپ را به جای می کشانند که وزنۀ نام شان باید از کوه های پامیر کمتر ودوری ودرازی نام شان به مساحت ازشرق تا غرب کشورهم کمتر نباشد؛ وقتی نام مبارک گرفته شود باید همه به پا برخیزند، برعکس ما غوری ها عادت کرده ایم که آدم های سلامت را به جای می کشانیم که علیل شوند تا خوبتر ما به خوش خدمتی دیگران برسیم. منظورمن اینست که من مصاحبۀ داکتر صاحب محمد ابراهیم ( ملکزاده ) را که روزگاران مایه افتخار وسمبول مقاومت دربرابر هیولای وحشت واختناق درسنگ پایه های غور با قد رسا ایستاده بود واز شرف مردم خود دفاع مشروع می نمود را نباید طوری به باد انتقاد گرفت که گویا از بزدلی به صفحۀ تلویزیون ظاهر نمی شود .دوستانی ما باید سرتا پا مصاحبه اوشان را مطالعه می کردند وبعد به انتقادبازی می پرداختند آنها درقسمتی از صحبت خود گفتند که برای حل مشکل مردم غورمن با والی های تازه نفس ومعززین غور بیش از پنجاه مرتبه نزد رئیس دولت رفتیم وتمام فعالیت های ما کاری را به سر نه رساند.من می خواهم به دوستانم یکی دومورد عدم کارآیی وعامل اساسی این دیدارها وملاقات ها را این گونه تعبیر نمایم نخست ما غوری ها باید هویت ملی خود را دریابیم تا هنوز مردم درکابل ما را به نام هراتی ها می شناسند حتی مردمی درکشور هستند که به نام ولایت غور آشنائی ندارند، وقتا که ما هویت نداریم ودرمحیط جغرافیائی افغانستان کسی ما را خبر ندارد پس درانتظار کدام بازسازی ونوسازی غور باید باشیم تاوکلای ما آن را به سر رسانند. واز جانب دیگر همیشه درتلاش آنیم تا خودما تیشه را به ریشۀ خود به زنیم من  مجبور شدم تا بگویم که یکی ازوطنداران ما وشما به دفتری مزدوری می کند که مردی شمارۀ دوم آن دفتر از
جملۀ غوری هاست اینک هفت ماه می گزرد که به هدایت وی از موتر عملۀ دفتر بیرون کشیده شده وروزانه تا هفتاد افغانی به موتر های شخصی از معاش خود
کرایه می پردازد ؛ اما هیچ دلی بارحمی به رحم نآمد که نآمد. او همه آن به عزتی ها را روی مجبوریت پذیرفته وتحمل آن را برداشته .

منظورم این است که ما غوری ها کنار آمدن ها را با خود ها نمی خواهیم ؛ اما با بیگانه گان بخوبی نزدیک می شویم وخوب خوش خدمتی کرده می توانیم .خلاصۀ کلام به هموطنانم درعوض انگشت گذاری این پیشنهاد ها را دارم درصورت رعایت ما به جای خواهیم رسید درغیر آن مشکل ما حل نمی شود.
مکرر یادهانی می کنم تا درعوض استعمال کلمات رکیک به آدرس یک دیگر به پیشنهاد های مفید ومؤثر مراجعه نمائیم به قدرشناسی احترام قایل شویم، دیگران دزدان وقطاع الطریقان خود را شخصیتمی سازند .پس غوری ها آدم های زنده را آنقدر درمقابل دیگران کم می آورند که سرانجام باید بمیرند، که بمیرند.آیا نسل امپراطوری غوری ها همین ما ها هستیم که وقتی دربرابر زورگویان می استادند شهر ها به لرزه می افتاد واز صلابت وهیبت شان شهر ها می سوخت 
امید وارم درراستای همبستگی تلاش نمائیم تا دیگران ما را از عینک های سیاه نظاره نکنند درآن صورت ما صاحب وزیر ، صاحب وکیل ، صاحب معین وبلاخره صاحب رئیس خواهیم شد واین استعداد را مردان غوری دارند که دارند، آن روز فرا می رسد که حق به حقدار می رسد وگپ وگفته های وکلای ما وشما به جای می رسد درغیر آن ما حتی یک گام به پیش نخواهیم رفت.آرزومندم این نبشته ای جسته وگریختۀ من باعث رنجش خاطر وطندارانم نگردد.
 

باعرض ادب
( ع ) ( عصمتی )
از شهر کابل
27.5.2009