X

آرشیف

خون هالندی

بانو حمیرا نگهت را ازسال ۱۳۵۹ خ که شاگرد فاکولته حقوق بود و من معاون شورای فرهنگی پوهنتون کابل بودم شناسایی دارم.

اکنون درسر زمین هالند هستند. و بیمارمی باشند. اندکی پیشتر شعر< خون هالندی> را از ایشان خواندم. بوی پس ازخوانش شعرنبشتم:

< بسبب سرایش خون هالندی دربرابرتان سرتکریم فرودمی آرم. این یکی ازبرترین سرودهای شعری وآنهم ازیک بانو،درجغرافیای لسان پارسی،درتمام زمانها ، درهمه وقت های زیستنِ شعرپارسی، میباشد.

بی گزافه گویی، با سخنانی ودرونمایه ییکه در< خون هالندی> جاریست، شعرپارسی { شایسته} برای خوانش میشود.نه با سروده های موزونِ مقفای القاب « خرافی ومبتذل»شیخ ها،مولاناها، حکیم ها، میرزاها ،استادها وچنین ها وچنان ها…>

حمیرا نگهت دستگیرزاده
 

خون هالندی

 

همین دیروز
رگهایم مهمان خون تازه شدند
ای هالندی
مرا به مرزهای اندیشه ات راه بده
مرا به حقوق شهروندیت
مرا به اراده ی آزادت
و وقتی کسی را
به اندازه ی ریش
و کوتاهی پارچه ی تنبانش نمی سنجند
پسرم را به حقوق اساسی اش
و مرا و دخترم را
به امنیت حضورمان در جمع.

 

مرا از خود بدان
همین دیروز
خون سرخ شما رگهایم را انباشت
سرخ آزاد، سرخ آزاده ی هستی ساز.

 

راهم بده
تا دهکده های آسایش
تا شهرهای اعتماد
تاصمیمت دشت های گلگون
تا کشف زیبایی در صحرا های همیشه شاداب
مرا به زیبایی های عمر
آشیان بده.

همین دیروز
برای چندمین بار
دروازه سبز رگهایم
به روی ناجیان سرخ روی بی نقاب
به همت باز ترین لبخند
بازشد.

مرا بخوان
حسرت هایم را برچین
من زمین همیشه تشنه ی افسوس هایم
مرا به مهمانی ابر هایت ببر
بگذار صدای پر هیبت تندر
گوش نومیدی هایم را کرکند
بگذار آذرخش مژده بارت
بر ابر های دلتنگی آم شیار رنگین بکشد
آی هالندی
با آن قد بلند و پا های باریک
با چه نیرویی فاتح جهان شدید
وقتی ما
با شکم آماسیده از چربی
و کله های با هزار پیچ دستار
همیشه مستعمره ماندیم
آی هالندی
زنی از سرزمین لاله
گیسوان طلایی ات
چگونه چتر حقوق ات شد؟
وقتی ما
گیسوان مان را از “چشم آفتاب و مهتاب” نهفتیم
و کلید گنج حقوق ما ،دور از دست ما
دور از دسترس ما ماند؟

 

دیروز
همین دیروز
که خون آمستردام در من دریایی می‌شد
زنی در هرات
نه! در کابل
نه نه ، در مزار
نه نه نه در ام البلاد در بلخ
یا‌ در بدخشان و تخارستان یا سیستان
نه زن در همه جغرافیای غم اندودم
به خون خفت
نامش هم کشته شد
و مرده اش مسترد شد
مرده اش پیکر ننگی بود
تیغی بر شاهرگ خوش نانی خانواده یی!

 

آه هالندی
زن یا مرد
یا همجنس گرای با اعتماد به نفس!
رگم را از خون پر کردی
دلم را از اندوه خالی کن‌‌.

 

آه مباد خون جهان سومی ها را
با ویروس ترس و مهاجرت و مرگ
به من داده باشی.

 

حمیرا دستگیرزاده
۱۶ اپریل ۲۰۲۰

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.