آرشیف
اعتدال ربیعی در آیینۀ نماد
عبدالقیوم ملکزاد
سخن از گردش لیل و نهار- به قدرت پروردگار- است و فصل بهار! چه خوب است دمی گذشتن از کوچۀ پر رمز و راز “نماد” را نیز غنیمت انگاریم و از اهل راز صمیمانه بطلبیم تا دقایقی نقاب از چهرۀ آن به یک سو نهند و ما را نیز از دیدار آن مستفید گردانند؛ و اما مقدمتر از آن سزاوار است، روشنی افگنیم که نماد یعنی چه؟:
نماد یکی از صور خیال شعر است. “کلمهای که معنایی فرا تر از لفظ خود را القا کند” در قالب تعریف نماد، جای بر میگزیند.
” رمز”،”سمبل”، “مظهر”، “نشانه”، “علامت”، “اشاره”، ” ایما” و… معانی مترداف آن اند. و این آرایه یکی از فنون بسیار هنرمندانهای است که در فرهنگ و تمدن انسان، جلوههای گسترده و متنوعی دارد.(1) و کار برد آن به عنوان یکی از وسایل و تعبیرات ادبی، از بارزترین نمونههای شعر معاصر و از جسورانه ترین رویکردهای شاعران محسوب میشود.(2)
نماد اقسامی دارد و کار برد و یا استفاده از عناصر طبیعی آن برجسته تر و پر بسامد است.
با این اشارات، می پردازیم به یکی از عناصر جانور یا پرندهای که در هوای گوارای نماد، بال و پر میکشاید و آن عبارت است از ” پرستو” که “سنونو” و “چلچه” و… نام های دیگر آن است.
رودکی سمرقندی عمر این پرنده را بر خلاف زاغ، کوتاه گفته است:
چرا عمر بکرکس دو صدسال ویحک
نماند فزونتر ز سالی پرستو.
و سعدی شیرازی زلف نگار را به پر پرستو تشبیه میکند:
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پَرِّ پرستو.
یک نام دیگر پرستو، “خطاف” است. منوچهری در بیتی آن را اینگونه معرفی میدارد:
مرغک خطاف را عنبر بماند در گلو
چون بخوردن قصد سوی عنبر شهبا کند.
دُم پرستو، یا خطاف طوری بریده است که آن را به دو نیم تقسیم شده می بینیم. مصراع خاقانی به همین نکته اشاره دارد:
سر او چون دم خطاف دو نیم
این اشاره “سندباد” نیز قابل توجه است:
عجب نبود که اختطاف خطاف از زبان ضعیف و تعرض پشه ٔحقیر کوتاه گردد.
گر عنایت کند نگه دارد
تن پشه ز خطفه ٔ خطاف . (سندبادنامه).
هر یکی از طیور به لحاظ خصوصیاتی که دارند، و ارائۀ دهندۀ نمادی. ولی ما در اینجا به آن دست از پرندگانی سروکار داریم که با بهار پیوند ناگسستی دارند، از آنجمله بلبل یا عندلیب، که در منطق الطیر، “نماد زیبا پرستان بروننگر است، نماد شیدایی و شیفتۀ گل.” اما وی دل در گرو چونان زیباییی قرار میدهد که پایدار نیست.
طوطی نیز مسمی به خضرِ مرغان است؛ “نماد کسی است که آرزوهای دور و دراز و نابرآوردنی در سر میپزد و میپرورد. او میگوید که باید به آب زندگانی برسد. آرمانی بلند است؛ اما در توان مرغ مستمند نیست.”
طوطی نماد کسی گفته اند که در تیرگی، آب زندگانی را میجوید؛ بی آن که به روشنایی درون رسیده باشد. اما حقیقت مسئله این است که در تیرگی نمیتوان ره به جایی برد.
ما دراین نبشته حدیث بیشتر راجع به پرستو داریم. پرستو یا چلچله یا سنونو پرندهای است که پیک بهارش خوانند.
بر بنیاد تحقیق دکتر امیر مرتضی و استاد حامد صدقی: در عهد باستان چین برای رفت و برگشت پرستو در اعتدال ربیعی و خریفی، تاریخ دقیقی مشخص شده بود…!
در اساطیر سلتی، پرستو نماد باروری، تناوب و بهار است… در اسلام به معنای تنهایی هجرت و جدایی است (شوالیه و گربران، 1378: 2/191 و 189)
پرستو پرنده ای است که همچون گنجشک، جثۀای کوچک داشته و مهارتی مثال زدنی در پرواز کردن دارد. (1)
روز بازگشت پرستو ” اعتدال ربیعی” مصادف با جشنهای باروری بود، برای بامبارا های مالی! پرستو دستیار یا مظهر خدای فارو، ارباب آبها و کلام است، و در تضاد با زمین، که در اصل پلید و ملوث بود، علامت متعالی خلوص و تزکیه است.
پرستو اهمیت خود را مدیون آن است که هرگز جایی روی زمین مستقر نمیشود و بنابراین مبرا از پلیدی و کثافت است. (ر-ک: شوالیه و گربران، 1388: 189)(2)
چرا که در کل سال در یک جا ماندگار نیست و به محض شروع فصل سرما به مناطق گرمسیری مهاجرت میکند و فلسفۀ نهایی این نقل وانتقال دایمی همان زنده بودن است.
پرستو در اشعار آدونیس -علی احمد سعید اِسبر- یکی از اثرگذار ترین و برجسته ترین شعرای عرب دورۀ مدرن، متولد 1930 سوریه،) نمادی از جا به جایی و انتقال؛ به تعبیر سادهتر میتوان آن را نمادی از طراوت و زندگی شمرد. چون پایا بودن و در حرکت دایمی بودن، ارتباط مستقیمی به زنده ماندن و زندگی دارد. بنابراین ادونیس در کنار مجموعهای از عناصر طبیعی که برای او تصویر مدینۀ فاضلهای است، از این نماد استفاده میکند:
” امس، علی ارضین مخضرتین / کتبت اشعاری فی لحظتین، / و شئتها علی هوا ریشتی / هنا سنونو، و هنا برعمین،…”
ترجمه: ” دیروز بر روی دو زمین سرسبز بودم، اشعارم را در دو لحظه نوشتم و آنها را به میل قلم مویم؟! خواستم، اینجا پرستویی هست، و اینجا دو غنچه…”
در اینجا، شاعر در ابتدا به سرزمینی سبز اشاره میکند که ارتباط آن را با نماد مذکور در معنای نمادین رنگ سبز می توان جستجو کرد. سبز، رنگ سلطنت گیاه است و سبزی آن از آبهای جانبخش به دست می آید… سبز، رنگ امید، نیرو و عمر طولانی است. سيز، رنگ جاودانی است….سبز، برای مسلمانان نشانة سلام و سلامت و نماد تمام ثروتها اعم از مادی و معنویاست. (شوالیه وگربران، 1378: 3/ 517)
و یا در قطعهای به نام ” ابعاد غامضه” از قصیدۀ ” قصاید لا تنتهی” او دوباره این نماد را در مقابل نیستی و عدم به عنوان مظهری از پویایی و زندگی قرار میدهد:
و انا بیتی فی وجه الضحی / زهرةً شاخت و منقار سنونو ( آدونیس، 1988: 1/87)
ترجمه: ” و من خانه ام در چهرۀ بامداد، شکوفهای است که پیر شده و چون نوک پرستویی است.”
و در جای دیگری میگوید:
” فی زمن اللیلک و السنونو و النورس العاشق والاعیاد جئت الی بغداد/ علی بساط جامح و دیع”
ترجمه: ” در زمان گل یأس پرستو، مرغ ماهیخوار عاشق و اعیاد به بغداد آمدم، بر روی فرشی سرکش و آرام.”
به طور خلاصه می توان گفت: که پرستو نماد هجرت، کوچ و مبارزه است که میتواند همان خود شاعر باشد که خسته از ایستایی و عقب ماندگی، دوست دارد چون پرستویی پرواز کند و زندگی جدیدی را از جای دیگری از سر بگیرد.(4)
……………….
1- نماد شناسی مرغان «منطق الطیر»/ مرکز فرهنگی شهر کتاب.
2- دنیای متفاوت نماد های طبیعی در شعر آدونیس سوری.
3- نماد پرنده در اشعار حمید مصدق، پروین غلام حسینی، دکتر حمید رضا قانونی و دکتر جهانگیری صفری.
4- همان.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور