آرشیف
حضرت مریم ملکۀ عفاف در قرآن کریم
عبدالقیوم ملکزاد
کیست در این شهر که او مست نیست
کیست در این دور کز این دست نیست
کیست که از دمدمه روح قدس
حامله چون مریم آبست نیست
کیست که هر ساعت پنجاه بار
بسته آن طره چون شست نیست
(دیوان کبیر/ غزل 513 )
این شب و روز مصادف است با یاد تندیس جاودان خضوع و نیایش، جلوه گاه عفاف و پاکی و عرفان:(حضرت مریم علیها السلام) و فرزند برگزیده و بزرگوار شان حضرت عیسی (علیه السلام)؛ بدین مناسبت، بر آن شده ایم تا گوشههايى از زندگانى ملکۀ عفاف (حضرت مریم علیهاالسلام) را برجسته سازیم که آموزگار درس عبودیت بود، انسان کاملی که به اثر دعا و ارتباط با روح غیبی و اتصال توانست به مقام والای “متصدقین” و اوجگاه بلند”قانتین” فراز آید و سر انجام به ستیغ رفیع “ان الله اصطفاک و طهرک”نایل گردد، بانوی بزرگواری که در اثر حراست از عفت و پاکدامنی و طی مراحل کمال و معنویت نمونهای ایست برای همجنسان خود، نه تنها همجنسان، بل الگو و اسوه براى همه افراد بشر، تا با صدق تمام پذیرا شوند که آشنايى با شخصيتهاى الگو و انسانهاى پاك، درسی است عالی در جهت طی مسير عبوديت احسن، کمال انسانی و سعادت و رستگاری دایمی و رهیدن از بند هرگونه ذلت و زشتی و فضیحت و بدبختی و خسران دنیا و آخرت…!
بانوی عالیقام و حامل مقام بس رفیعی که در قرآن از آن با کمال تجلیل سخن رفته و در طریق بندگی چنان قابلیت و درجاتی را کسب کرده که از دامن پاک او یکی از فرستادگان بزرگ الهی یعنی حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) متولد شده است.
بانوی بزرگی که به تعبیر عارفانۀ مولانا، چونان عارفی بود که “برای رسیدن به نور حقیقت طی طریق و درد و الم را سپری میکند و به شیرینی خرمای حقیقت میرسد.”
«هم آدم و آن دم تویی هم عیسی و مریم تویی
هم راز و هم محرم تویی چیزی بده درویش را»
(دیوان کبیر، غزل 15)
□
نوزدهمین سورۀ مبارکۀ قرآن کریم، به نام ملکۀ عفت (حضرت مریم علیها السلام) یا یگانه زنی که نام گرامی اش در قرآن ذکر شده، مسمی میباشد. تاریخ نزول این سوره، به پیش از هجرت مسلمانان به حبشه بر میگردد.
مزید بر سوره ای که به نام آن بانوی برگزیده نازل شده، آیات متبرکه ای در سوره دیگر نیز میباشد که به بیان جایگاه بلند حضرت مریم علیها السلام میپردازد. اما سوره ای که به نام خود وی نازل شده، حاوی بحث گسترده تری میباشد که اینک سخن را از این جا میآغازیم:
مادر مریم علیها السلام، حنا(آنا) نام داشت و پدر بزرگوار وی عمران: یکی از شخصیتهای برجسته بنی اسرائیل، و از طرفی خواهر اشیاع، همسر زکریا، بود که هیچ یک صاحب فرزند نشده بودند. روزی «حنا» در حالی که زیر درختی نشسته بود، باری نگریست که پرنده ای به جوجه های خود غذا میدهد به اثر مشاهدۀ محبت مادرانۀ آن پرنده، آتش عشق فرزند در دل او شعله ور گشت، آنگاه از صمیم قلب دست به درگاه خدا بلند نمود و دعا کرد تا فرزندی عطایش فرماید. پروردگار متعال، دعای خالصانه وی را اجابت نمود و دیری نگذشت مظاهر بارداری به وی پدیدار گشت.
ارباب فضل و دانش برآنند: “توجه عمیق به مسایل پیرامون خود نگرش به آفاق و آیات آفاق چیزی است که همواره مورد نظر ادیان الهی بوده است و این توجه عمیق در وجود «حنا» مشهود است در واقع او با دیدن پرندگان و غذا دادن پرنده مادر به جوجه ها، قدرت بی انتهای الهی را میبیند و از چنین خدای قدیر با توجه به باورهای خویش طلب فرزند میکند و خدا نیز دعای او را اجابت میفرماید.
به قول حافظ:
“بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد
گفت: بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود”
هنگامی که حنا باردار شد، در فکر آینده فرزند خود افتاد و چون جگرگوشه اش را با «دعا» از خدا خواسته بود، سزاوار دانست او را برای خدمتگزاری خانه خدا نذر کند. طوری که در آیۀ 35 آل عمران آمده است: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (آل عمران/35)
یعنی: (آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من بپذیر که تویی شنوا و آگاه.)
این هم ترجمۀ آیات ما بعد:
زمانی که او را زایید، گفت: پروردگارا! من او را دختر زاییدم. و خدا به آنچه او زایید داناتر بود؛ و آن پسر [که زاییدن او را آرزو داشت، در کرامت، عظمت، ارزش و شخصیت] مانند این دختر نیست؛ [پس در مقام نام گذاریش گفت:] البته من نامش را «مریم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلک و وسوسه های بنیان برانداز شیطان رانده شده به پناه تو می آورم. (36)
پس پرودگارش او را به صورت نیکویی پذیرفت، و به طرز نیکویی نشو و نما داد، و زکریا را کفیلِ [رشد و تربیت معنوی] او قرار داد. هر زمان که زکریا در محراب [عبادت] بر او وارد می شد، رزق ویژه ای نزدش مییافت. [روزی در کمال شگفتی] گفت: ای مریم! این رزق ویژه برای تو از کجاست؟! گفت: از سوی خداست، یقیناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بی حساب میدهد. (37)
و اما ذکر جمیل حضرت مریم علیهاالسلام در سورۀ مسمی به خودش که قرآن کریم پس از بیان گفتگوی حضرت زکریا و تولد حضرت یحیی علیهماالسلام میفرماید:
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا» (مریم/16)
یعنی: (و یاد کن در کتاب خود احوال مریم را آنگاه که از اهل خانه خویش کنار گرفته به مکانی به مشرق (بیت المقدس برای عبادت) روی آورد.)
برای رعایت تسلسل و تکمیل بحث ایجاب می کند که گفته آییم:
مادر مریم قبل از تولد نذر کرده بود، اگر خداوند فرزندی بر وی عنایت فرماید، آن را در خدمت بیت المقدس قرار میدهد.
پروردگار توانا دعای وی را مستجاب فرمود و دختر زیبایی در خانۀ وی دیده به جهان کشود؛ اسمش را مریم نهادند. اهل بیت، مطابق عهدی که به خداوند بسته بودند، مریم را در بیت المقدس بردند. حجره ای برایش تدارک یافت. وی هم در خدمت آن بیت مقدس مشغول گشت، و هم به عبادت و ذکر و دعای شباروزی پرداخت و مرتبه اش تا سرحد برگزیدگان و برترین زنان جهان ارتقا یافت. نکتۀ دیگری که لازم است در اینجا اضافه گردد، این است که حضرت مریم نیاز به سرپرست و کفالتی داشت که در مورد سرپرستی آن نزاع و کشمکشی بین کاهنان معبد و علمای بنی اسرائیل پدید آمد. حل موضوع را محول به اجرا یا راه اندازی قرعه کردند، سرانجام هر یکی را کسانی که میخواست عهده دار این مهم شود، قلمهای خود را برای قرعهکشی به آب افکندند، از حسن اتفاق همه قلمها به جز قلم زکریا علیه السلام به زیر آب رفت. از آن به بعد سرپرستی حضرت مریم به آن حضرت مفوض گردید.
مفسرین قرآن کریم در مورد حکم قرعه اندازی دیدگاهی دارند، بدین گونه:
قرعه اندازی و عمل به آن، یکی از راه های خاتمه دادن به نزاع و مشاجرات است. چنانچه عمل به آن از سه پیغمبر نقل شده است:
1- از یونس علیه السلام چنانکه در سورۀ صافات آیۀ 141 مذکور است.
2- از زکریا علیه السلام چنانکه در سورۀ آل عمران،
3- و ییغمبر علیه السلام که هنگام ارادۀ سفر به سوی غزوات، در میان همسران شان قرعه انداخته شد.
قرآن کریم هنگام انداخته شدن قرعه برای کفالت مریم علیهاالسلام میگوید:
«ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ» (آل عمران/44
یعنی: ( این از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم میزدند تا قرعه به نام کدام یک شود، و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع میکردند.)
روزگاری بدین منوال گذشت و روزی بنا به دستور خداوند، فرشته حق به صورت انسانی بر وی نازل شد تا به او مژدۀ فرزندی به نام عیسی عنایت کند. فرشته به این بشارت نیز پرداخت: بدون بر قرار شدن تماس کدام مرد، حامله خواهد شد و پسری به اسم عیسی از وی متولد خواهد گشت. با دریافت این پیام، وی بیشتر اوقات در تنهایی و حُزن و اندوه به سر میبرد. زندگی شیرین و خواب و خوراک گوارا ازش سلب شده و بسیاری از وقتها فکرش پریشان و روحش پراکنده بود. طوری که قادر نبود به هیچ سخنی گوش بگمارد.
فضیلتی که بر هیچ زنی جز مریم داده نشد (علیهاالسلام):
همانگونه که اشارت رفت، حضرت مریم (علیهاالسلام) در بیت المقدس همواره دهان به روزه بود و به عبادت و نماز و ذکر و دعای پیهم میپرداخت. مداومت در ریاضت مقام معنوی وی را چنان بالا برد که آیه مبارکه ای در حق وی نازل شد و آن عبارت میباشد از:
(وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ) ﴿آل عمران/42﴾
ترجمه: «و [ياد كن] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است.»
چنان که بر میآید، در این خطابی که در آیۀ (42) سورۀ آل عمران، به مریم شده : از سه چیز ذکر به عمل آمده است:
1- {ان الله اصطفاکِ} یعنی برگزیده شدن،
2- {و طهرکِ} پاکی،
3- {و اصطفاکِ علی نساء العالمین} و برتری بر هم عصرانش.
مفسرین مراد از اصطفای اول را این دانسته اند که الله سبحانه تعالی آزادی مریم علیهاالسلام برای خدمت به بیت المقدس را مورد پذیرش قرار داد، در حالی که این کار وظیفۀ مردان شمرده میشد و سرپرستی او را به زکریا علیهالسلام سپرد. روزی بی مشقت از جانب الله سبحانه برایش آورده میشد و کلام ملائکه را بر او شنواند که برای هیچ زنی چنین فضیلت مسیر نشده است.
افزودنی است: در نزد بعضی از مفسرین، عبارت «وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ»، بدین مراد دانسته شده است: الله سبحانه عیسی علیه السلام را از غیر پدر برایش عطا فرمود و او را همراه پسرش برای جهانیان نشانه قرار داد.
در صحیح البخاری از ابو موسی اشعری رضی الله عنه روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:
“عن أبي موسى رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : «كَمُل من الرجال كثير، ولم يَكمُل من النساء: إلا آسية امرأة فرعون، ومريم بنت عِمران، وإنَّ فضلَ عائشة على النساء كفضل الثَّرِيد على سائر الطعام» (متفق علیه)
یعنی: (از مردان افراد زیادی به درجۀ کمال رسیده اند، و از زنان تنها آسیه همسر فرعون، و مریم دختر عمران، کمال رسیده اند. و فضیلت عائشة [رضی الله عنها] نسبت به همۀ زنان همانند فضیلت ثرید نسبت به سایر طعامها است.)
یاد آور باید شد که در احادیث دیگر، در زمرۀ زنان برگزیده اسم مبارک ام المومنین حضرت خدیجه و قرة العین رسول گرامی خدا صلی الله علیه و سلم: حضرت فاطمة الزهرا رضی الله عنهما نیز ذکر شده که عبارت مذکور چنین است:
ورواه عن شعبة بن الحجاج -باللفظ السابق أو نحوه – جمعٌ من الثقات. ينظر: “المسند المصنف المعلل” (29/635)، “المسند الجامع” (11/451). قد ورد الحديث بلفظ : (كمل من الرجال كثير ، ولم يكمل من النساء إلّا أربع : آسية بنت مزاحم امرأة فرعون ، ومريم بنت عمران ، وخديجة بنت خويلد ، وفاطمة بنت محمد ) انتهى من “الكشف والبيان عن تفسير القرآن” للثعلبي (27/71). وهذه رواية شاذة ضعيفة لمخالفتها لرواية الثقات من أصحاب شعبة بن الحجاج . وفي سندها : الحسين بن محمد بن فنجويه شيخ الثعلبي ، قال عنه الذهبي : ” كَانَ ثقة، صدوقًا ، كثير الرواية للمناكير”. انتهى من “تاريخ الإسلام” (9/234)
خلص ترجمه: “…بسیاری از مردان کامل شدهاند، و از زنان تنها چهار نفر: آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد [صلی الله علیه وسلم].”
گفته شده: این سند از کتاب “الکشف والبیان عن تفسیر القرآن” ثعلبی (27/71) نقل گردیده است.
اکنون به متن و ترجمۀ آیۀ مبارکۀ (43) سورۀ آل عمران میپردازیم که بعد از بیان آن عطای گرانبها و مواهب فوق العاده، آن بانوی برگزیده یعنی (مریم) را به سپاسگزاری این نعمت ها دستور میدهد:
{يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ}
(ای مریم، فرمانبردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت به جای آر.)
به اساس تفسیر “ازهرالبیان فی تفسیر کلام الرحمن” در این آیت نخست قنوت را ذکر کرد که عبارت از طاعت با دوام و شامل قیام و ذکر و دعا و انواع عبادات است. سپس “سجود” را ذکر کرد که نسبت به مطلق قنوت خاص و شامل سجود انفرادی مانند سجود تلاوت و سجود شکر و سجود نماز است.
بعد از آن “رکوع” را ذکر کرد که تنها در نماز است. پس در این صورت، ترتیب، نزولی میباشد که انتقال از عام به سوی خاص است و عکس، این ترتیب، ترتیب صعودی است که ترقی از خاص به سوی عام است. (همان، جزء 3، صص: 78-79)
از بحث دور نرویم، اکنون بر میگردیم به ادامۀ داستان حضرت مریم علیها السلام:
همین که مدتی از حامله دار شدن حضرت مریم سپری گردید، وی ناگزیر شد به شهر “ناصریه” رو آرد تا دور از چشم مردم بزیَد و از شر طعنۀ این و آن در امان بماند. در آنجا نیز خود را به شدت از انظار دور نگه میداشت و این در حالی بود که نگرانی اش با گذشت هر روز فزونی میگرفت. سرانجام موعد ولادت فرا رسید و احساس کرد درد زایمانش نزدیک است، چاره را در آن دید که از شهر خارج شود و رو به بیان آرد و فرزند خود را در پای کوه و کمری به دنیا آرد. راه میپیمود و درخت خرمایی در برابرش پدیدار شد و به پای آن پناه گرفت.
قرآن کریم در مورد نگرانی و غم بزرگی که بر وی طاری شده بود، چنین یاد میکند:
ترجمه: (آنگاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلی نامم فراموش شده بود.) (مریم/ 23)
ادامه داستان به زبان کلام وحی:
در این اثنا حضرت جبرئیل علیه السلام بر وی فرود آمد، دلداری اش داد که بر لشکر اضطراب غلبه حاصل کند و بار غم از دوش فرو افگند. چنان که قرآن کریم از آن بدینگونه بیان میفرماید:
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (آیۀ 24)
(پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است) وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿25﴾ (و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مىريزد ) فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا ﴿26﴾ (و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسى از آدميان را ديدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كرده ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت) فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا﴿27﴾ پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده اى يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا﴿28﴾ اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿29﴾ ([مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم ) قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿30﴾ ([كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است ) وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿31﴾ (و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است.) وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿32﴾ و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿33﴾ (و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم) |
طوری که قرآن بیان فرموده: هنگامی که شدت تهمت و ناسزا گویی به آدرس او بیشتر شد، به ارادۀ پروردگار متعال، کودک به زبان آمد و به دفاع از مادرش برخاست. هرگاه این کودک زیبا و معصوم چنین نمیکرد، بدون شک زخم های عمیق تهمت بر وی وارد میشد که برایش غیر قابل تحمل بود. آنگه مفتریان بدین باور شدند که اگر مریم از تهمت بری نیست، چگونه کودک – که هنوز چند روزی از ولادتش سپری نشده – به صدا در میآید و به دفاع از مادر پاکدامن و فرشته خوی خود میپردازد؟
مریم علیها السلام متعلق به چه خانواده ای بود؟:
برای معرفی بیشتر حضرت مریم باید گفت:
خانوادۀ وی دارای مقام شامخ نبوت بود، خانواده ای برخوردار از تکریم و احترام بسیار در آن روزگار!
پدر بزرگوار مریم «یوقیم » نام داشت که او را «ادکیم » نیز میخواندند و به زبان عربی «عمران » میگفتند به نقل از بیشتر مورخان او یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود همانند زکریا، (شوهر خاله مریم)، که از جملۀ انبیاء بود.
در فرهنگ دهخدا آمده است:
(مادر عیسی، دختر عمران و از نسل داوود است. طوری که قرآن کریم تصریح فرموده، مادر مریم پیش از ولادت فرزندش نذر کرده بود که او را به خدمت بیت المقدس بگمارد. سپس زکریا تکفل او را عهده دار شد و چون به 18 سالگی رسید، روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسی باردار ساخت).
«ولادت مریم(علیهاالسلام) 5570 سال بعد از هبوط آدم(ع) بوده و تولد حضرت مسیح با توجه به تواریخ دول و ملل روی زمین در آن زمان 5585 سال بعد از هبوط حضرت آدم (علیهالسلام) بوده است ».
در بارۀ سن و وفات حضرت مریم (علیهاالسلام) هنگام مرگ اختلاف نظر وجود دارد. مشهور آن است که ایشان در 51 سالگی و به قول برخی بیشتر به دیدار حق شتافت. مرقد حضرت ایشان نیز در بیتالمقدس قرار دارد.
حضرت مریم همکلام فرشتگان:
“قرآن مجید، بحثهای عرفانی را به سبک عرفانی مطرح نمیکند و مباحث فلسفی و منطقی را به سبک فلسفی و منطقی بیان نمینماید؛ همان طوری که ادبیات عرب را به صورتی که ادیبان عرب میگویند، مطرح نمیکند؛ اگرچه در کتب ادبیات عرب میخوانید «کل فاعل مرفوع» ولی در قرآن هرگز مثال این قواعد دیده نمیشود. [بلکه] قرآن کریم، زیباترین ادبیات را به کار میگیرد و استخدام میکند. همچنین مطالب منطقی را به صورت شکل اول و صنعت برهان بیان نمیکند، ولی عالیترین شکل و صنعت را به کار میبندد. قرآن در فلسفه و فقه هم همین شیوه را دارد. همچنین دربارۀ عرفان، مبادی و مبانی عرفان را به همان صورت که عرفا دارند، مطرح نمیکند، بلکه حاصل آن بحثها را به طور ضمنی میآورد. به عنوان مثال شما به چهره و سیمای حضرت مریم علیهاالسلام در سوره آل عمران و سوره مریم نگاه کنید، میبینید این بانوی بزرگوار به عنوان همکلام فرشتگان مطرح شده است. مرحوم بوعلی سینا (در نمط پایانی اشارات) مبادی و مبانی را مطرح میکند و مقاماتی را تبیین مینماید که در آن مقام، سالک، فرشتگان را میبیند و هم کلام با آنها میشود که این را خداوند، برای حضرت مریم علیهاالسلام ثابت کرده است. باید دقت داشت که مقام گفتگو با فرشتگان، مقام بلندی است به طوری که گاهی این گفتگو در صُعق و عمق جان سالک واقع میشود. مَلَک در عرفان نظری دارای جوهری بسیط است و تجرد عقلانی دارد. از اینجا نتیجه گرفته میشود که وقتی مریم با فرشتگان سخن میگوید، باید سنخیتی بین ذات وی و فرشته وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر سالک در بعضی از مقامات عرفانی به تجرد عقلانی میرسد و بر وجود فرشتگان مشرف میشود و چون بین مجرّدات هیچ حجابی نیست به نحو اشراقی و الهامی با هم به گفتگو مینشینند و انسان به لطافتی میرسد که سخن و نَفَسِ فرشتگان را ادراک مینماید.”
(برگرفته از مقاله: «نگاهی به جایگاه زن در مبانی عرفان اسلامی»)
باز هم میپردازیم به جایگاه رفیع و چند نکتۀ آموختنی در بارۀ حضرت مریم علیهاالسلام:
آیت الله جوادی آملی در کتاب “زن در آیینۀ جلال و جمال” نگاشته است: حضرت مریم از لحاظ ملکۀ عفاف بودن، یا هم سطح یوسف صدیق علیه السلام است که خدا از او به عنوان عبد مخلص یاد کرد و فرمود: « إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ » (همانا او از بندگان برگزیده ما بود) و یا از او بالا تر است. توضیح مطلب این است که وقتی از عفاف مریم سخن به میان میآید، سخن از «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ » (یوسف/24) نیست، سخن این است که اگر مریم، دلیل الهی را مشاهده نمیکرد، مایل بود، بلکه سخن آن است که: «قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيࣰّا» (سورۀ مریم/18)
(مریم گفت اگر پرهیزگاری، از تو به خدای رحمن پناه میبرم.)
نه تنها خودش میل ندارد، آن فرشته را هم به صورت بشر متمثل شده، نهی از منکر میکند و میگوید: اگر تو با تقوایی، دست به این کار نزن . وقتی ذات اقدس اله میفرماید:« فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویا» (مریم/17)
پس روح خود را به سوی او فرستادیم، پس چون بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
این گونه ادامه نمیدهد که اگر او دلیل الهی بودن را نمیدید، میل پیدا میکرد و قصد مینمود، بلکه میفرماید: «قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيࣰّا» این کلمه ان کنت تقیا به عنوان امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی تو بپرهیز، مثل اینکه ذات اقدس اله به ما میفرماید: این کار را انجام ندهید “ان کنتم مؤمنین” ما این تعبیر را در قرآن زیاد داریم که به نبوبۀ خود تعبیر ارشادی و رهنمایی است؛ یعنی اگر مومنید، برابر ایمان تان عمل کنید.در این جا نیز مریم به فرشتۀ متمثل میفرماید: اگر با تقوایی دست به این کار نزن، من که دستم بسته است، تو هم دستت را ببند. آیا این تعبیر لطیف تر از تعبیر یوسف نیست؟ در باره یوسف، ذات اقدس اله فرمود: اگر برهان رب را نمی دید، به این قصد بود، ولی چون برهان رب را دید، قصد نکرد، اما در بارۀ مریم نه تنها نسبت به خودش سخن از قصد نیست، بلکه فرشته متمثل را نیز از این قصد نهی میکند.” (همان ص 79-80)
موضوع دیگری که کتاب یاد شده در مورد آن پرداخته، عبارت میباشد از:
استعاذۀ مادرِ مریم:
حال باید دید که مربی مریم چه کسی است؟ مریم دست پروردۀ مرد و تربیت شده پدر نیست، بلکه تربیت شده مادر است. خیلی ها آدم خوبی هستند، اما نمیتوانند پدر فرزندی مثل مریم یا مادر برای فرزندی مثل مریم علیهاالسلام باشند. شرایط بسیاری لازم است تا انسان به جایی برسد که فرزندش را به خدا اهدا نماید و خدا هم او را قبول کند. مادر مریم، مریم را به خدا پناه داد و خدا نیز به او پناهندگی داد و در پناه خود پذیرفت.
استعاذۀ مادر مریم، به صورت استعاذۀ مریم سلام الله علیها ظهور کرد. وقتی مریم به دنیا آمد مادرش گفت: « و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان»
(خدایا من این دختر را و ذریۀ او را به تو پناه دادم) خداوند هم فرمود: «فقبلها ربها بقبول حسن» (آل عمران/ 37)
و بعد فرمود: ” و انبتها نباتاً حسنا”
افراد بسیاری هستند که تنها تلاش و کوشش آنها مقبول خدا است نه خود آنها، و لذا خدا در بارۀ همۀ افراد نمیفرماید که: « ما آنها را قبول کردیم و پناه دادیم»، بلکه میفرماید:
{انما یتقبل الله من المتقین} (مائده/27)
قبول عمل غیر از قبول گوهر ذات عامل است. امکان دارد اعمال بسیاری از مردم مقبول درگاه خدا باشد، اما باید دید که آیا گوهر ذات شان هم، مقبول است یا نه؟ خداوند در بارۀ مریم فرمود: {فتقبلها} و نفرمود: {تقبل عملها}. بنابر این مادر مریم از خداوند در کنار محراب فرزندش میگوید:
{انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا}
(همان،ص 80)
تشبیه در بیان مادرِ مریم
استاد تقی آملی میگوید: در کتب ادبی آنان که نسبت به معارف قرآنی شناخت داشته اند، سخن مادر مریم را تا حدی فهمیده و درست تفسیر میکنند، ولی آنها که به این بلندای معارف سری نزده اند، سخن مادر مریم را به همان رسوم جاهلی تفسیر کرده اند.
قرآن کریم تولد مریم سلام الله علیها ر اینگونه تبیین میکند:
{فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ} (آل عمران/ 36)
(و چون او را بزاد (از روی حسرت) گفت: پروردگارا، فرزندم دختر است!-و خدا بر آنچه او زاییده داناتر است-و پسر مانند دختر نخواهد بود، و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده در پناه تو آوردم.)
محل بحث اینجاست که مادر میگوید: « ولیس الذکر کالانثی» با دقت در کتب ادبی روشن میشود که ادیبان در تفسیر این جمله دو سخن دارند: عده ای این تشبیه را، تشبیه معکوس دانسته و میگویند: چون مذکر بهتر از مونث و مرد بالا تر از زن است؛ بنابراین اگر کسی بگوید: « لیس الذکر کالانثی» عکس آن را قصد نموده و در واقع نظرش این است که : {لیست الانثی کالذکر}
اما عدۀ دیگری اعتقاد شان بر این است که تشبیه در آیه، تشبیه اصل است، نه معکوس، به این بیان که هرگز پسر، نمیتواند نقش این دختر را ایفا کند و از هر مردی ساخته نیست که پدر عیسی “علیه السلام” شود. هرگز پسر عرضۀ این دختر را نداشته و هرگز از مرد، کار این زن ساخته نیست. بنابراین، تشبیه، تشبیه مستقیم است، نه معکوس. (همان، ص 81)
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور