آرشیف
تصویر “شب”در شعر شاعرِ طبیعت: (منوچهری دامغانی)
عبدالقیوم ملکزاد
(بخش دوم)
همانگونه که متذکر شدیم، سخن در باب موتیف شب در دیوان شاعر دامغان محدود به همان ابیاتی نیست که در سطور بالا پیرامون آنها مکثی داشتیم. بل تصویر شب در دیوان شاعر طبیعت یا استاد تشبیه فراوان است، اما ما برای آوردن همۀ آن معذوریم!
در این قسمت نوشته با آوردن چند بیت دیگر از قصیده مشهوری که در وزن هزج مسدس محذوف مفاعیلن مفاعیلن فعولن) سروده شده، بساط سخن را بر خواهیم چید:
ثریا چون منیژه بر سر چاه
دو چشم من بدو چون چشم بیژن
چنان که بیشتر اشاره کردیم: شبی که منوچهری از آن سخن میگوید، تنگ است و تاریک چون چاه بیژن که سنگ گرانی بر سر آن نهاده شده تا ذرۀ نوری از آن به درون نتابد! در این شب ستارۀ پروین به سان منیژه ( دلدادۀ بیژن) بر سر چاه ایستاده است و چشم او چون چشم آن جوان در بند دوخته بر دهان چاه است!
در اینجا ستاره ثريا به سفيدي ودرخشندگي صورت منيژه مانند شده اسـت (تـشبيه آسـماني بـه زميني)
شاعر طبیعت در بیت دیگر خود میگوید:
همیبرگشت گرد قطب جدی
چو گرد بابزن مرغ مسمن
” جدی” به ضم جیم، اسم ستارهای است نزدیک قطب! ( جُدی مصغرجَدی به معنای بزغالۀ کوچک است. ستارۀ جدی از این جهت بدان نام میخوانند تا بین آن و برج دهم سال هجری خورشیدی، که به همین نام است، فرقی باشد. در اینجا به ضرورت شعری جدی خوانده می شود. ( زهره نوروزی صحنه)
“بابزن” سیخ کباب، “مسمن” چاق.
“منوچهری این ستارۀ درشت و نزدیک به محور قطب را، که با رنگ زردش بسیار آرام به دور قطب میگردد، به مرغی چاق مانند کرده که با رنگ سرخ شده، آهسته آهسته حول محور سیخ در حال گردش است.” (همان)
بیت بعدی:
بناتالنعش گرد او همیگشت
چو اندر دست مرد چپ فلاخن
لغتنامۀ دهخدا در باره “بناتالنعش” اینگونه وضاحت میدهد:
“بناتالنعش، [ ب َ تُن ْ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) ستاره ٔمعروف به هفت ستارگان در شمال و جنوب ، چهار از وی را نعش و سه را بنات گویند. و آن دو اند: بنات النعشالکبری و بناتالنعش الصغری . (شرفنامه ٔمنیری):
“جمعی دیدم چون بنات النعش از یکدیگر دورافتاده و رنجور و مهجور گردآمده.” (مقامات حمیدی ).
همیشه تا ز پراکندگی بناتالنعش
بود چو روزی اهل هنر درین ایام .
ظهیر (از شرفنامه ).
پیشگاه حضرتش را پیشکار
از بنات النعش و جوزا دیده ام (خاقانی)
کعبه قطب است و بنی آدم بناتالنعش وار
گرد قطب آسیمه سر شیدا و حیران آمده (خاقانی)
در بارۀ پروین در یک مقالۀ تحقیقی این نیز نگاشته آمده:
پروين/ ثريا: پروين يا ثريا نام صورتي فلكي است كه شش ستاره داشته و آن را به صورت خوشه، قطره اشك يا باران، گردنبند و تسبيح و امثال آن تصویر كرده اند. پروين نماد جمعيت ـ در مقابل نباتالنعش كه نماد پراكندگي بود ـ و در نزد اعراب نشانه آمدن باران است. ( بازتاب توصیفات نجومی در شعر منوچهری)
حضرت سنایی پروین یا بناتالنعش را اینگونه به تصویر کشیده است:
آن قــوم كــه بودنــد پراكنــده تــر از نعــش
گشــتند فــراهم ز ســخاي تــو چــو پــروين
منوچهری در بیت دیگر قصیده مورد بحث، میگوید:
سراز البرز برزد قرص خورشيد
چون خون آلوده دزدي سر زمكمن
همانگونه که استادان: عبدالمجید محققی و هاشم عربی، نگاشته اند: “در نظم و نثر فارسي به بسياري از تصورات و اعتقادات انسان در ارتباط با خورشيد سخن رفته، – به خصوص در نظم شاعران از جمله منوچهری، مظهر قدرت، عظمت، زيبايي، درخـشندگي، بلنـدي، قهـر، سرعت و …دانسته شده است. تعبيرات، – تركيبات، استعارات، تشبيهات، كنايات و… زيبـا و متعـددي درباره اين سياره به تصوير در آمده است. تصوير خورشيد و قرمزي پرتو آن با استفاده از آرايـه اسـتعاره – مكنيـه – بـه دزد خـون آلودي كه از كمينگاه بيرون ميآيد، تشبيه شـده اسـت.”
از آنجایی که سخن بر سر کاربرد توصیفات نجومی در شعر شاعر مورد بحث است، ناگزیریم یک بیت دیگر را نیز به این جستار علاوه داریم. شاعر در بیت دیگری چنین میگوید:
یکی پیلستگین منبر مجره
زده گردش نقط از آب روین
منوچهري يك جا كهكشان ّه(مجر) را به منبري ساخته از عاج فيل هماننـد نمـوده، و در خشندگي ستارگان اطرافش را به نقطه هايي زرد تشبيه كرده است.
نعايم پيش او چون چار خاطب
به پيش چار خاطب چار مؤذن
به قول محققی (استادیار) و عربی (کارشناس) بحث توصیفات نجومی منوچهری در این بیت:
دم عقرب بتابيد از سركوه
چنان دو چشم شاهين از نشيمن
چهار ستاره وارده را در كهكشان به منزلۀ چهـار خطيـب – سـخنران – گرفتـه و چهـار ستاره – صادره را كه خارج از كهكشان هستند- بسان چهار مؤذن در پـيش روي آنهـا فـرض كرده است.
منوچهري با در نظر گرفتن همان دو ستاره متقابل روشـن – كـه در انتهـاي دم صـورت فلكي عقرب – قرار دارند، آنها را به چشمان تيز بين شاهيني كه از لانه خود به صـيدي خيـره ميشود تشبيه و توصيف نموده است.
اکنون بنگریم که شاعر ماه را چگونه به سفر میفرستد؟ این موضوع را با آوردن دو بیت از قصیدۀ چهارم سرایشگر طبیعت (منوچهری) – که بهوزن فعولن فعولن فعولن فعولن متقارب مثمن سالم) می باشد- به بحث میگیریم:
فلك چون بيابان و مه چون مسافر
منازل: منازل مجرّه طريقا
آسمان به بياباني تشبيه شده و ماه به مسافريكه آن را منزل به منزل طي ميكنـد و راه او در اين پهنه سبز گون – يا نيلي رنگ- کهکشان راه شيري است.
تصویر شب در سایر ابیات منوچهری:
نگاه منوچهری به شب، تنها به قصیدهای نیست که به مدح علی ابن محمد پرداخته است. بل در قصیده دیگری نیزسخن از زلف شب رفته و حضور زن و پدیدهها وعناصری که مرتبط با آن هستند، در جایگاه مشبه به قرار دارد؛ ببینید:
چو از زلف شب باز شد تابها
فرو مرد قندیل محراب ها
در فرهنگ دهخدا، ذیل محراب معانی چندي آمده است که مهمترین آنها عبارتند از: بالاخانه، صدر مجلس، جاي نشستن پادشاهان که از مردمان دور و ممتاز باشد، شاه نشین (دهخدا، 1340 ،ذیل: محراب).
“با توجه به لفظ شب که قرینهاي است مبنی بر اینکه قندیل و محراب در معنی اصلی به کار نرفته است، محراب را میتوان استعاره از آسمان (آسمانها) دانست و قندیل محرابها را هم استعاره از خورشید دانست. بنابراین وصفی که منوچهري از شب در این بیت به دست میدهد، مبتنی است بر تصویر زنی که داراي گیسوان سیاه بلندي است، و گیسوان خود را آویخته و بلندي و سیاهی این گیسوان به حدي است که نور چراغ خانه را هم بیفروغ میکند (درحالی که پیش از این، گیسوان این زن جمع شده و در تاب و گره بود، یعنی هنوز شب فرا نرسیده بود.”
(وصف تحلیلی شب در چکامههاي منوچهري و ابنخفاجه)
منوچهري، در ديوان اشعار خود فلك ( آسـمان ) را بـه زيبـايي هـر چـه تمـامتر توصـيف مي نمايد؛ از آن جمله:
فلک چون بیابان و مه چون مسافر
منازل: منازل، مجره طریقا
در این بیت، آسمان به بياباني تشبيه شده و ماه به مسافري كه آن را منزل به منزل طي ميكنـد و راه او در اين پهنه سبزگون – يا نيلي رنگ- کهکشان راه شيري است.
(بازتاب توصیفات نجومی در شعر منوچهری)
بدان شب که معشوق من مرتحل شد
دلی داشتم ناصبور و قلیقا
در این ابیات شاعر از رفتن معشوق یاد آور می شود که به هنگام شب اتفاق افتاده، شاعر، “ضمن بیان رفتن معشوق، توصیفی هم از آن شب و آسمان شب به دست میدهد؛ بدین نحو که آسمان را همچون بیابانی درمییابد که مسافر آن ماه است و این ماه خود تشبیه مضمري است براي معشوق؛ گوئیا شاعر با دیدن ماه در آسمان شب، به یاد صحنه رفتن معشوقش میافتد و بین رفتن معشوق و گذر ماه از منازل مختلفش در آسمان، همانندي و شباهتی مییابد.” (همان)
……….…………………………………..
آثار و مآخذی که برای نوشتن این مقاله از آنها استفاده شده:
————————————————————
• “صور خیال در شعر فارسی”، ( تحقیق انتقادی در تطور ایماژ های شعر فارسی و سیر نظریۀ بلاغت در اسلام و ایران) دکتر رضا شفیعی کدکنی.
• “طلا در مس در شعر وشاعری» دکتر رضا براهنی.»
کلیات سبک شناسی، دکتر سیروس شمیسا- انتشارات فردوس.•
• “وصف تحلیلی شب در چکامه هاي منوچهري و ابن خفاجه» سعید مهري دانشجوي دکتري زبان و ادبیات فارسی- دانشگاه فردوسی مشهد احمد محمدي نژادپاشاکی دانشجوي دکتري زبان و ادبیات عربی- دانشگاه فردوسی مشهد.
• “شبی گیسو فروهشته به دامن» زهره نوروزی صحنه.
فصلنامه تخصصی سبک شناسی نظم و نثر فارسی ( بهارادب)
• مقالۀ «منوچهری شاعر طبیعت» (نقد ادبی) دکتر عبدالحسین زرین کوب.
• “منوچهری و شعر عرب” دکتر حسین خسروی، استادیار دانشگاه آزاد شهر کرد.
“•بررسی ممدوحین منوچهری” مسیح الله جمالی ( فرهنگ قومس، سال 3- شماره 9)
• “بازتاب توصيفات نجومي در ديوان منوچهري دامغاني» (نويسنده مسؤول) 1 عبدالمجيد محققي استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات علمي دانشگاه ياسوج 2 هاشم عربي دانشجوي كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه ياسوج.
• « تطبیق تقاضا از ممدوح در سبک خراسانی” منوچهری و فرخی بانگارگری سده هشت هجری / نشریه مطالعات هنر اسلامی.
دلارام مشکوه مقدس، محمدحجت، مجید حاجی زاده، ( دانشگاه کرمان)
•“تصویر در شعر منوچهری”، پرنوش پژوهش، (فرهنگ قومس، سال 3 شماره 9)
•“تشبیه تمثیل در شعر منوچهری” یحیی طالبیان دانشیار دانشگاه باهنر- کرمان. ( نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی) سال 1377 شمار 4-5
• “ساختار قصايد ستايشي در شعر منوچهري» فصلنامه تخصصي سبك شناسي نظم و نثر فارسي (بهار ادب) علمي – پژوهشي سال ششم – شماره سوم – پائيز 1392 – شمارۀ پياپي 21 (نويسنده مسئول) 3 ، آرش امرايي 2 ، منوچهر تشكري 1 نصراله امامي 1. استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز 2.استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز3.دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي ، دانشگاه شهيد چمران اهواز.
•“بررسي تشبيه در ديوان منوچهري دامغاني“
استاد راَهىما: دکتر محمًد درگاَي استاد مشاير: دکتر حسيه بًذر نگارنده: اکرم جعفری،
•“ساختار تشبيه مركّب در شعر منوچهري دامغاني فرخي سيستاني” ∗ دكتر محمد حكيم آذر . استاديار زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه آزاد اسلامی.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور