آرشیف

2015-2-4

محمداکرام اندیشمند

تکرار یک سیاست ناکام

واکنش تهدید آمیز:  

رئیس جمهور افغانستان پس از حمله ی گروه طالبان به زندان قندهار که ناتو آنرا یک مؤفقیت به این گروه خواند خشم خود را برسر پاکستان فرو ریخت. او روزیکشنبه  گذشته(15جون 2008 برابربا 26جوزای1387)با لحن شدیدی که کمتر سابقه داشت پاکستان را مقصر دانست و تهدید کرد که برای کشتن طالبان پاکستانی به آنسوی مرز هجوم می برد و تروریستان خارجی را درخانه ی شان به قتل می رساند. او از بیت الله محسود و ملاعمر پاکستانی نام برد و گفت که این بار آنها را درخانه ی شان هدف قرار می دهد.

عاطفی یا عقلایی:

رئیس جمهورکرزی به جدیت و غیرعاطفی بودن اظهارات خشمگینانه ی خود تأکیدکردو گفت که:«مسئله جدی است، از روی عواطف و احساسات گفته نمی شود. افغانستان سی سال این مصیبت را تحمل کرده است.»همچنان رئیس جمهور تصمیم خود را در عبور به آنسوی مرز و حمله بر تروریستان پاکستانی یک قدم به جلو خواند و گفت: «ما در این جا کشته می شویم، پس بهتر است که یک قدم پیشتر رفته و خود ر درآنجا بکشیم، تا جلو حمله به افغانستان گرفته شود.»
اما نکته ی قابل پرسش و بررسی در اظهارات خشمگینانه ی رئیس جمهور به انگیزه ها و ریشه های این اظهارات بر میگردد. آیا این اظهارات آنگونه که موصوف به غیر عاطفی بودنش تأکید کرد اظهارات انفعالی و ناشی از احساسات است یا برآمده از عقلانیت سیاسی و یک استراتیژی دقیق و تنظیم شده؟
اگر اظهارات رئیس جمهور یک سیاست نو و مبتنی برعقلانیت و جدیت باشد، زمینه ها و ابزار اجرایی وعملی این سیاست درکجا نهفته است؟

سطحی و متناقض:

علی رغم آنکه رئیس جمهورکرزی با لحن تند و جدی از مبارزه علیه تروریزم و تعقیب تروریست ها در درون خاک پاکستان سخن گفت، اما اظهارات او دربرخی موارد بسیار سطحی و متناقض بود. کرزی اظهارداشت:«ملامحمد عمر پاکستان را در خانه ی خودش می کشیم و ملامحمد عمر خود مان را پیدا می کنیم و می آوریم. او از خود ما است و از خود ما هر چه که بگوید خیر. و لی خارجی را که به دشمنی به ما می آید به مقابلش ایستاد می شویم و این کار را شروع کرده ایم. و این وظیفه ی افغانستان است که پشتونهای پاکستان را از این ظلم ودهشت و ترور نجات بدهد.»
آیا بیت الله محسود و ملامحمدعمر پاکستانی که کرزی آنها را می خواهد در خانه های شان به قتل برساند، پشتون پاکستانی نیستند؟ در حالیکه ملاعمر پاکستانی و ملاعمر افغانستان هردو مرتکب عمل مشابه می شوند و هردو در جنگ علیه دولت افغانستان به رهبری حامد کرزی قرار دارند، هردو تروریست و هردو رهبران گروه های تروریست و دهشت افگن اند چرا برای رئیس جمهور کرزی کار ملاعمر افغانی خیر است اما ملاعمر پاکستانی سزاوار قتل پنداشته می شود؟ آیا نجات جامعه ی پشتون پاکستان از حملات دهشت و ترور وظیفه ی دولت افغانستان و رئیس جمهور کرزی است؟ آیا رئیس جمهور افغانستان و حکومت او رهبر و قیم پشتونهای پاکستان شمرده می شود؟ مگر رئیس جمهور ما پشتونهای مملکت خود را از ظلم و وحشت تروریزم نجات داد و جامعه ی پشتون کشور را به ترقی و رفاه رساند که نجات جامعه ی پشتون پاکستان را ازوظایف دولت خود تلقی میکند؟
 

انگیزه و اهداف:

هرچند ضعف و ناتوانی نیروهای امنیتی دولت افغانستان در حمله ی اخیر طالبان بر زندان قندهار، رئیس جمهور را ناراحت و خشمگین ساخت تا با تهدید حمله بر پاکستان این ضعف را بپوشاند، اما انگیزه ها و اهداف دیگری نیز در عقب این اظهارات نهفته است. به خصوص اظهارات کرزی درمورد نجات پشتونهای پاکستان از دهشت و تروریزم به مشکل اصلی رئیس جمهور در مورد پذیرش زعامت او برای جامعه ی پشتون بر می گردد. در حالیکه رئیس جمهور کرزی به خوبی میداند که تأمین امنیت در جامعه ی پشتون پاکستان و نجات پشتونهای پاکستان از تروریزم نه وظیفه ی او و دولت افغانستان بلکه وظیفه ی دولت پاکستان است. اما کرزی استخلاص پشتون های پاکستان را از وحشت تروریزم وجایب دولت خود تلقی می کند تا تغیرات مثبتی در ذهنیت پشتونها در مورد زعامت او به عنوان مدافع حقوق پشتون در هردو کشور ایجاد شود. اگر رئیس جمهور می خواهد که با این اظهارات عاطفی و متناقض زمینه را برای پذیرش زعامت خود در جوامع پشتون پاکستان و افغانستان فراهم بسازد، به نظر می رسد که در محاسبه و استنتاج خود دچار خبط و اشتباه شده باشد. گردن کجی های او به ملاعمر و طالبان که همیشه آنها را علی رغم سربریدن، مکتب سوزی و آدم کشی های شان بچه های اصیل افغان می خواند به همین مشکل عدم پذیرش رئیس جمهور در جامعه ی پشتون بر میگردد.
بخشی دیگر از انگیزه های اظهارات رئیس جمهور ریشه در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری دارد. او باتهدیدات لفظی پاکستان و سخن ازتوانایی وقدرت دولت خود تصویری ازیک رهبر مقتدر و مستقل و دولت توانمند و آزاد ارائه می کند تا مردم مجدداً او را به عنوان رئیس جمهور خود برگزینند.  

زمام داران متفاوت با سیاست همسان:

این تنها رئیس جمهور کرزی نیست که درشش دهه تاریخ پر فراز و نشیب مناسبات با پاکستان در مواقع و مقاطع متفاوت زمانی لحن تهاجمی می گیرد و از حمله بر خاک پاکستان سخن می گوید. زمام دارن پیشین افغانستان نیز بارها از چنین بیانی در برابر پاکستان استفاده کرده اند. اما نکته ی مهم در تشابه و همسانی سیاست آنهانهفته است. زمام دارن کشور ما درحاکمیت های مختلف سیاسی ودرفرصت های مختلف زمانی از حمله بر پاکستان سخن گفته اند و تمام بدبختی و مشکلات افغانستان را ناشی ازدخالت پاکستان تلقی کرده اند، ولی در فرصت های دیگری دست دوستی و برادری به پاکستان دراز کرده اند. اگر زمانی سردارمحمدداود کمر حمله بر پاکستان را بست و ارتش افغانستان را بسوی مرز های پاکستان سوق داد تا پاکستان را لگدمال کند، زمانی دیگر به پاکستان رفت و حاکمان پاکستان را برادران خود خطاب کرد. حفیظ الله امین که در نخستین سال حاکمیت حزب دمکراتیک خلق فریاد پشتونستان خواهی اش بیشتر از محمدداود داود بود و از نابودی پاکستان سخن می گفت، در سال دیگر با التماس و اضطراب از آغاشاهی وزیرخارجه ی پاکستان تقاضا کرد که هرچه زودتر به کابل بیاید و زمینه برای دوستی و برادری میان دوکشور فراهم شود. رئیس جمهور کرزی نیز وقتی در هفتم جولای 2003 پاکستان را با قرائت این شعر:
 
گر ندانی  غیرت   افغانی  ام
چون به میدان آمدی میدانی ام
 
به مبارزه طلبید، روز بعد از حاکمان پاکستانی معذرت خواست و مظاهره چیان هموطن خود را علیه پاکستان درکابل اوباش خواند.
تشابه و همسانی دیگر در سیاست های زمام داران مختلف افغانستان، ابهام و سردرگمی خط مشی سیاست آنها در مناسبات با پاکستان است. هیچ کدام از زمام داران افغانستان از سرداران محمدزایی حاکم تا حاکمان حزب دمکراتیک خلق و حاکمیت های مجاهدین و طالبان و اکنون رئیس جمهور کرزی سیاست شفاف و روشن در رابطه با پاکستان و اختلاف بر سر منازعه ی دیورند نداشته اند. گاهی این زمام داران شعار داپشتونستان زمونژ را سردادند. زمانی از حقوق حقه ی برادران پشتون و بلوچ سخن گفتند. برخی از سران مجاهدین کنفدراسیون پاکستان و افغانستان را پیش کشیدند. و اکنون که کرزی از سیاستی به نام مخالفت با جدایی اقوام صحبت می کند. اما هیچ کدام این خاست ها و مطالبات تصویر روشنی از سیاست افغانستان در روابط با پاکستان ارائه نمی کند. برآیند چنین سیاست مخدوش و مبهم نه تنها که به حل منازعه ی دیورند به سود افغانستان نمی انجامد بلکه آتش کینه و خصومت پاکستان را بصورت متداوم علیه افغانستان شعله ور نگهمیدارد.

دل بستن به حمایت خارجی:

یکی از ویژگیهای دایمی سیاست زمام داران و حاکمیت های سیاسی افغانستان در رابطه با پاکستان دلبستگی آنها در حمایت خارجی است. بسیاری از حاکمان کشورما سیاست منازعه و خصومت با پاکستان را در سایه ی توهم حمایت و جانبداری کشورها و قوت های خارجی در پیش گرفته اند. اشاره ی رئیس جمهور کرزی به این مطلب که حملات در درون خاک پاکستان آغاز شده است و ادامه خواهد یافت به همین دلبستگی برمی گردد. منظوررئیس جمهور ازحملات، بمباران هوایی امریکابر پوسته ی مرزی پاکستان بود که در اثر آن 11 تن نیروی مرزی پاکستان کشته شد.
اما نکته ی قابل پرسش این است که آیا نظامیان خارجی مستقر در افغانستان در حمله بر خاک پاکستان ادامه خواهند داد؟ آیا آنها فرمان انجام چنین حملاتی را از رئیس جمهور کرزی خواهند گرفت؟ و آیا امریکایی ها و هم پیمانان اروپایی شان در حالت منازعه و جنگ میان افغانستان و پاکستان در کنار دولت کرزی ایستاده خواهند شد؟
یکی از ضعف های سیاست دولت ها و حاکمان افغانستان در عرصه ی مناسبات با پاکستان ریشه در باور و اتکای آنها به همراهی و جانبداری قوت های خارجی دارد. ذهنیت دلبستگی زمام داران افغانستان به حمایت آنچی که در مواقع مختلف دوستان خارجی تلقی می شود تنها توهماتی است که سیاست غیرعقلایی آنها را بر می تابد.
سردارمحمدداود و زمام داران حزب دمکراتیک خلق در دوره های منازعه و خصومت با پاکستان به خصوص در موضوع دیورند در توهم حمایت اتحاد شوروی به سر بردند. اما شوروی از این منازعه درجهت منافع خود بهره برداری کرد که همانا نفوذ و سلطه بر افغانستان بود. روس ها در دوران صدارت سردارمحمدداود با حرارت زیاد حمایت خود را از موقف سردار مذکور در منازعه ی دیورند اعلان کردند. وقتی خروسچف در سال 1955 از کابل بازدید رسمی به عمل آورد، پس از صرف نان با مسئولین وزارت دفاع افغانستان و خدا حافظی دوباره به تالار برگشت و به ژنرالان ارتش در حالیکه صدراعظم محمدداود حاضر بودگفت:«تا این جابرای توسعه ی صلح آمده ایم، اگرجنگی درگیرد، می خواهیم درکنارشماپهلوبه پهلوی هم به جنگیم.» ولی حاکمان شوروی درسال 1974به محمد دداود توصیه کردند مشکل خود را با پاکستان از راه مذاکره حل کند. حتی شوروی ها در دوران حاکمیت حزب دمکراتیک خلق که برای بقای این حاکمیت خون هزاران تن از نیروهای خود را ریختاندند دیگر از موقف افغانستان در منازعه ی دیورند حمایت نکردند. هیئات شوروی در مذاکرات غیر مستقیم ژنیو میان پاکستان و افغانستان از پافشاری و موضع گیری وزیرخارجه ی افغانستان بر سر دیورند با وزیرخارجه ی پاکستان ابراز ناراحتی و نارضایتی کرد و جلو او را گرفت.

بازبینی در مناسبات با پاکستان:

شاید این حرف تکراری باشد که افغانستان به تجدید نظر کلی در مناسبات خود با پاکستان نیاز دارد. اما این حرف تکراری راه کشای بسیاری از معضلات میان افغانستان و پاکستان است. دولت و زمام داران کشور ما، گروه ها و محافل سیاسی و اجتماعی افغانستان نباید در همان خط ناکام سیاست پیشین و تکراری در عرصه مناسبات با پاکستان حرکت نمایند. افغانستان باید سیاست خارجی خود را در رابطه با پاکستان از بستر سنتی و عاطفی گذشته بیرون کشد و در مسیر نو و مبتنی بر عقلانیت سیاسی شکل بدهد. این دیگر بسیار کهنه و فرسوده شده است که زمام دار کشور ما بصورت انفعالی و واکنشی زیر تأثیر عواطف و احساسات فریاد خشم و خصومت علیه پاکستان بلند کند و آنگاه در این جا و آنجای کشور افراد و محافل دولتی در تاییید از آن دست به تظاهرات بزنند و زنده و بادو مرده باد بگویند. اگر واقعاً در میان دولت و نخبگان سیاست و اجتماع افغانستان این ذهنیت وجود دارد که پاکستان مشکل اصلی تمام بدبختی های افغانستان است چرا دولت و محافل سیاسی و اجتماعی کشور ما در یک مساعی مشترک و در یک بحث همگانی و ملی راه حل منطقی و درست این مشکل را به بحث و ارزیابی نمی گیرند؟ چرا گره این مشکل را در جهت منافع و مصالح افغانستان نمی کشایند؟
  
       17جون2008