آرشیف

2015-2-1

محمداکرام اندیشمند

جرگۀ امن منطقوی؛ معما یا راه حل؟

دست آوردی از کاخ سفید:
 یکی از طرح های پر سرو صدای که عمدتاً پس از دیدار رئیس جمهور کشور ما با پرویز مشرف بوساطت جورج بوش در 12 عقرب 1385(سوم اکتوبر 2006)در کاخ سفید صورت گرفت، تدویر جرگۀ امن منطقوی بود.  این طرح در آغاز ظاهراً از سوی رئیس جمهور کرزی بمیان آمد که در آن از نشست سران قبایل دوسوی دیورند به عنوان جرگۀ بزرگان دوطرف سرحد نام برده می شد. بعداً جرگۀ دوطرف سرحد جای خود را در تبلیغات و اظهارات رسمی دولت افغانستان به انعقاد جرگۀ امن منطقوی دادکه در آن نمایندگان  هردو کشور مشارکت خواهندکرد. طرح این جرگه و توافق بروی آن از همان آغاز با ابهاماتی همراه بود. مقامات افغان طرح جرگه را از ابتکارات رئیس جمهور  خواندند که ژنرال مشرف تحت فشار جورج بوش به توافق با این طرح گردن نهاد. گفته می شود که رئیس جمهور قبل از سفر به امریکا غرض شرکت در نشست سالانۀ مجمع عمومی ملل متحد با بزرگان قبیلۀ شینوار ولایت ننگرهار پیشنهاد برگزاری جرگۀ سران قبایل دوسوی دیورند را از آنها شنید. وی سپس این پیشنهاد را به جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحدۀامریکا ارائه کرد.  اما برخی ها تدویر چنین جرگه ای را از پیشنهادات پرویز مشرف به رئیس جمهور امریکا میدانند. هرچند مشرف و پاکستانیها سپس در مورد تدویر جرگه با بی اعتنایی برخورد کردند و کمتر به آن اهمیت دادند، ولیکن نکتۀ واضح این بود که مشرف در زمان توافق برسر برگزاری جرگه در کاخ سفید توافقنامۀ صلح دولت پاکستان را با طرفداران طالبان در وزیرستان یک گام مهم و درست خواند و از بوش خواست که دولت افغانستان را به اقدام مشابه تشویق کند. ازاین رو برخی از تحلیلگران طرح جرگه را نه از ابتکارات رئیس جمهور افغانستان بلکه از پیشنهادات مشرف تلقی میکنند که هدف ژنرال پاکستانی وادار ساختن دولت افغانستان در مذاکره با طالبان و وارد ساختن آنها در عرصۀ قدرت سیاسی بود.
تغیر نام از جرگۀ اقوام دوسوی مرز به جرگۀ امن منطقوی:
صرف نظر از اینکه تدویر جرگۀ بزرگان اقوام دوطرف دیورند که بعداً جرگۀ امن منطقوی نام گرفت پیشنهاد رئیس جمهورافغانستان بود یا از پاکستان، برگزاری جرگه از متنفذین قبایل دوطرف که مسلماً تنها قبایل پشتون را در دو سوی دیورند دربرمیگرفت، یک اقدامی در جهت بدنام کردن و مخدوش کردن جامعۀ پشتون بود. در حالیکه انگیزه و عوامل اصلی تروریزم و خشونت برای بی ثبات سازی افغانستان ریشه در اهداف و سیاست زمام داران پاکستانی و دستگاه استخبارات نظامی ارتش آن کشور دارد، اما تدویر جرگه از بزرگان قبایل پشتون در دوسوی دیورند برای رفع مشکل جنگ و تروریزم، ریشه های این عامل و انگیزه را به پشتونها و جامعۀ پشتون در هردو کشور بر میگرداند. برخی از کارشناسان و تحلیلگران غربی نیز ریشه های تروریزم و افراط گرایی را در منطقه نه در سیاست پاکستان و آی.اس.آی بلکه در بستر فرهنگی و اجتماعی و بافت قبیلوی جامعۀ پشتون جستجو میکنند. مسلماً این تحلیل و برداشت بازتاب درست و دقیقی از حقایق نیست. قبل از آنکه بافت قبیلوی و بستر فرهنگی و اجتماعی جامعۀ پشتون مروج و زمینه ساز تروریزم باشد، آی.اس.آی و حلقه های مختلف سیاسی در پاکستان از این شرایط فرهنگی و اجتماعی در جهت اهداف و منافع خود در اشکال مختلف از جمله افراط گرایی و تروریزم بهره گیری میکنند.
جرگۀ امن منطقوی و بی اعتنایی اسلام آباد :
با تبلیغات گستردۀ دولت افغانستان در مورد جرگۀ امن منطقوی و اظهارات شدید الحن رئیس جمهورکرزی در قندهار بروز بیست و دوم قوس 1385 (13 دسمبر2006) علیه دخالت پاکستان، نخست مقامات پاکستانی از شکست استراتیژی نظامی ناتو در افغانستان سخن گفتند و به جامعۀ جهانی و دولت افغانستان توصیه کردند تا با الهام از توافق پاکستان با طرفداران طالبان در وزیرستان وارد مذاکره با طالبان و ملاعمر شوند. دولت پاکستان قبل از سفر ژنرال مشرف  به نیویارک غرض شرکت در اجلاس سالانۀ مجمع عمومی ملل متحد در میزان 1385 (اکتوبر 2006)توافقنامۀ آتش بس را با جنگجویان حامی طالبان در منطقۀ قبایلی وزیرستان امضاء کرد. این توافقنامه در 15 سنبلۀ 1385(6 سپتمبر 2006)انجام یافت. سپس حاجی عمر از رهبران جنگجویان قبایلی طرفدار طالبان به خبرنگاران گفت که آنها با دولت پاکستان توافق نموده اند تا با حکومت مرکزی این کشور جنگ نکنند، اما به نبرد علیه نیروهای خارجی در افغانستان ادامه دهند.
پس از امضای توافق مذکور، ژنرال مشرف این توافق را الگو برای دولت افغانستان خواند و از کابل خواست تا به اقدام مشابه با طالبان بپردازد. مشرف حتی در کاخ سفید در گفتگو با جورج بوش این توافق را گام مهمی در جهت صلح تلقی کرد. این توافق همانگونه که پیش بینی می شد به تشدید جنگ در داخل افغانستان انجامید. قوماندانان ناتو و نیروهای امریکایی پس از توافق مذکور از افزایش حملات طالبان  از آنسوی مرز خبر دادند.
پاکستان و ارائه طرح صلح در برابر جرگۀ امن منطقوی:
در مطبوعات پاکستان در اواخر قوس 1385 ازقول وزیرخارجۀ آن کشور از تشکیل دولت ائتلافی بدون مشارکت حامد کرزی نام برده شد که مورد خشم دولت افغانستان قرار گرفت. اما بعداً پاکستان گفت که اظهارات وزیرخارجه اش در این مورد تحریف شده است. با وجود آن، مشرف در اواخر ماه گذشتۀ سال روان  به مذاکره با طالبان و ملاعمر تأکید کرد.
 پاکستان در دوم جدی 1385(24 دسمبر 2006 )در مقابله باتبلیغات کابل بر سرتدویر جرگۀ امن منطقوی و اهمیت آن، طرح صلح چهار فقره ای را پیشنهاد کرد. رئیس کمیتۀ روابط خارجی سنای پاکستان، سناتور مشاهد حسین سعید در دیدار با یک هیئت نارویژی از این طرح سخن گفت که نکات عمدۀ آن عبارت بود از:
"کرزی بجای نشستن در کابل باید پایه های حکومت خود را وسیعتر بسازد. همۀ پشتونها طالب نیستند.
اگر با ملاعمر گفتگو صورت گرفته نمی تواند، مذاکرات با گلبدین حکمتیار آغاز شود.
هشت کشور پاکستان، ایران، چین، تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان، امریکا و روسیه باید در مذاکرات صلح سهیم ساخته شوند تا مشکل افغانستان حل و فصل گردد.
کرزی ازجنگ لفظی و اتهام زنی به پاکستان پرهیز نماید."
پیشنهاد رئیس کمیتۀ روابط خارجی سنای پاکستان و اظهارات مشابه ژنرال مشرف و مقامات پاکستانی به واکنش شدید دولت افغانستان روبرو شد. مجلس نمایندگان افغانستان اظهارات مقامات پاکستانی و طرح سنای پاکستان را مداخله در امور افغانستان خواند. دولت افغانستان همچنان به تدویر جرگۀ امن منطقوی پافشاری کرد و از جانب پاکستان خواست تا در مورد تدویر این جرگه صادقانه گام بردارد.
آمادگی پاکستان به تدویر جرگه:
در حالیکه پاکستانیها به تدویر جرگۀ امن منطقوی تا اوایل بهار سال روان 1386 خورشیدی تمایل و دلچسپی نشان ندادند، سپس در نیمۀ بهار این سال علی رغم بی باوری به این جرگه از آمادگی خود به تدویر جرگه و مشارکت در آن سخن گفتند. رفت و آمد ها و مذاکرات هئیت های رسمی بر سر تدویر جرگه صورت گرفت. دولت پاکستان ریاست کمسیون بر گزاری جرگۀ امن منطقوی را بدوش آفتاب احمدشیرپاو وزیر داخلۀ پاکستان گذاشت. او که از چهره های شاخص پشتون های ایالت سرحد و از شهر پشاور است حین بازدید خود از کابل در 14ثور 1386و مذاکره با مقامات افغان بر سر تدویر جرگۀ مذکور اظهار داشت که این جرگه برای بسیاری از مردم پاکستان قابل درک نیست. او گفت که تنها مناطق خود مختار قبایلی پاکستان رواج برگزاری جرگه را دارند. هرچند در سفر وزیرداخلۀ پاکستان و مذاکره با دولت افغانستان به تدویر جرگه در هفتۀ اول اسد سال روان  متشکل از هفتصد تن نمایندگان دوطرف توافق گردید.
 صرف نظر از نیت و هدف آفتاب احمدشیرپاو وزیر داخلۀ پاکستان در بیان غیر قابل درک بودن جرگۀ اقوام برای مردم سراسر پاکستان، موصوف به نکتۀ مهمی اشاره کرد که نگاه به تدویر جرگه از این زاویه اهمیت و نتایج آنرا زیر سوال میبرد. از یکسو آوردن نمایندگان مردم پنجاب و سند پاکستان از شهر های لاهور، کراچی و اسلام آباد در جرگه که یکی از سنت ها ورواج های نظام قبلیوی میباشد برای آن مردم قابل درک  نیست و از جانب دیگر تدویر جرگه برای حل مشکل افغانستان با پاکستان بدون توجه به انطباق آن با قانون اساسی و سایر قوانین کشور فاقد پایه های حقوقی بنظر میرسد. 
جرگۀ امن منطقوی؛ ابهام دراهداف و اِشکال در قانون:   
در حالیکه ظاهراً برسر تدویر جرگه در هفتۀ دوم اسد سال جاری(هفتۀ اول آگست) میان افغانستان و پاکستان توافق بعمل آمد، اما هنوز تصویر و تعریف مشخصی از این جرگه در همسویی با قانون اساسی و سایر قوانین کشور ارائه نشده است. در صورتیکه افغانستان دارای قانون اساسی، پارلمان منتخب، رئیس جمهور منتخب و هیئت کابینۀ منتخب پارلمان است، تشکیل جرگه برای حل مشکل با پاکستان در خارج از نهاد قانونی و منتخب یک امر شگفت آور جلوه میکند.
تضمینی برای تطبیق و اجرای فیصله های جرگه در دوکشور وجود ندارد. طالبان به حیث یکطرف اصلی جنگ در افغانستان در جرگه مشارکت ندارند. بحث برسر منازعۀ دیورند به حیث یک منازعه و اختلاف تاریخی افغانستان با پاکستان که ریشه های دخالت پاکستان در آن نهفته است شامل آجندی جرگه نیست. زمانیکه سیاست افغانی پاکستان از سوی  استخبارات نظامی آن کشور و ژنرالان ارتش تدوین و رهبری می شود، امید بستن به اثر گزاری و نقش جرگۀ امن در تغیر سیاست استخباراتی پاکستان در مورد افغانستان توهمی بیش بنظر نمیرسد.
پاکستان با سیاست دوگانه در جرگۀ امن:
هرچند دولت پاکستان در سال جاری نسبت به سال پار به تدویر جرگه تمایل بیشتر نشان داد و نمایندگان پاکستانی زمان معینی را برای تدویر جرگه با افغانستان مشخص کردند، اما آنها درتمام  نشست های رسمی و گفتگو های خود با جانب افغانی مواضع و دیدگاه های جدا و گاهی متناقض ارائه کردند. وزیر داخلۀ پاکستان در ماه ثور همین سال درکابل از غیرقابل درک بودن جرگه برای بسیاری از مردم پاکستان خارج از نواحی قبیله نشین سخن گفت. در آخرین مذاکرات رسمی کمسیون برگزاری جرگۀ امن، در دو هفتۀ قبل (14 جوزای 1386)در اسلام آباد، پاکستانیها مطالبه و پیشنهاد جانب افغانستان را در مورد مشارکت زنان، حضورناظرین بین المللی و سهمگیری نمایندگان سراسر کشور پاکستان در جرگۀ امن منطقوی رد کردند.
بی اعتنایی دولت پاکستان در طول سال پار به تدویر جرگۀ امن منطقوی و آمادگی زمام داران پاکستانی در سال روان با دیدگاه های متفاوت و متعارض از دولت افغانستان در مورد این جرگه حاکی از بی باوری آنها به جرگۀ مذکور است. علی رغم آنکه پاکستانیها تحت فشار افکار جامعۀ بین المللی حاضر شدند تا با روند شکل گیری جرگۀ امن منطقوی همکاری کنند، اما آنها در صدد بازی کردن با جرگه و استفاده از آن در جهت اهداف و سیاست های خود در افغانستان هستند. تجارب و شواهد گذشته حاکی از سیاست دوگانۀ پاکستان در مورد افغانستان است. استراتیژی سیاست اسلام  آباد در مورد افغانستان بر پایۀ دورنگی و دوگانگی قرار داد. با توجه به سیاست این چنینی اسلام آباد در مورد جرگۀ امن منطقوی، این پرسش مطرح میگردد که دولت افغانستان از این جرگه چه میخواهد؟ اگر هدف وارد کردن فشار بر پاکستان با شد تا آن کشور از دخالت در افغانستان دست بردارد، به مشکل میتوان گفت که این هدف از طریق تدویر جرگۀ امن میسر شود. بنظر نمیرسد که جرگۀ امن منطقوی در مناسبات پاکستان و افغانستان با توجه به پیشینۀ غبار آلود روابط و موجودیت پردۀ ضخیمی از سوء ظن و بی اعتمادی میان طرفین، راهکشا و سرنوشت ساز باشد. 
جرگۀ امن؛ مشت بسته با پیامد های غیر قابل پیش بینی:
تدویر این جرگه و نقش آن در پایان دادن به دخالت پاکستان و حل اساسی و ریشه ای مشکل میان دوکشور بگونۀ یک معما نمودار می شود.
بدون تردید زمام داران پاکستانی بیشتر از جانب افغان تلاش خواهند کرد تا از جرگه ای که حتی بدون علاقه و تمایل آنها دایر می شود، بیشترین بهره برداری را در جهت اهداف و منافع خود بعمل آورند. در حالیکه افغانستان هیچ نقش و تأثیری در گزینش اعضای پاکستانی جرگه ندارد، اما برعکس پاکستان و آی.اس.آی از چنین نفوذ حتی در افغانستان برخوردار است. اسلام آباد اعضای پاکستانی جرگه را در مشورت با کابل و بر مبنای تمایل و علاقۀ دولت افغانستان انتخاب نمیکند.  آیا دولت و گردانندگان جانب افغانستان در جرگۀ امن منطقوی خواهند توانست در برابر خاست ها و مطالباتی که برخلاف اهداف و منافع افغانستان از سوی اعضای پاکستانی جرگه مطرح شود، بمقابله بر خیزند و از آن جلوگیری کنند؟ اگر جانب پاکستانی جرگه حتی اعضای مربوط به نواحی قبایلی و جامعۀ پشتون پاکستان خروج نیروهای امریکایی و خارجی را از افغانستان و یا حد اقل از ولایات جنوب مطالبه کنند و ادعای افغانستان را در مورد مرز دیورند نادرست و غیر قابل پذیرش بخوانند، دولت افغانستان چه پاسخ و موضع قانع کننده و قابل قبول برای جرگه خواهد داشت؟ اگر در جرگه از مشارکت طالبان در قدرت و تغیر قانون اساسی کشور بر مبنای افکار و اهداف طالبانی سخن زده شود آیا دولت افغانستان آنرا می پذیرد؟ زمینه های منطقی و قانونی این تردید و پذیرش چگونه مساعد می شود؟
ممکن است ایجاد همبستگی میان مردم دوطرف دیورند بر مبنای اشتراکات تاریخی، فرهنگی، زبانی و قومی در جریان تدویر و مباحثات جرگه و شکل گیری ناسیونالیزم قومی در آنسوی دیورند با اندیشه و شعار استقلال خواهی از اسلام آباد یکی از تصورات جانب افغانی از جرگه باشد، اما فراموش نباید کرد که افغانستان سالهای طویل این تجربه را در عقب خود دارد. این در حالیست که افغانستان در جهت دستیابی به ثبات و پیشرفت نه به سیاست بازگشت بمنازعات بی ثبات سازی بلکه به حل اینگونه منازعات نیاز دارد.
رویهمرفته جرگۀ امن منطقوی که دیگر به یک معما مبدل شده است همچون مشت بسته ای را میماند که پس از بازشدن می توان از پر بودن و خالی بودن آن آگاهی حاصل کرد. 
ممکن است این جرگه بحث های غیر قابل حل را در میان دوکشور ایجاد کند و مشکل داخلی افغانستان را با توجه به ناهمسویی ها درونی کشور پیچیده نماید. و ممکن است جرگۀ امن منطقوی راه جدیدی را در مناسبات دوکشور باز نماید و ریشه های اصلی منازعه و خصومت را میان طرفین شناسایی کند و در مورد آن راه حل قابل قبول و عملی ارائه بدارد. با تمام این گمانه زنی ها و پیش فرض ها این پرسش همیشه مطرح میگردد که جرگۀ امن منطقوی درجهت استقرار صلح و حل مشکل با پاکستان، معما است یا راه حل؟