آرشیف

2015-1-14

نظیر ظفر

ای خـــدا عـمــر مـــن دوبـــــاره بــــده
چشم بر دیدنش خمارشده
لب به بوسیدنش شرارشده

دیدن حـــسن خوبرویان هم
پیش زاهد گـــنه شمار شده

عشق را عیـــب خلق میدانند
ای خدا این چه روزگار شده

از ریا کاری های زاهد وشیخ
دل ســـــــــــــجاده غارغار شده

یار گـــــفتا چرا شگوفه سری
گفتـــــمش بر سرم بهار شده

ایخدا عـــــــمر من دوباره بده
کاین همه وقف هجر یارشده

نوشته نذیر ظفر