آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

درد انـــتـظـــار

 

لهـیب درد و غــم انتظـار کافی نیست
بسوخت ریشۀ جانم شرار کافی نیست

هزار بار محک گشته ام درین آزمون
طلای خالص دل را عیار کافی نیست

بـیـاد نـوش لـبت می گــزم لـب میـنـا
بهـار آمـده فـصل خـمـار کافی نیست

چوصید زخمی بخون میطپم مدارایی
سری شکسته وقلب فگار کافی نیست

ز شـوق روی تـو بـویم گل شقایق را
هزار ناله ز سـوز هزار کافی نیست

قرار سـبز تو بـر مـزرع یقین پاشـید
هنوزحاصل این کشتزار کافی نیست

مـدام در دل امـواج بحـر می پـیـچـم
طبـق طبـق گهـر آبــدار کافی نیست

بسـان خـوشـۀ انگـور در خـم افـتادم
خمارچشم ومی خوشگوارکافی نیست

برای خوشی خاطر سفر کنیم گه گاه
هـوای دهکـده و کهسـار کافی نیست

سرود آب سراییم درطلوع و غروب
کنار بحـر و لـب آبشـار کافی نیست

وفا وعشق ومحبت همیشه جاویدست
برای ما و تو این افتخار کافی نیست

قـبـول خـاطـر مـا بـوده بـاور مـردم
همین شرافت عزو وقار کافی نیست

بغیر عهد و وفا جان و دل نمی گویم
هنوزاین همه لطف وقرارکافی نیست

کنون که معجزۀ عشق ما بودمشهور
برای ما وتو این یادگار کافی نیست

زهرطرف شده جاری حمایت یاران
سـبد سبد غـزل زرنگار کافی نیست

ازل به دسـت ابـد داده لـوحۀ تقـدیـر
پیام حق ز یمین و یسار کافی نیست

قسم بحق که دگردرد انتظارم کّشت
خیالِ خالی و حال نزار کافی نیست

من ازنخست به وصل تو آرزودارم
سرود مهر زدل بیشمار کافی نیست

کجاست لذتی افزونتراز وصال آخر
مگر برای تو دیدار یـارکافی نیست

4/5/2014