X

آرشیف

جــــوشش عشق

 

شراب عشق می جوشد مدام از گوهر ذاتم
توگویی با طرب آمیخته باشد اصل وبنیادم

فکـنـدم آتشـی در سـینۀ بی کـنـیـه ام یاران
که تا روزابد می سوزم و از سوختن شادم

بـنـازم چــشــم فـتــان غــزالان بـیـابـان را
که من هم مثل آهوگان صحرامست وآزادم

به بازار محبت می فروشم هست وبودم را
اگر چه بیوفـایی هـای خوبان کرده بـربادم

ننالم همچو حلاج از جفای سنگ بدخواهان
ولی می‏رنجم ازبرگ گلی آن شاخ شمشادم

شـدم همچون گهر پـروردۀ آغـوش تنـهایی 
توگویی از زلال جـوش اقیانـوس دل زادم

نگیرم چون کبوتر بهر آب و دانه یی آرام
پریدم از قـفـس بشکسـته ام زنجیر صیادم

بهم ریزم بنای کینه و خـشم و عـداوت را
به نور مهر خورشید دل و لطف خدادادم

نویسم قصۀ عهد و وفا بر لـوح دل هردم
که بـاشـد تـا قـیامـت زینت دفـتـرچۀ یادم

نگویم جزثنای عشق ووصف دوستی دایم
اگرچه پرشداز جور و جفایی قلب ناشادم

گلاب عشق ومستی می فشانم دردل میهن
که تا جوش دیگر خیزد زقعرمحنت آبادم

مسوزان شاخ و برگ خرم باغ خیالم را
اگر لطفی نداری درتموز داغ چون بادم

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.