آرشیف

2015-1-14

دکتور عبدالغفور آرزو

دیـپـلـومـاسی، فـنّ آشتی دادن منافع متّضاد است

تاریخ، چگونه داستان شدن انسان است. خاطرات انسانِ اندیشه ورز، جانمایه‌ی تاریخ است. نبشته‌ی زیبا و وزین دوست فرهیخته آقای معاذالله دولتی: «شبی با قناعت و آرزو- دیپلوماسی فرهنگی»، پنجره‌یی را گشوده است، که با نسیم فراست فرزانگان، تازه تر از بهار شده است. بحق: «گل بی خار جهان مردم نیکو سیراند»
نبشته‌ی وزین آقای دولتی را صمیمانه مرور نمودم. دقّت و دقیقه نگری، نثر روان، ملاحت وفصاحت آقای دولتی، چگونگی گذر یک شب را تبدیل به جریانی نموده است، که صاحبدلان ورجاوند با پسین گفتار های شکرین، «شبی با قناعت و آرزو» را چنان آذین نموده اند، که با جان ودل باید زمزمه نمود:

مادح اهل صفا باش که در علم یقین
وصف این طایفه تفسیر کلام الله است

آری! روزگاری برادرم روانشاد دکتور عبدالرسول آرزو در خدمت مردم آزاده و فرهنگ پرور غور به عنوان پزشک ایفای وظیفه نموده است. شادروان با وصف طبیعت زیبا و بهشت آسای ولایت غور ( شهرک عنبرین آسا)و چگونگی آزادگی، مهمان نوازی و رشادت مردمان فرهنگ پرور آن دیار، چنان وجدی را در جان من بر می انگخیت که چونان نصربن احمد سامانی یک کفش به پای و کفش دیگر در دست، با زمزمه‌ی «یاد یار مهربان» آهنگ ولایت غور نمایم. دریغ که فصل کولاک چنین فرصتی را از من گرفت؛ اما آژده‌ی روزگار نتوانسته است خاطره های عسلی عزّت و آزادگی مردمان آزاده‌ی غور را از ذهن و زبانم واستاند. دوستان روانشاد – که عمر شان هزار باد- دوستان جاودانه‌ی من اند. درود بر ایشان که پاس دوستی را به آیین عیّاری و جوانمردی پاس داشته اند. سپاس بیکران من بدرقه‌ی راه و رسم شان باد!

نیم نگاهی به دیپلوماسی فرهنگی
دولتی عزیز به چگونگی دیپلوماسی فرهنگی اشارت نموده اند؛ اشارتی که نشئه‌یی از بشارت را در پیمانه ریخته است. دیپلوماسی، فنّ آشتی دادن منافع متّضاد است. دیپلومات کسی است که بر چنین فنّی مسلّط باشد. گشودن پنجره برای همگرایی و همآوایی، از ظرافت های چنین فنّی است. بدون شک در حوزه‌ی فرهنگ مشترک، مهمترین وجه دیپلوماسی، تکیه بر فرهنگ است. فرهنگ جانمایه‌ی روح و روان آدمیان است. شاخصه‌ی شخصیت انسان است. با آشنایی دقیق از هویت فرهنگی می‌توان بستر همآوایی را پهن نمود؛ و در چنین گستره‌یی سمند سیاست منبعث از منافع ملی را رستمانه به جولان وادشت و کاخ دوستی را به گونه یی پی افکند «که از باد و باران نیابد گزند»
تاجیکستان پاره‌یی از خراسان بزرگ است. بازگشت به فرهنگ نیاکان و هویت فرهنگی و تمدنی، پارادایم فرهنگ و سیاست در تاجیکستان است. با «بوی جوی مولیان» می‌توان خاطره های « یاد یار مهربان» را تازه نمود؛ و در شکوفایی چنین خاطره هایی، همگرایی سیاسی را با سیاست فرهنگی گره زد. بدون شک گیرایی چنین گره‌یی مانا و ماندگار می‌ماند. آری!

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست
بسیار شیوه هاست بتان را که نام نیست

ایجاد همدلی و اعتماد، جوهر دیپلوماسی است. باید با شیوه های گوناگون و خرام بهارینه‌ی گفتمان، شکوفایی را با شگفتی به ارمغان آورد. این دقیقه‌یی است که جناب دولتی با ظرافت تمام بر آن صحّه گذاشته اند. سیاست در حوزه‌ی فرهنگ و تمدن مشترک، امری فرهنگی است. اگر این فرایند با توسعه‌ی روابط سیاسی و اقتصادی هماهنگ و موزون گردد، ره آورد آن، تحکیم روابط دو کشور است؛ هدفی که سفیر و همکارانش در پی آنند.

دولتی عزیز و ورجاوند! 
دست مریزاد. افغانستان عزیز سربلند؛ و آزادگی و عزم مردمان ولایت باستانی غور چون کوه های آسمان سایش ستوار باد!

**************
این سروده را به پاس هفتاد سالگی استاد مؤمن قناعت سروده ام، که بیانگر پیوند دیرینه سال افغانستان و تاجیکستان است:

 

 

آهنگ قناعت

 

تاجیکستان
تاجیکستان
ای کهن منظومه‌یی سبز خراسان
یاد یارِ مهربانت جاودان بادا
بوی جوی مولیانت جاودان بادا
جاودان بادا سرودت
نغمه های چنگ و عودت
چشمه سارانت خروشان باد
کوهسارانت زر افشان باد
ای کهن منظومه‌یی سبزِ خراسان؛
                                         تاجیکستان!
از هری با یاد یارِ مهربان پرواز کردم
بشنو از نی را به آهنگ دگر آغاز کردم
در نوایم هفت اورنگِ محبت؛
                                       جاودان جاری است
در خراباتِ سخن،
آوا و آهنگِ « قناعت»؛
                                       جاودان جاری است
از «قناعت مؤمنِ» مینای عشقم جاودانه
موج مستی پرور دریای عشقم جاودانه
مستی آمو زرافشان کرده ورزابِ سخن را 
با خجند دل کمال آورده آداب سخن را
ای کهن منظومه‌یی سبزخراسان؛
                                       تاجیکستان
یاد یارِ مهربانت جاودان بادا
بوی جوی مولیانت جاودان بادا