آرشیف
دارس طالبانی، کانونهای مزدورپروری
محمد محق
هنگامی که جنرال ضیاء الحق در سال ۱۹۷۷ از طریق کودتای نظامی در پاکستان به قدرت رسید، طرح بلندپروازانهای را روی دست گرفت تا برای خود و ارتش آن کشور، چنانکه دیهگو کوردووز در کتاب پشت پرده افغانستان نقل کرده است، امپراطوری دلخواه خویش را با صبغهای بنیادگرایانه پی بیفکند. بهترین برگ برندهای که برای این هدف به چنگش افتاد اشغال افغانستان از سوی شوروی آن زمان بود که توانست از آن برای جلب حمایت امریکا و سعودی و بقیه به خوبی بهرهبرداری کند.
بخشی از این طرح، و یکی از راههای تحقق آن، گسترش شمار مدارس دینی به سبک قدیمی در سرتاسر پاکستان بود. در شروع حاکمیت ضیا، تعداد شاگردان این مدارس در سطح پاکستان، چنانکه در کتاب هماغوشی مرگبار آمده است، سی و پنج هزار نفر بود، اما در اثر استراتژی وی این شمار رو به فزونی نهاد، و تا به سال ۲۰۱۰، طبق آمارها، به یک و نیم ملیون نفر رسید.
آموزشهایی که در این مدارس داده میشود شاگردان را با مدنیت و فرهنگ مترقی دشمن میسازد و ارزشهای روستایی و فرهنگ بدوی را به نام دین در ذهن شان رسوب میدهد. بسیاری از شاگردان این مدارس از خانوادههای محرومند و از آن رو هیزم ارزانی برای آتش جنگهای مذهبی میشوند. در آن مدارس تفکر عقلستیزانه و روایتپرستانه حاکم است. گذشتگان در مقام خدایی قرار میگیرند و شب و روز از بزرگان قدیم شان که انسانهای نامعصوم بودند با تقدیس و تبرک یاد میشود. جهان جدید از نظر آنان مظهر انحراف و فساد است، اما بازارهای کنیزفروشی قدیم و حرمسراها و زنبارگیهای خلفا و سلاطینِ گذشته اهمیتی ندارد. روحیه فرقهگرایی در این مدارس به سرحد بیمارگونهای حاکم است، و علاوه بر دشمنی آشتیناپذیر با شیعه و معتزله و متصوفان قدیم، با گروههای رقیب امروزی خود با کین و نفرت بیپایان بر سر دشمنیاند و دعواهای حادی به نام مودودیها، پنجپیریها، دیوبندیها، پرویزیها، سلفیها، اخوانیها، بریلویها و غیره میان شان جریان دارد. پیامی که از دین آموختهاند نشانی از محبت و عشق و مهربانی را با خود ندارد و از آنان افرادی انباشته از احساسات منفی، عصبانیت و جذبات خشمگنانه میسازد.
آفت ویرانگری که امروز به نام طالبان در افغانستان میشناسیم محصول مستقیم بذری است که ضیا و ارتشیان پاکستان برای برپایی امپراطوری موهوم خود در آن سوی مرز کاشتند. در نقشه آن امپراطوری، زیر کنترل آوردن افغانستان اهمیت کلیدی داشت، و باید پاکستان نفوذیهای خود را در این کشور تربیت و تقویت میکرد، و از میان گروههای مختلفی که پاکستان همراه شان کار کرد هیچ کدام بهتر از طالبان نتیجه نداد. افراد این گروه با قرار گرفتنِ طولانیمدت در فضاهای بستهی قرون وسطایی، و بمباردمان تبلیغاتی زهرآگین در برابر افغانستان، به مزدوران رضاکاری تبدیل میشوند که هوس ویران کردن افغانستان در خون شان به جریان میافتد. از همین رو، آنان هیچ حس تعهد و تعلقی به این خاک ندارند، از آرامی و آبادانیاش خوشحال نمیشوند، و از ویرانی و بربادیاش رنجی نمیبرند، بلکه به عکس، چنانکه در فیلمهای شان میبینید، با ویران کردن تاسیسات عام المنفعه به شکل جنونآمیزی تکبیر میگویند، عربده میکشند، و مست میشوند.
از این رو، کمک مالی به مدارسی که با طالبان همفکری و همدلی دارند از نظر شرعی حرام است، کسانی که از نظر اجتماعی از آنها حمایت میکنند در ویرانی وطن شریکند، و کسانی که برای گسترش آنها تلاش میکنند دست شان به خون بیگناهان آلوده است.
به مدارس طالبانی کمک نکنید و به جان مردم خود دشمن پرورش ندهید. این خطری استراتژیک و بنیادی است، آن را باید جدی گرفت.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور