آرشیف
بررسی عوامل جوششی و کوششی مراثی، با رویکرد به اشعار سروده شده در رثای استادشهید (رح)
عبدالقیوم ملکزاد
بخش (2)
اخیراً این قلم را مجال مرور به مجموعهای از سوگسردههای مرتبط با شهادت جانگداز رهبر شهید میسر آمد. مویههای مرثیهسرایان، در نبود استاد شهید گونهگون به نظر آمد؛ برخی بلند، برخی متوسط…، اما هریکی غمنالۀ فراق است، فراق جانسوز با لونی متفاوت از دیگر و با لحنی درد انگیز تر از دیگر..و در مجموع، چنان مینماید که جمعی سوگوار، در نینوای خونین دیار ناگزیر شده اند که از کورۀ دل آه آتشین کشند بنای ضجه سر دهند، ضجه از بهر حدوث حادثهای سخت المناک، ناگوار و سنگین و جانفرسا و با تمامت وجود شده اند گریان، گریان در رفتن انسانی به تمام معنی خلیق و مهربان، در فقدان برجسته ترین شخصیتی که نماد ترحم و عطوفت برای امت اسلامی، به خصوص مردم سرزمین خود بود…!
به همین نحو، میتوان تعداد معتنابهی از این مرثیه ها را بازتابی از خشم دانست، خشم در برابر گروهی دد صفت که با بیرحمی تمام یکی بهترین و دوست داشتنیترین شخصیت آراسته با زیور خرد و فضیلت را، و دلسوز به کافه مردم را، نمونۀ تواضع و فروتنی را و…، با کمال بیرحمی سینه دریدند و به خاک و خونش افگندند! عزیزی را از میان بردند که چشم و چراغ همه خداباوران بود، عشق آتشین نسبت به اسلام، وطن و مردم داشت، کسی بود که نمیتوانست خلیدن خاری به پای یک هموطن مسلمان را برتابد، چه جاییکه بتواند ریختن خون نا حق این و آن را نظاره گر باشد؛ اویی که همیشه میکوشید تا آیین همدلی، صمیمت، همگرایی، در میان آحاد ملت، نهادینه شود و ترویج یابد…، اویی که پیشوای والا مقام بود، امام همام بود، دانشمند برجسته جهان اسلام بود…، و بالاخره اویی که بزرگ بود و حلیم بود و برخوردار از لطف و الفت سرشار…!
جای آنست که با این سخن همنظر شویم: “شاعر به صورت الفاظ بی اعتنا نیست. هر کلمهای نزد او چهرهای دارد، درست مانند چهرۀ مردمان، یکی سرد و خشک و یکی گیرنده و دلنشین، این یک نرم دلاویز، آن یک تند و خشمانگیز. اینجا کلمات سکههای بیزبان نیستند، جان دارند و با هم مهر و کین میورزند، مجمع بعضی هم لطف و آرامش است و اجتماع بعضی دیگر سراسر ستیز و پرخاش…!”
چنین روحیه ها را میتوان در اشعار وارده در رثای رهبر شهید، نمایان دید. به این معنا: کسانی که با سوگسرودهای شان به ضیاع آن مظهر سجایای عالی و مهرورز گریسته اند، از جمله سخنوران متعهدی شمرده میشوند که نتوانستند در برابر شهادت یک انسان مظلوم، ننگ سکوت را پذیرا شوند و دم از گفتن حقایق و لب از افشای دسایس فرو بندند و یا کسانی اند که نتوانستند بریده شدن گلویی که صدای دوست داشتنی ترین پدیده الهی یعنی: “صلح” و “آرامی” از آن بیرون میشد، تحمل کنند…!
آری، برای آن گریستند که به وضوح دیدند، مشتی خداناترس و ظالم، عامدانه خواستند اهریمن جای فرشته را بگیرد و جهل جای علم و حکمت و روشنایی را به زور غصب کند…!
… از آن سبب گریستند که نگریستند تنی چند از خیل سیهکاران بیباک، جاهل و سفاک، با قساوت تمام تیغ زهرآگین از نیام کشیدند تا سینۀ فرهنگ را سبوعانه بدرند، فرق ارزش ها را زیر ساطور جنایت خورد کنند و با همنشینان شیرینسخن و رهنمایان طریق سعادت و رستگاری -که همانا کتاب و قلم و اصحاب قلم اند- اعلان مقابله و مقاتله کنند…!
…موئیدند، چون دیدند کار یک دو سه بدنام و بیرحم، شکافتن قلب رووف اندیشمندانی چون استاد شهید است، حذف فریکی عالمی زبده و بزرگ و نویسندهای توانا، و یک سیاستمدار مدبری است که تاثیرگذاریش فراتر از منطقه بود و از سرمایههای بزرگ ملی و بینالمللی شمرده میشد…!
در همین جاست که سرایشگرانی که گرویدۀ شخصیت رفیع آن چهره تابناک و دوستدار کرکتر و رفتار و کردار و جایگاه آن فرزانۀ روزگار بودند، از درد و خشم بنای خروش گذاشتند و ندا در دادند:
های مردم! مگر میشود در برابر تکوین فاجعهای بدین بزرگی، تکانی نخورد و نشورید؟ آیا مصلحت هست که حادثهای چنین عظیم را تنها با خاموشی اختیار کردن، پاسخ داد؟ فاجعهای که نه تنها به یک جریان و حتی یک کشور مربوط میشد، بل به جهان اسلام ربط داشت که به دست بیرحم ترین گروهی به ظاهر آدم، رخ داده است!
های همباوران! هله قلم بجولانید و زبان بکشایید،
“عاشقان را بگذاريد بنالند همه
مصلحت نيست، كه اين زمزمه خاموش كنيد”
مصلحت نیست که چهرۀ سیاه جلادان در پناه چهار دیوار مذلت و یا بیغولههای ننگین شان مستور بماند…، چگونه میتوان خموشی را برتافت و به مسامحهای شرم آور پناه برد؟!
ای همره و همصدا! مگر نه وقت آنست که زبان شعر را ، زبان دادخواهی قرار داد. مگر نه وقت آنست که فریادی از ژرفای دل سوخته برآریم، فریاد خشماگین، در برابر جنایت بزرگ و سنگینی که اندرین کار نمیتوان هیچ مسامحهای روا دید! بی هیچ تردید هدف و غرض زبان شعر بایستی چنین باشد، دقیق وعالی! شعری باشد که بتواند به توقع شنونده و خواننده به وجه نیکویی پاسخ بیفشاند…!
آ های نیوشندگان! شما نیز نیروی شعر را دست کم نگیرید؛ قدرتی که با دقت و ظرافت بیان همراه است و به وسیله آن، میتوان در صدد اخذ انتقام خون بیگناهان شد و پیام و آرمان شهیدان، در رأس شهید صلح (رح) را ماندگار ساخت و ثبت دفتر خاطرهها نمود!
با این یاددهانیها باید افزود: مرثیههای مورد بحث، آیینۀ مواردی اند که به آنها اشارت شد، یعنی تبلور عالیترین عاطفه و ژرفترین احساس!
دراین قسمت نوشته ایجاب میکند پیرامون دو موضوع مرتبط با مرثیه، روشنی بیشتری بیفگنیم.
یکی: عوامل کوششی و دیگری: عوامل جوششی.
کوششی مربوط میشود به اشعار دارای موضوع عمومی و اما جوششی به سروده هایی اطلاق میگردد که بار عاطفی بیشتر و احساس گستردهتری را به دوش میکشد.
مثلاً فردوسی وقتی در رثای فرزندش مرثیه میسازد، این جوششی است. میتوان دریافت که شاعر بزرگ را داغ سنگینی در دل نشسته و از آن است که فریاد برآورده:
مرا بود نوبت، برفت آن جوان
ز دردش منم چون تن بیروان
یقیناً که چنین است:
داغ فرزند فراموش نگردد هرگز
این چراغیست که خاموش نگردد هرگز.
فقدان پدر برای فرزند نیز همین گونه است!
در پیوند با بُعد کوششی باید گفت: خاقانی در مرگ خاقان اعظم (منوچهر بن فریدون) مرثیهای انشاد میکند که دارای خلوص عاطفی کمتری نسبت به اولالذکر میباشد. فلهذا شعر وی در قالب “مرثیۀ کوششی” جا اختیار میکند.
بحث عوامل کوششی یا نفوذ احساس عمومی، و در کنار آن، موضوع عاطفی و فردی، در رابطه با سوگسروده های واصله به مناسبت شهادت رهبر شهید، مستلزم تبیین بیشتری است.
پاسخ درست و دقیق از نظر صاحب این قلم به این پرسش: -که در اندوهیادهای یادشده، وزنۀ کدام جهت بیشتر سنگینی میکند؟- این خواهد بود که بُعد کششی آن از جلوه چشمگیرتری برخوردار است و حتی میتوان گفت: حاکم بودن موضوع عاطفی واحساسی، و به تعبیر دیگر ملحوظ قرار نگرفتن عوامل عمومی که مولود مسایل تشریفاتی و امثال آن خواهد بود، نه تنها در سنگین کردن وزنۀ عوامل کششی یا بعد عاطفی، نقش ایفا کرده، بلکه روح و روان مجموعۀ اشعار را تحت سیطرۀ خود قرار داده است.
زیرا، همان گونهکه محرز است، اشعاری که با عاطفه شخصی در آمیخته باشد، تاثیر عمیق تری نسبت به اشعار دارای موضوع عمومی به جا میگذارد که دلایل آن را در بالا ذکر کردیم.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور