آرشیف

2014-12-12

دوکتور حسین علی راموزی غوری

در وصف غور بزرگ

زبـــنـــــد غـــور یا غـوریـند ، بـبـیـن لعــل گـــــوا را
به ساغر ، و تولکی ریزد ، شراب لعل بابارا

اگر از بام غــور افگنده شد تـنـدیـس بی تــقـــصــیر
به سقفش لعل را بنگر ، بدامن جام حــــمرا را

زیارت کــن تو جــامــش را عجـب مـشاطـــهَ دارد
کند از کــوزهُ بـابـا ، لـبریز جام صهبـــــــــا را

بیا شهر ضهاکش را به شـــرق چـغـچـران بــــنگر
بـسوگـــش اشـــک بـابـا کرده مملو بند سلما را

اگر از تــیـــــوره گویم برایـت کــرده ام تعـــریــف
بفـضـل و دانــش و فرهنـگ همـچشــم اروپــارا

پـــــسابند شـــریــفــــش مـنبـــع کان سخــــا باشـــــد
چســان ســـرچشـمهً و آبش دهد هدیه فراهــا را

به مرغابش تماشا کن که کوثر مـیـشود تمثــیـــل
ببین در روضهَ رضوان ، قطار خیل حٌرا را

بیــار ای تولکی ســاغـر بیـــاد غـــوریان امشــــب
روم غزنه ، سپس دهلی ، گیرم دامن روُیا را

بیــار ای شهــــرکی ، جام که من در قله جـــامــم
شراب لعل یـخدان را بریز مخـمور کن مــارا

بیار ای ساغری ساغر ، منم مجنون نقش جــــام
بـده سـاغـر ، بـگر جــام ، بـده در لعـل لیـلا را

ملکزاده بیار جــــام که طفل غـــور عــطش دارد
بــبـیـن چه رایـگان ریــزد به قـره قوم دریا را

بهـــمت عهد کن بر خـــود و یکقطره ازین دریا
نـریـزد رایـگان از جـام بــگو والـله به باالله را

که بعــــد از راد مردان جهــانسالار و جام بنیاد
بر آورد چـرخ گــــردون نوبـت احـفــاد والا را

بجــام رفته مرا رویا ، کند با غـــوریان نجــــوا
چرا جامم شده صحرا ، بـبینید تشنه صحرا را

شراب لعـــــل و کرمان بریز از کــوزه بـــابــــا
نریـزد قـطره از جام ، بکـن معـمـور مـاَوا را

شهـاب غـــوریت بنگر بلند پرواز چون شاهین
نـشـــان ســـَم اســــپانــش به شهــر اودیـــانــا را

رقیــبان منفجر گردند مرا بام و شکست جامم
نکرد آباد به جــز ویـــران ، ببـین تـندیس بودا

زغوربند تا به پسابند ها کنیم مجلس ببام غور
زجا غوری تا غورماچت ، شکـنیم قند یلدا را

زرآموزی شنو پـــند بزن مهمیز رقیبـــــان را
به همچشمان نشانش ده سـمرقـنـــد و بخارا را

 آلمان ، 3 عقرب 1382 مطابق 25 .10. 2003

      یاددشت :
جاغوری ، اصلاَ ( جای غوری ) بوده و بمرور زمان کوتاه شده است که فرهنگ عامه معمولی و طبیغی است و غوری ها از همین سنگر به غزنی حمله میکرده اند.
غور ، در حقیقت از نگاه تاریخ مربوط تمام مناطق مرکزی افغانستان است.
بام  = بامیان و بابا  = کوه بابا و     یلدا = ولادت
لودیانا  =  منطقه است مربوط هند که جزء امپراتوری غوریان بوده است.
جام  =  هدف از جام گاهی منارجام و گاهی منطقهٌ مربوط جام است