آرشیف

2015-1-14

نیاز محمد نیازی

بـــا جمعیت بیکاران چـــه بـــایـــد کــــــــرد؟

 

با جمعیت بیکاران چه باید کرد؟  سوالی است که اذهان عامه رافراگرفته است؛امااقتصاددانان،سیاست مداران وکارشناسان ماتاکنون برآن پاسخیارایه نداده اند. اما همین سوال فوق است که باخط درشت درعنوان مقاله ام انتخاب کردم.خوانندگان وجوانان عزیزبایددقت کنند؛چون این سوال رویای دیگری رابرسرمی‌پروراند.
برای دریافت پاسخ این سوال به سوی عالم اقتصاد به نام مالتوس که درنظریه افزایش نفوس شهرت فراوان کسب نموده میرویم.موصوف برای پاسخ به این سوال چنین سخن میراند: «من طرفدارکثرت نفوس هستم نه افزایش آن» هرچندمالتوس خودیکی ازعالم های بدبین اقتصادی پنداشته میشودولی استدلال وی برپایه‌ی عقلانیت استواراست که افزایش نفوس باتناسب تصاعدی هندسی وافزایش موادغذای باتناسب تصاعدی حسابی میباشد،بنابراین برای دوام چنین شرایطی نه تنهابابیکاری بالاترازحدمساعددست به گیریبان میشویم بلکه دچاربحران اقتصادی فوق العاده‌ی خواهیم شدتابه کام مرگ فروبرویم.یاهم حسب نظریه ریکاردوآن عالم برجسته مکتب کلاسیک که بااتکابه نظریه مالتوس اظهارمیداردبه این جمله که نفوس جامعه روزبه روزروبه تزائیداست وبرای نفوس متزایدبایدتولیدمواد غذای نیزافزایش یابدوبرای افزایش تولید موادغذای تاجایی که زمین های اضافی وبایرموجودباشدبایدساحه زمین های تحت زرع نیزافزایش یابد.ریکاردوبابیان این مطلب میخواهدبگویدکه آبادکردن زمین های جدیدکاری بیشتری نیازداردوموجودیت کارزیادایجاب افرادبیشتری رامینماید؛بنابرآن میتوان آماراستخدام راازاین طریق بالابرد.وگاهی هم به سراغ نظام سرمایه داری میرویم که اکنون زیرچترآن زندگی میکنیم وآنراوسیله استخدام کامل قرارمیدهیم.امادوران رونق اقتصادی که باحرارت آرزوی آن کشیده میشودنخواهدآمد.هربارکه گمان میکنیم علایم مژده دهنده آنرادرک کرده ایم این علایم دوباره درهواناپدیدمیشونددراین انتظارهرزمستان به طورمنظم این سوال بزرگ مطرح میشود «بابیکاران چه بایدکرد؟» ولی درحالی که عده بیکاران روزافزون است کسی نیست که به این پرسش پاسخ دهدومامیتوانیم آن لحظه ای راحساب کنیم که صبروتحمل بیکاران به سرمیرسدوسرنوشت خودراخودبه دست میگیرند.
من به عنوان یک شاگرداقتصادچنین می اندیشم که علل اصلی تمام این بیکاری ها،غصب ملکیت ها،درنقطه صفرنگاه داشتن زیربناهاودرعقب زدن صدهاپروسه ای اقتصادی دیگرناشی ازنظام های استعمارگری اجانب وحاکم درکشورهای روبه انکشاف میباشد.نظام سرمایه داری که فیودال رافیودالتروغریب راغریب ترمی‌سازددرکشورهای چون افغانستان که تازه درحال انکشاف است وفقردارد بیدادمیکند،بیکاری بالاترازحدمساعدآن یاافزون بر25درصداست ونیزکارمندان مشغول به کارتاگلو به فسادغرق انددرچنین شرایطی موجودیت نظامی به نام سرمایه داری منکوب ومردوداست.یاهم نظام سوسیالستی که مربع اصلی آن کارل مارکس بوده وتحت رهبری لینن درسال1903به نام حزب بلشویزم تأسس یافته وماآن رادردهه‌های گذشته تجربه کردیم که هدف آنهادسته جمعی ساختن مالکیت وعمومی سازی ابزاروعوامل تولیدبودباحمایت ازکارگران وشعارضداشرافی.بنابرآندیدیم تمام تهاجمات گروه های خودخواه وبیرحم درکشورهای عقب مانده یکی ازعوامل اصلی شان ازآوان جنگ جهانی اول ودوم تاامروزترویچ وجازدن همین نظام های اقتصادی نابه کار بوده است، تابتوانندکشورهای فقیرواسلامی رادر حاشیه نگاه داشته وخودبه محرکه قدرت بنشینندوتماشا کنند.
اندیشمندان گرانقدراکنون که تشت رسوایی تان ازبام های خارجی پائین افتیده بیائیددامن نظام اقتصادی ای رابگیرید که همانا نظام اقتصاداسلامی است و تاکنون دردانشگاه‌هابالای آن توسط استادان خودباخته وبیگانه پرورخط کشیده می‌شدومی‌گفتندنابه کاراست که نویسنده این سطور خود یکی ازبینندگان این صحنه است. امروزخودازاین نظام تصدیق می‌کنندبه دلیل اینکه درکیسه ای چرب شان دیگرپول باقی نمانده است.
پس بیائیدتااقتصاد اسلامی را که به قول علامه مودودی تمام شاخص های زندگی مارامطالعه نموده ومتضمین دنیاوآخرت ما است بااتکابه کتاب مقدس اسلام باهمه وجودپذیرفته وبه آن ارج بگذاریم.