X

آرشیف

ابرهای کبوتری
در پنجه های شهر، تخم گذاشتند
و گل سیبِ برف، اذهان را به ثمر برد
جوهر خورشید، «بوم» کشیدة سرما را دیوانه کرد
و حُسن در صداقت فضا، تلفظ یافت
ای پیشتازندة جمالگیر !
 
***
برق می زند هوش از اشتیاق
و اشکِ مرد در دیدار با عشق، بی پرواست
جشنِ تقسیمِ بی مهابا
و روزِ عاطفه را سرمست دیدن، جولان کرده ست
 
***
هنگامی که باد، خشتی از دیوار می دزدد
و برهه ای که بی پردگیِ برف، چنار را خم می دهد
بوسه ای برباییم از خویش
و به کوتاهی دعویِ خود اعتراف کنیم درویشانه
ای بیقرارانِ هجرت به گرمسیرها
 
***
کاش می شد مشت برفی در مسجد
مشت برفی در مجلس
مشت برفی در ارتش می کاشتم
تا فرشته گل می کرد
و گرمیهایی را که دریغ کرده ایم می گریست
و گناهان خود را که بر زمستان نوشته ایم می سترد
 
***
این سفید پوشِ راستروِ دلباز
این مهتابِ به خانه آمده
این تبسمِ ملاحتِ تو را
چگونه بستایم، این مظلوم را، برف را
چگونه بگریم بر او و لاله های خفته در او !
یارا !
 

                                                                                  صوفیه ـ زمستان 1387

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.