آرشیف

2015-1-15

رسول پویان

بــــــرفــتـــــــــــم!؟
 اگـر بـار گـران بـودم برفتم
اگـر آب روان بـودم بـرفـتم

مـنی آوارۀ آتـش بــه دامـان
اگـر بی آشـیـان بـودم برفتم

اگر رند شـراب آلودۀ مست
اگر غوث زمان بودم برفتم

درآغوش بهاران شاد باشید
اگر برگ خزان بودم برفتم

گلان رنگ رنگت تازه بادا
اگـر خـار دمـان بودم برفتم

اگـر افـتـاده ام تنـهـای تـنها
وگر ورد زبـان بـودم برفتم

اگر زخـم دلم ناسـور گردید
تـن بی درمـان بـودم بـرفتم

نـه پـنـهـانی، بـلکه آشـکارا
اگر در دل نهان بودم برفتم

به هنگام طلوع صبحگاهان
اگـر بـاد وزان بـودم بـرفتم

به دامان سحر از نیمه شبها
اگر گـوهـرفشان بودم برفتم

بسـان خاک پـای رهنوردان
و یا در آســمـان بودم برفتم

اگر مـور ضعیف و ناتوانـم
اگـر پـیـل دمـان بودم برفتم

اگر بیرون زمسجد ازکلیسا
اگر در آســتان بـودم بـرفتم

مگواززهد خشک پارسایان
که در دیرمغـان بودم برفتم

ز پیرعشق گفتم قصه بسیار
اگـر طبع جـوان بودم برفتم

اگر یار مسـاوات و عدالـت
بـه ضد دشـمـنان بودم برفتم

بـه چشـم کور استبداد خارم
گل آزادگان بــودم بــرفـتــم

مخوان حماسۀ آرش بگوشم
اگـر بند کمـان بـودم بـرفـتم

اگر با بلبل و گل انـس دارم
گریزان ازخسان بودم برفتم

نیاسـودم ز آشـوب دسـایـس
خبر گرچه ازان بودم برفتم

گل بـی خـار بـزم آشــنـایـم
اگر با دوســتان بودم برفتم

بنازم نـاز آهـوگان صحـرا
اگر خصم ددان بودم برفتم

اگر در انتظارم جان برآمد
اگـر با دلـسـتان بودم برفتم

نبودم پستمدرن فیس بوکی
حماسه باســتان بودم برفتم

نشد بیرون زقلب یار تردید
مقـابل بـا گمان بـودم برفتم

نگفتی رازدل هـرگزهرگز
محـبّ گفـتمـان بـودم برفتم

نشدفرصت برای اختلاطی
اگر بی همزبان بودم برفتم

بسوختم درتنورداغ هجران
اگر آتـشـفـشـان بـودم برفتم

اگرخواهان وصل جاودانی
سـروش ارمغان بودم برفتم

صبوری کردم وایوب گشتم
به جنگ شیطان بودم برفتم

اگـر لبخند بر لـب ها نیامـد
و یا پسته دهـان بودم برفتم

نکردی گر وفـا با عهـد اما
دل پـرآرمـان بـودم بـرفـتـم

زدی تیرم وبرفتراک بستی
اسـیر خونچکان بودم برفتم

اگردرعشق رسوایم نمودی
اگر مخفی عیان بودم برفتم

برآید شعلۀ عشـق از نهادم
شرار نی ستان بودم برفتم

ندانستی اگر چه قـدرعشقم
رفـیق مهـربـان بودم برفتم

نیابی مثل مـن در زندگانی
که الماس گران بودم برفتم

مجو نام ونشانم را درعالم
که نورِ بیمکان بودم برفتم

11/11/2014