آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

دل گــــــم شده

گـم‏گـشته دل واله و حـیران به دست کیست
خانه به دوش بی‏سروسامان به دست کیست

دانــش‏پــژوی خـبـره و آمـــوزگـار مـــــن
این طفل پاگـریـز دبسـتان بـه دست کیست

گـفتم که مسـت می‏کنمش از شـراب عشـق
آری همان مست و پریشان به دست کیست

روزی بـه شـهر و گاه به کهسـار دیـدمـش
آن خوش‏نما غـزال بیابـان بـه دست کیست

درچین و در فرنگ بود جنس رنگ رنگ
نه نه نگـین کلک خراسـان به دست کیست

گــر از ســـلالـۀ پــدری مـی‏کنـی ســراغ
بنگر نشـان رسـتم دستان به دسـت کیست

دل رفـت مــدتی بــه نیـسـتان مـولـــــوی
آخـر کباب آتش سـوزان به دسـت کیست

خـشکیـد مـزرع وطـن از وحـشت تـموز
آب حیات و چشمۀ حیوان به دست کیست

پیچــیـده در ســتمکــدۀ ما نهـیـب گــرگ
یال بـلند شــیر نیـسـتان بـه دسـت کیست

زیـن تیره شـب مگر نبود ره به صبحدم
آن شه‏کلید مهر درخشان به دست کیست

در گـرد و خاک خفته هریـوا دلم گرفت
یارب شکوه گنج خیابان به دست کیست