آرشیف

2017-1-28

محمداکرام اندیشمند

دولت – ملت سازی در افغانستان

-1 –
روند دولت–ملت سازی و شکل گیری دولت ملی، یکی از مسایل بسیار مهم و اساسی در روند حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان است. این پرسش پیوسته با پاسخ و دیدگاه متفاوت و حتی متعارض پاسخ یافته است که آیا در افغانستان ملت وجود دارد؟ آیا ما در افغانستان ملت هستیم؟ آیا ما دولت ملی داریم و داشته ایم؟ و اگر ملت هستیم، هویت ملی و منافع ملی در این ساختار چیست؟
کتاب دولت-ملت سازی در افغانستان که سه سال قبل چاپ و انتشار یافت، در سه فصل نگاشته شده است: در فصل اول، مقولات عمومی مربوط به بحث دولت-ملت تعریف و توضیح می شود. در فصل دوم، دیدگاه های مختلف در مورد تشکیل دولت-ملت-در افغانستان و از منظر تاریخی مورد بحث و تحلیل قرار می گیرد. و در فصل سوم، دولت-ملت سازی پس از سقوط امارت اسلامی طالبان در سدۀ بیست و یکم مورد بحث است.
بخش های تلخیص شده از سه فصل برای مطالعه و بحث با خوانندگان در این جا گذاشته می شود.
 
بررسی مقولات دولت-ملت:
مقولۀ دولت-ملت و ملت-دولت(Nation-Stat) و همچنان دولت سازی(State-building) و ملت سازی(Nation-building)به عنوان مقولات مدرن در اندیشۀ سیاسی–فلسفی و تحولات سیاسی-اجتماعی سده های معاصر اروپا شکل گرفت؛ در دورۀ که ناسیونالیزم به عنوان فرآیند این تحولات به ظهور رسید و حکومت شاهان و شهزداگان جایش را به اندیشۀ تکوین کشور و تشکیل دولت-ملت داد.
تا قرن 15 و 16میلادی منابع متفاوتی چون: سلاطین، کلیسا ها، فیودال ها و لردها بر اروپا حکومت میکردند. اما در نیمۀ قرن 17 در واقع صلح وستفالیا(1648) در پایان جنگ های مذهبی سی سالۀ اروپا، قدرت کلیسا را به تحلیل برد و پس از آن دولت متدرجاً به منبع اصلی اقتدار سیاسی تبدیل شد.
دولت در واقع فرایند تکامل افکار انسان ها و جوامع انسانی است و معهذا، اندیشه های سیاسی که در عصر روشنگری و رنسانس اروپا شکل گرفت، برآمده از تطورات فکری دوره های پیشین تاریخ و متأثر از تمدن سرزمین های مختلف، از یونان باستان، تا هند و چین و  تا تمدن اسلامی در خاور میانه، خراسان و فارس، و سایر تمدن های کهن در شمال افریقا بود.
تحول در عرصۀ اندیشه و دانش سیاسی جامعۀ غربی، به خصوص اروپا  از تبعات مهم رنسانس بود. دانشمندان متعدد و مختلفی در طول سده های اخیر و  تا اکنون نظریات متنوع در این مورد ارائه داشتند. مقولات دولت-ملت و ملت دولت جایگاه مهمی در متن این اندیشه ها احراز کرد. بنیاد دولت های مدرن بر مبنای افکار و دانش جدیدسیاسی گذاشته شد. در فرآیند جدید تحولات سیاسی و اجتماعی، دولت و ملت در تأثیر متقابل قوام یافت. اتباع و رعیت متدرجاً به ملت و شهروند ارتقا کرد و نظام دولتی مطلق العنان و مستبد به دولت مدرن با مشخصات پاسخگویی در برابر ملت و شهروندان تبدیل شد. سازو کارهای جدید شکل گرفت. جامعۀ مدنی، پارلمان های منتخب و قانون گذاری و نظارت بر قانون توسط این نهادها بوجود آمد و در مسیر زمان تکامل یافت.