آرشیف

2018-1-8

احمد سعیدی

امريکا و پاکستان، تعادل يا تقابل؟

 

دونالد ترامپ رييس جمهوري ايالات متحده امريکا عوض تبريکي سال نو عيسوي به پاکستاني ها، در تويت خود پاکستان را متهم به فريب دادن رهبران امريکا کرده است.
آقاي ترامپ عصر روز دوشنبه 11 جدي در صفحه رسمي تويتر خود چنين نوشته بود: ايالات متحده امريکا در 15 سال گذشته احمقانه 33 ميليارد دالر را به پاکستان کمک کرده است و آن ها به ما هيچ چيز نداده‌اند؛ به جز فريب و دروغ؛ با اين فکر که رهبران ما احمق هستند.
آقاي ترامپ در تويت خود به مسأله پناهگاه‌هاي امن تروريستان در خاک پاکستان نيز پرداخته و نوشته بود،  پاکستاني‌ها به تروريستاني که ما در افغانستان به دنبال شان هستيم، پناهگاه امن داده، ديگر بس است.
به باور من، اين تنش و اين چالش اولين نيست که رهبران امريکا پاکستان را متهم به پناه دادن به گروه‌هاي تروريستي مي‌کنند. قبلاً نيز بر علاوه آقاي دونالد ترامپ، مايک پنس معاون رييس جمهوري امريکا در سفرش به افغانستان که در آستانة کريسمس انجام شد، در جمع نيروهاي امريکايي در افغانستان گفته بود، پاکستان براي سال‌ها به طالبان و گروه‌هاي تروريستي ديگر پناه داده است، اما آن دوران ديگر به سر آمده است.
بعد از گفتة دونالد ترامپ در اولين ساعت ها با هشدار 48 ساعته که به پاکستان داده شده بود  مبلغ 255 ميليون دالر کمک نظامي امريکا براي پاکستان به تعليق درآمد و تقاضا صورت گرفت تا پاکستان ديگر منحيث همکار ناتو شناخته نشود و دور از امکان نيست که بر سفرها و حساب بانکي يک  تعداد از جنرال‌هاي پاکستاني که متهم به همکاري با تروريستان اند تصميم اتخاذ شود. در حال حاضر امريکا همکاري آينده خود بر پاکستان را مشروط به  سرکوبي گروه حقاني و طالبان افغاني نموده است. روابط پاکستان و امريکا در سال هاي قبل نيز نشيب و فراز زيادي را پشت سر گذاشته است، اين تهديد ها نه اول خواهد بود نه آخر.
زماني که سربازان امريکايي در يک عمليات شبانه و بدون اطلاع مقامات پاکستان به مخفيگاه اسامه بن لادن در ايبت آباد پاکستان در فاصله 50 کيلومتري مرکز آن کشور يعني اسلام آباد، در نزديکي به يک پايگاه نظامي پاکستان يورش بردند و اسامه بن لادن را به ضرب گلوله از پا در آوردند، روابط  بين دو کشور به شدت تيره شده بود؛ تا جايي که سياستمداران در هر دو کشور خواستار بازنگري همه جانبه در روابط با طرف مقابل شده بودند.  هرچند که روابط امريکا و پاکستان با همه دوستي ها و نزديکي ها، بعضي اوقات  پيچيده و شکننده نيز بوده است. اما در حال حاضر اين روابط دستخوش تغييرات اساسي شده است؛ به گونه اي که در هر دو سو عده‌يي خواهان قطع روابط ميان دو کشور هستند. اما بايد توجه داشت که روابط ميان اين دو کشور به علت منافع مشترکي که هر دو کشور در منطقه و همچنين در مسائلي مانند تروريسم در افغانستان دارند، روابط استراتيژيک است که هيچ يک از دو کشور در صدد تضعيف اين روابط تا آخر خط پيش  نخواهند رفت. تهديدات چند روز اخير امريکا بر پاکستان نسبت به سال هاي دور و نزديک گذشته، گرچه شديد تر و سرنوشت ساز تر است گرچه از اين تهديدها ظاهراً پاکستاني ها تشويشي ندارند، اما عميقاً از اين چالش ها وقطع کمک هاي نظامي امريکا پريشان و دست و پاچه به نظر مي رسند.
از سوي ديگر، منافع هر دو کشور پيچيده است «گاهي زير زين» و گاهي پشت زين تنها اين تهديد ها يا همکاري هاي بعدي  حرف آخر نخواهد بود.
البته عواملي نيز وجود دارند که مي توان از آن‌ها به عنوان منافع متعارض و متغيرهاي مزاحم در اين روابط نام برد. اين عوامل همواره روابط دو کشور را با چالش هاي اساسي مواجه کرده است. عواملي مانند حمايت پاکستان از طالبان، گروه حقاني  و پيگيري برنامه هاي هسته اي، آن کشور از جمله اين موارد بوده و هستند. با اين حال بايد ديد که چه عواملي موجب استمرار اين روابط مي شوند؛ حضور اسامه بن لادن رهبر پر قدرت گروه القاعده در آن کشور که پاکستان سال ها منکر آن بود نتوانست اعتماد بين پاکستان و امريکا را به نقطه صفري برساند.
به باور من، هرگز تهديد هاي تازه دونالد ترامپ رييس جمهوري امريکا نمي تواند منجر به قطع روابط بين اين دو کشور شود. تصاميم اخير را که مقامات امريکايي بعد از نوشتة دونالد ترامپ در تويت اش در اوايل 2018 نموده بود مشکلات و سرخورده گي هايي را براي پاکستاني‌ها ايجاد کرده، نه تنها نزد آقاي ترامپ، بل نماينده‌هاي
کنگره امريکا نيز پرسش‌هايي را در مورد مشروعيت تلاش هاي ضد تروريستي پاکستان و امکان پذير بودن روابط ضعيف و شکننده ايالات متحده و پاکستان که بخش اصلي آن شامل ميلياردها دالر کمک هاي خارجي امريکا به پاکستان به منظور برنامه هاي مربوط به امنيت بوده که حالا پرداخت اين پول ها به تعليق در آمده است. در حال حاضر موضوع مهمي که در ايالات متحده مورد بحث است، اين است که آيا ايالات متحده در شرايط موجود و با مشخص شدن همکاري ارتش و نيروهاي امنيتي پاکستان با گروه هاي تروريستي، در حالي که پاکستان با در نظرداشت فشار هاي موجود امريکا با شيوة تاکتيکي و زود گذري از خود واکنشي را در مقابل تروريستان از خود نشان دهد در چنين وضعيتي، يکبار ديگر آيا با عجله کمک هاي مالي امريکا به پاکستان به زودي از سر گرفته خواهد شد يا اين که امريکا  در استراتيژي خود در مورد پاکستان همه جانبه تجديد نظر خواهد کرد. اين پرسش نيز ذهن مردم و سياستمداران را به خود مشغول کرده است که آيا پاکستان در همکاري هاي خود با ايالات متحده در مبارزه با تروريسم با در نظرداشت فشار هاي موجود امريکا در آينده صادق خواهد ماند يا نه، سوال اساسي در اينجا نهفته است که پاکستان چرا و به چه دليلي از گروه هاي تروريستي مانند طالبان، القاعده، گروه حقاني و داعش حمايت مي کند. تلاش مي نمايم تا در اين نوشته به اين پرسش پاسخ مناسبي ارايه شود .
لازم است در ابتدا نگاه گذرا به تاريخچه روابط ايالات متحده امريکا و پاکستان از آغاز تا اکنون داشته باشيم. پس از آن به بررسي اهداف پاکستان از ايجاد و استمرار روابط با ايالات متحده با آن کشور پرداخته مي شود. در قسمت بعد به طور مشخص اهداف ايالات متحده از روابط نزديک با پاکستان مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
اول : کمک هاي مالي ايالات متحده امريکا به پاکستان از سال 1954 شروع شد، آن زماني بود که بين اين دو کشور قرار داد دفاعي دو جانبه امضا گرديده بود. در اوايل همان سال ها به طور مجموع امريکا نزديک به هفت و نيم ميليارد دالر در قالب کمک هاي اقتصادي اختصاص داد که اين کشور اضافه تر از 976  ميليون دالر کمک نظامي از طرف ايالات متحده دريافت کرده است. پس از آغاز جنگ بين هند و پاکستان در 1965، ايالات متحده کمک به هر دو کشور را قطع کرد. به تدريج، کمک اقتصادي بار ديگر به پاکستان احيا شد. در 1979 ايالات متحده به دست آورد که پاکستان به طور مخفيانه در حال ساخت تأسيسات غني سازي یورانيوم است که واکنشي بود در مقابل برنامه تسليحات هسته اي هند. در اين ميان ديکتاتور نظامي پاکستان جنرال محمد ضياالحق، با اعدام رييس جمهور غير نظامي ذوالفقار علي بوتو، قدرت را در دست گرفت. جنرال ضيا الحق طي فرماني، انتخابات را لغو کرد. متعاقب اين اقدامات، کمک هاي ايالات متحده به پاکستان قطع شد. در همين زمان،جنرال ضيا الحق از سازمان اسلام گراي جماعت اسلامي پاکستان  حمايت کرد که پيش درآمد بسياري از گروه هاي راديکال بود.
در سال 1979 اتحاد شوروي وقت به افغانستان حمله کرد. جمي کارتر رييس جمهور وقت امريکا  به دليل ترس از نفوذ شوروي در منطقه، به جنرال ضياالحق به طور آني پيشنهاد چهارصد ميليون دالر کمک هاي اقتصادي و نظامي را داد، اما ضياالحق اين پيشنهاد را رد کرد. پس از جمي کارتر، رونالد ريگان به رياست جمهوري امريکا رسيد و در حدود سه ميليارد دالر کمک هاي اقتصادي و دو ميليارد و پنجصد ميليون دالر کمک هاي نظامي در اختيار پاکستان قرار داد. دولت رونالد ريگان اضافه تر از سه ميليارد و هفتصد ميليون  دالر جهت تقويه بخاطر شکست روسيه و حکومت دکتور نجيب الله به مجاهدين افغان کمک کرد. که از جمله پول هايي که براي مجاهدين پرداخته مي شد 60 فيصد براي حزب اسلامي آقاي حکمتيار و متباقي براي تنظيم هاي ديگر پرداخته مي شد. تمام اين کمک ها از طريق  آي‌اس‌آي (سازمان اطلاعات داخلي پاکستان) که شاخه اطلاعاتي اردوي پاکستان است، منتقل و به دسترس رهبران مجاهدين قرار داده مي شد. اداره جهنمي  آي‌اس‌آي که در سال 1948 تأسيس شده بود، بعدها بخصوص در زمان جهاد مردم افغانستان، آنقدر قوي و ثروتمند شد که زماني خانم بي نظير بوتو که در سال 1988 به نخست وزيري رسيده بود اداره آي‌اس‌آي را دولت در درون دولت پاکستان مي خواند.آي‌اس‌آي  در 1987 توسط  جنرال حميد گل که يکي از چهره هاي ضد امريکايي و افغاني  بود، رهبري مي شد. گرچه خانم بي نظير بوتو در دوران صدارت خود جنرال حميد گل را به دليل ترس از کودتا از مقامش برکنار کرد، اما بعدها جنرال حميد گل متقاعد توانست با توان و همکاري تعدادي از حلقات تروريست پرور در پاکستان  در ايجاد گروه طالبان با استفاده از پول‌هاي باد آورده عربستان سعودي که امريکا نيز آگاهي داشت مبادرت ورزد. اداره آي‌اس‌آي تا حوادث يازده سپتامبر 2001 همواره آشکارا از طالبان حمايت مي کرد. اداره مخرب و جهنمي آي‌اس‌آي همان طور که عملکرد هايش ننگين است. تاريخ ايجاد آن نيز برمي گردد به زمان جنگ و ويراني پس از استقلال پاکستان در سال 1947، دو سازمان جديد اطلاعات در اين کشور ايجاد شده بود. نام يکي ، اداره اطلاعات (IB) و نام ديگر اداره  اطلاعات نظامي (MI). گفته مي شود که اين دو اداره عملکرد ضعيف در همآهنگي اطلاعاتي بين ارتش، نيروي دريايي و هوايي در زمان جنگ هند با پاکستان داشتند. اين ضعف و ناتواني ها موجب گرديد تا به هدايت و همکاري انگليس ها،  ادارة ديگر داخلي موسوم به آي‌اس‌آي در سال 1948 تأسيس شود.
طراحي اين سازمان به گونه‌يي است که نيروهايش از بين افراد سه گانه نيروهاي ارتش انتخاب و مامور جمع آوري، آناليز و ارزيابي اطلاعات خارجي اعم از نظامي يا غيرنظامي مي‌شوند.
آي‌اس‌آي زاييدة افکار يک افسر آستراليايي الاصل ارتش انگليس به نام «سرلشکر کاتوم» و رييس امور کارکنان ارتش پاکستان است. در ابتدا آي‌اس‌آي هيچگونه نقشي در جمع آوري اطلاعات داخلي، جز منطقه مرزي شمال-غرب و کشمير آزاد، نداشت.
در اواخر 1950 که مارشال ايوب خان، رييس جمهور پاکستان شد، نقش آي‌اس‌آي را در حفاظت از منافع پاکستان و تحت نظر گرفتن سياست‌هاي اپوزيسيون و حفظ نقش ارتش در پاکستان افزايش و توسعه داد.
آي‌اس‌آي پس از شکست در جنگ هند-پاکستان در سال 1965، مجدداً در سال 1966 سازمان دهي شد. در اين دوره مسؤوليت جمع آوري اطلاعات سياسي داخلي در شرق پاکستان نيز به اين سازمان واگذار شد. بعداً در زمان انقلاب ملي گرايانه بلوچ ها در بلوچستان در اواسط 1970، آي‌اس‌آي ماموريت يافت قلمرو بلوچستان را نيز پوشش دهد.