آرشیف

2015-8-26

عزیزالله مهدی

بقا و تداوم سیاست شوم بحران اجتماعی بوجود میاورد
بقا و تداوم سیاست شوم بحران اجتماعی بوجود میاورد
ولسوالی  لعل وسرجنگل از لحاظ امنیتی در مقایسه با بقیه 9 ولسوالی ولایت غور امن ترین ولسوالی بنام ولسوالی صلح مسمی است. امنیت لعل مثل سایر نقاط  هزاره جات نتیجه صلح دوستی و باور مندی مرم به ارزش های مدنی و دموکراسی است. در لعل انتحار و انفجار نیست؛ حرکت های مسلحانه و آدم کشی زندگی انسانهارا تهدید نمیکند اما متاسفانه مردم این ولسوالی در اوج نا آرامی روحی شب و روز را سپری میکنند.  توطیه، دسیسه، زور گویی، زور گیری، نفاق افگنی، به راه اندازی دعاوی حقوقی و جزایی، عزل و نصب کار مندان دولتی و برهم زدن  وضعیت سیاسی و اجتماعی  از جمله موارد است که در لعل بین طبقات مختلف جامعه درز ایجاد کرده است. این همه ابزار است برای بازی های  سیاسی مقامات این ولسوالی تا طرف را تحت فشار قرار داده خواسته هایش  را تحمیل کنند و یا هم به نحو مغلوب در رقابت های  سیاسی شوند. دیگر مثل گذشته ها وحدت و همدلی نیست. زور گویی و زور گیری به اوج است؛ هیچگاه حق به حق دارنمیرسند هم در استخدام و هم در کمک های بشری و انکشافی مستحق کسانی هستند که توسط مقامات سیاسی و وکلا معرفی  و حمایت میشوند. آتش نفاق همه ساختار های اجتماعی را سوزانده، همدلی و هم پذیری را در کام خود فرو برده است. دعاوی حقوقی و جزایی و حمایت سیاسیون از طرفین دعوا یکی دیگر از ابزار بازی های سیاسی در لعل است. از سیزده سال به این طرف است که ده ها موارد دعوای حقوقی و جزایی حق یا نا حق تحت دوران است اما یک موارد برنده و بازنده معلوم نیست. دارای کلانی مردم مصرف رشوه در ادارات عدلی و قضای شده است/می شود؛ برندگی مقطعی از آن کسی است که بیشتر حمایت سیاسی می شوند و یا رشوه بیشتر میدهند. عزل و نصب در ادارات و نبود ساختار ثابت و سالم دولتی در لعل بحران اجتماعی را بوجود آورده است. بیشترین زور آزمایی سیاسیون و وکلا در عزل و نصب افراد در ادارات دولت است. این زور آزمایی به حدی جدی است که حتی بعضی ها در تعاملات سیاسی به سطح کشور با وزرا و مقامات کلان سیاسی وارد معامله می شوند تا کسی را در یکی از ادارات دولت در لعل مقرر کنند. در این تقرری ها  نه شایستگی و کارایی  معیار است و نه هم منافع مردم در نظر. افراد مقرر میشوند که یا با مقامات نسبت داشته باشند و یا تعهد کنند تا منافع حامی اش را حفظ کنند مهم نیست حتی اگر به بهای از دست رفتن حیثیت و یا رسالت انسانی اش تمام می شود. هیچ بخش و هیچ شعبه از ترس تغیر  و تبدیل در  امان نیست. گاهی افراد در قو ماندانی هدف قرار میگیرند، گاهی در معارف و گاهی هم در ولسوالی . این درست شبیه تاکتیک های جنگی جبهات گرم است که سیا سیون و وکلا با استفاده از بی خبری طرف وارد عمل می شوند. در جریان سال 1394 که بیشتر از 5 ماه نمیگذرد، تنها در ولسوالی سه موارد تغیر و تبدیلی در پست ولسوالی لعل اتفاق  افتاده مردم سه ولسوال را با سه شیوه مدیریت کا را و نا کارا تجربه کردند.  
  1. حاجی احمد حسین دانشیار ولسوال با شیوه مدیریت قانون مداری، جناب دانش یار در جریان مدت ماموریت اش قانون را معیار قرار داده بدون جوانب داری توانستند حد اقل رضایت مردم عادی را حاصل کند و در عوض حمایت سیاسیون و هوادارانش را از دست بدهند.مردم لعل بیش از هرکس دیگر از جناب دانشیار، با توجه با سابقه کاری اش با معارف و آمریت اجرائیه ولسوالی توقع بیشتر کار داشتند تا به  مشکلات اساسی اجتماعی لعل چون بهبود وضعیت تعلیم و تربیه، خدمات صحی رسیدگی شده  روحیه  همکاری و هماهنگی بین نهاد های دولتی و غیر دولتی بوجود بیاید اما  تمام فعالیت های جناب دانشیار محدود به امورات عادی ولسوالی متمرکز بود نه بیشتر از آن.

  2. محمد موسی کلیم، کمتر از سه ماه در لعل به صفت ولسوالی وظیفه اجراء کرد اما در این مدت کم توانیست با استفاده از اشتراک در مراسم و محافل و تدویر جلسات روابط قوی، هماهنگی و همکاری موثر بین ادارات دولتی و غیر دولتی در لعل بوجود آورده نهاد های دخیل در انکشاف را حسابده بسازند. آقای کلیم در نتیجه سفرهای که در بعضی از نقاط لعل و سرجنگل  داشت و ملاقات های  که با مردم انجام داد شناخت قوی بین خودش و مردم ایجاد کرد. کلیم از فعالیت های بنیادی و موثر قاطعانه حمایت داشت و بر علاوه بطور جدی پای منافع مردم لعل و سرجنگل قدم ور میداشت اما عمر مدیریت نامبرده بسیار کم بود و نتوانیست آنچه پلان داشت بدست بیاورد.

  3. اسماعیل رضایی، به ادعای خودش از پو هنتون شبانه کابل از بخش حقوق فارغ شده است. بخت با رضایی یار شده به حمایه تصادفی و غیر ارادی جنرال مراد علی "مراد" معاون لوی درستیز قوای مسلح به صفت ولسوال ولسوالی لعل وسرجنگل گماشته شد، کار نامه رضایی به عریضه نویسی با وجود که نه خط خوانا دارد و نه املا و انشاء، در یک دارالوکاله در قلعه نو کابل خلاصه می شود. رضایی حقوق خوانده اما حقوق نمیداند، ولسوال مقرر شده در حالیکه شخص وال نیست. رضایی نه مدیریت میداند تا از منابع بشری و مادی برای انجام امورات سپرده شده استفاده کنند و اهداف که در آن منافع مردم نهفته است بدست بیاورند و نه هم شبیه کلیم و قاسیم اعلم ارباب است تا با ایجاد روابط با مردم هم لعل بدست آرد و هم دل یار را نرنجاند. رضایی نه شناخت از صف بندی های سیاسی  در لعل دارد و نه هم معلومات از ساختار های اجتماعی، نه از نیاز های اساسی لعل میدانند و نه هم به خواسته های عادی توجه دارند. شروع ماموریت رضایی در  لعل با تهدید مسئولین کلینیک ACTD  در لعل آغاز شد تا در ارایه خدمات صحی شان بهبود به وجود بیاورد اما خیلی زود اداره کلینیک ACTD   با استخدام خانم جناب ولسوالی، به خواسته ولسوالی نقطه پایان گذاشت. خانم ولسوالی از نرسینگ (دوساله) فارغ است اما منحیث قابله در کلینیک لعل گماشته شده است. این نه تنها یک حق تلفی در حق کسانیکه از قابلگی فارغ و بیکار در خانه های شان است، است بلکه جفا در حق مریضان نسائی و ولادی است و از طرف دیگر گفته میشود که اکثر اوقات این خانم به وظیفه هم حاضر  نمیشود. رضایی بر علاوه اینکه نا کارا است، مسئولیت گریز نیز است. اعمار سرک درجه دو از کوتل خارقل الی کوتل یامه گگ یکی از پروژه های انکشافی  بنیادی و اساسی بی پیشینه در  لعل است. این پروژه زمانی از اهمیت  والای بر خوردار است که از هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ کمیت درست اعمار شود؛ درست اعمار شدن این پروژه زمانی میسراست که افراد مسئول به شمول ولسوال در قبال این سرک مسئولیت گرفته از چگونگی جریان کار نظارت و برای رفع نواقص پیشنهاد و راپور داشته باشند تا یا از طریق خودش و یا از طریق مراجع بالا شرکت های اعمار سرک را وادار به اصلاح نواقص کنند اما متاسفانه ولسوال نه اینکه کدام برنامه مشخص و موثر نظارت از سرک داشته باشد بلکه حین تطبیق پلان/نقشه جنجالی سرک وسط بازار و هم چنان پاسخگویی از طریق نهاد های مدد رسان برای آسیب زدگان سیلاب های اخیر لعل که جان 3 نفررا گرفت و خسارات مالی  انگفتی به مردم وارد کرد، به بهانه از مسئولیت سرباز  زده بیش از بیست روز با خانم اش در کابل وقت گزرانی کرد. با رضایی ناکارایی اداری و نا توانی حکومتداری در ولسوالی  بوجود آمده است. هستند ادارات که در یک نا بسامانی و سر در گمی مطلق به سر می برند و یا هم برای روز ها بدون کدام دلایلی تعطیل است. مردم  بخاطر انجام کار های شان روز ها جلو تعمیر ولسوالی سرگردان است. از طرف دیگه خانم ولسوال هم مبرا از مسئولیت نیست، انچه من میدانم هرگاه یک کار مند بخش صحت بیش از شش روز در وظیفه حاضر نیست، منفک میگردد اما این خانم بیش از بیست روز در وظیفه حاضر نبود و در این مدت شاید ده ها مادر با مرگ دست و پنجه نرم کرده باشند اما نمیدانم جواب مسئولین ACTD  در مورد این رخصتی طولانی چه است؟ آیا این قابله منفک خواهد شد و یا باز هم همان باج دهی برای ولسوالی تا او در برابر خدمات غیر معیاری کلینیک سکوت کند و لب به سخن نگشاید.

دوام این حالت مشکلات موجود را به بحران بزرگ اجتماعی تبدیل کرده بد بختی های زیادی دامن گیر مردم لعل خواهد شد که فردا نه این ولسوال و نه هم سیاسیون و و کلا جوابگو خواهد بود فقط این مردم است که بدور از وابستگی های سیاسی و گرایش  های ثلیقوی، عاقلانه برای عبور از این چالش تصمیم گرفته اقدام به تغیر وضعیت سیاسی موجود با یک قضاوت منصفانه از کار نامه سیاسیون و وکلا کرده کار نامه سیاه تعداد شان را با استفاده از انعکاس خواسته های شان از طریق رسانه ها و حتی حرکت های مدنی  نقد و نفی کنند. بقا و تداوم سیاست شوم بحران اجتماعی بوجود میاورد.
عزیزالله "مهدی"