آرشیف

2014-12-31

ایرج میرزا

در وصـــف مـحـــــــــرم

بیچاره چه میكشی خودت را 
دیگر نشود حسین زنده

كشتند و بمرد و رفت و شد خاك 
خاكش عـلف و علف چرنده

من هم گویم یزیـد بد كرد
لعنت به یزید بدكنـــنده

اما دگر این كتل متل چیست
وین دسته خنـده آورنده

تخم چه كسی بریده خواهی 
با این قمــه‌های نا برنده

آیـا تــو سكینـــه‌ای كـه گـوئی
سو ایستمیرم عمیم گلنــــده

كو شمـر و تو كیستی كه گوئی
گل قویـما منی شمیـر النـــده

تو زینـــب خواهـــر حسینـی
ای نره خر سبیــل ‌گـُنـده؟

خجلـت نكشی میـان مـردم
با این حركات مثـل جنده

در جنگ دو سـال پیش دیـدی
شد چند كــرور نفس رنده

از این‌همـه كشتـگان نگـردید
یك مو ز زهــار چرخ كنده

در سیـزده قرن پیـش اگـر شـد
هفتاد و دو سر ز تن فكنده

امـروز چرا تو می كنی ریش
ای درخور صد هزار خنده

كی كشته شـود دوبـاره زنـده
با نفــریــن تو بــر كشنــده

بــاور نكنـی بیـــــا ببنـــدیـم
یك شرط به صرفه برنده

صد روز دگـر برو چـو امروز
بشكاف ســر و بكـوب دنــده

هی بر سر و ریش خـود بزن گل
هی بر تن خــود بمال سنــــده

هی با قمه زن به كلۀ خویش
كاری كـه تبر كند به كنـده

هی بر سـر خــود بزن دودستـی
چون بال كـــه می‌زنـــد پرنـده

هی گـو كـه حسیـن كفــن ندارد
هی پـــاره بكــن قبــای ژنده

گر زنـده نشــــد انـم به ریشـت
گر شـد ان تو به ریش بنده

پایان
زنده یاد ایرج میرزا و سروده اش در وصف محرم