آرشیف
تاجیکستان کشور اسلامی چرا حجاب را ممنوع کرد؟!
حاکی خاور
احکام شریعت گُرد زمانه پیچ میخورند. یعنی با مرور زمان تغییر میکنند، گاهی میمیرند، زمانیهم پختهتر میشوند. بنابراین، باید دانست که «حجاب» نیز یکی از آموزههای دینی بوده که آهسته آهسته به طرف نابودی پرواز دارد. «عبدالکریم سروش» فیلسوف بزرگ ایرانی گفته بود:« حجاب و بردهداری دو حکم خداوند-متعال- هستند که در عصر حاضر، پشتیبان مردمی ندارند». این سخن، سخنی جانداری است، جانش در اینجاست که با گذشت زمان، کم کم معلوم میشود که حجاب مانند نظام بردهداری نیز فرسوده میشود، میپوسد، از بین میرود، بیقواره میشود، زشت میشود، رنگ میبازد. چنین چیزی از عملکرد کشورهای اسلامی به خوبی پیداست. بسیاری از کشورهای اسلامی به حجاب پشت کرده اند، آن را دور انداخته اند، به او نفرین هدیه میکنند. حجاب را کژسلیقهای میدانند، امر فرسوده میدانند، آن را کار تمدن های قدیمی میدانند. البته اگر پیامبر اسلام هم زنده میبود، این کار را میکرد، ببخشید، قطعی حکم کردم، شاید میکرد. هیچ تضمینی بر خلاف آن وجود نداشت. زیرا افکار عامه چنین است، جهان بدان طرف پرواز کرده است، احکام مطابق حال مردم میباشد، مطابق زمان و مکان میباشد. چنین چیزی از عملکرد مردم به زیبایی معلوم میشود، این پدیده بجز چند کشور محدود، پشتیبان مردمی ندارد، آنها هم مضطرب اند، گاهی به تندروی و خشونت، حجاب را بالای زنان تحمیل میکنند، زمانی هم آن را از یاد میبرند. این همه یک بغل قضیه است، بغل دگر آن، اینکه آیا حجاب یک امر اخلاقی است، یا اجباری؟ به پاسخ این پرسش باید گفت که این حکم، یک امر اخلاقی بوده، گاهی از آن، به عنوان آله و ابزار استفاده میشود. یعنی خداوند-متعال- به زنان دستور داده، حجاب کنند، تا بتوانند خویشتن را از فتنه دور نگهدارند و اگر ایشان چنین چیزی را مراعات نکردند، بر بالای آنها کدام جزایی تعیین نکرده است. پس آن را امر اخلاقی باید دانست، نه اجباری. زیرا در وقت پشت کردن به آن، دور انداختن آن، مراعت نکردن آن، هیچ سرزنش و جزایی برای زنان تعیین نشده است. لذا آن با امور جزایی و حقوقی تفاوت دارد. زیرا در امور اجباری، در عدم مراعات آن جزایی مخصوص در نظر گرفته شده است. مانند اینکه خداوند-متعال- برای دزد گوشزد کرده است، تا ثروت انسانها را نباید تاراج کند، اما اگر چنین کرد، دستش قطع میگردد. در حالیکه چنین چیزی اصلن در مورد حجاب نیست.
پوشیدن نقاب و حجاب رابطهی رمزآلودی با فرهنگها دارد، در بعضی از سرزمینها حجاب دهن فتنهانگیزی را باز میکند، در بسیاری دگر دهنش را میدوزد، گاهی آشوب به پا میکند، زمانی هم آشوبها را به کام مرگ میکشد. در بعضی فرهنگها و سرزمینها حجاب نعمت است، در بعضی دگر عذاب است، در بسیاری فرهنگها زشت و ننگآمیز شمرده میشود، در حالیکه در بعضی سرزمین و فرهنگها بوی کافور میدهد. بعضی زنان، به مستی و شور آن را به تن میکنند، به عنوان امر دینی، سفارش خداوند(متعال)، دستور پیامبر اسلام، به آن عشق دارند، آن را به جان و دل قبول کرده، بر تن میکنند. از این طریق پختهتر میتوانند، خویشتن را از فتنه، نگهدارند، از اذیت انسانها بگریزند، به شهوت پرستان، نه بگویند، لذت پرستان را شکست دهند. بغل دگر، زنانی هستند، به حجاب پشت میکنند، با گرفتن آن مخالف هستند، دوستش ندارند، اما باز هم میتوانند، عفت خود را حفظ کنند، از بیحرمتی خویشتن را نجات دهند، از فتنهانگیزی دور گریزند، به فتنهانگیزان، نه، بگویند. میخواستم بگم: حجاب امر اخلاقی است، نقش آن فقط به عنوان یک پرده بیجان است. از نگاه فلسفی، به این گونه باید گوشزد کرد، بیحجابی لزومن به معنای بی عفتی نیست، چنانچهکه با حجاب بودن لزومن به معنای با عفت و شریف بودن نیست. بسیاری زنان هستند، حجاب نمیکنند، اما از فتنهانگیزی گریز و پرهیز کرده اند. بسیاری دگر هستند، به حجاب لب گوشتآلود و چشم سیاه خویش را خفه میکنند، در حالی خیلی فتنهانگیزی و بی عفتی میکنند.
لذا باید دانست، حجاب امر اخلاقی بوده، به عنوان وسیله از آن کار گرفته میشود. هدف اصلی، گریز از فتنه است، فرار از هرج و بیعفتی و روی آوردن به پاکدامنی است. اما حجاب وسیلهای رسیدن به این هدف قرار گرفته است. ببخشید، گفتم قرار گرفته است، میخواستم بگم در سابق قرار گرفته بود. حالا در سرزمین های اندکی موجود است. بسیاری از سرزمین های دگر بدان پشت کرده اند، از نطفه آن را بریده و خفه کرده اند، باز هم به زنان آنها نمیتوانیم، بیعفت بگوییم. پس آن را از دریچهای اخلاقیات باید نظر کنیم. از پنجره وسیله به آن، چشم اندازیم. به گونه دگر میتوانیم بگوییم: اگر حجاب هدف اصلی میبود، در شریعت به مخالفین آن جزا تعیین میشد. به عنوان مجرم شناخته میشد. اما بار جای دگر کجی دارد، کجی آن زمانی است، که حجاب را منع قرار میدهند. عمل اختیاری و اخلاقی را به اجباری عوض میکنند. زن اجازه دارد، لبان خود را با حجاب دفن کند و یا به آن پشت کند، اما زمانیکه اختیار را از آن سلب میکنند، به آن اجازهای پنهان کردن گلوی خود را نمیدهند، در این وقت است، آب گلآلود شده و تیرهگی میکند، زشت میشود. زیرا سرشت انسان به امور اجباری، آشتی نمیکند، همیشه در جنگ است. انسانها همیشه به آزادی، شور و مستی میکنند.
نگارش از حاکی خاور.
فرستنده: محمدعثمان نجیب
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور