آرشیف

2015-2-4

محمداکرام اندیشمند

اسماعیل یون و “آیدئولوژی”! طالبان

 

اسماعیل یون ملاعمر
    اسماعیل یون                                                           ملاعمر
 
دربرنامه ی مستقیم"دیدگاه"که دوشنبه29میزان1387خورشیدی برابربه20اکتوبر 2008 ازتلویزیون خصوصی آریانا درکابل منتشرشد فردی به نام اسماعیل یون نکات جالب وشگفت آوری رادرموردآیدئولوژی وجنگ طالبان اظهارکرد. شگفتی ابراز نظروتحلیل های اوبه هیئت ظاهری وهویت موصوف نیزبرمی گشت که به عنوان استاد پوهنتون کابل، عالی ترین مرجع علمی واکادمیک افغانستان باظاهر مدرن وبا کراوت ونکتایی درپشت مگرافون برای انجام یک تحلیل وبحث سیاسی وعلمی قرارداشت. نکته ی دیگری که مایه ی شگفتی باور ودیدگاه او درمورد آیدئولوژی طالبان می شد، به زمان بیان دیدگاه او تعلق می گرفت. طالبان سه روز پییش (16اکتوبر)ازاین اظهارات اسماعیل یون 30 نفر اهالی ولایت لغمان را درمسیر قندهار-هرات به قتل رساندند. سخنگوی آنها این کشتار را پذیرفت ومقتولین را سربازان ارتش ملی ساکن لغمان خواندکه به دعوت گلاب منگل والی هلمندعازم آن ولایت بودند. طالبان برخی از این افراد رادرسرک عمومی همچو گوسفند سربریدند. اما علی رغم این جنایت هولناک، شخصی که استادپوهنتون درشهرکابل پایتخت افغانستان بود و نه همچو باقیافه ی ظاهری طالبان با رییش دراز(بلند)وعمامه برسر، بلکه باریش تراشیده، با کراوت و نکتایی به گردن آویخته، آیدئولوژی طالبان را آیدئولوژی دینی ومذهبی، گروه طالبان راگروه غیرقومی وجنگ آنها رامقاومت اعتقادی وارزشی خواند. پرسش اصلی این است که دیدگاه وتحلیل اسماعیل یون تا چه حدی یک دیدگاه درست وتحلیلی منطبق برضابطه های علمی و همسو باصداقت وبیطرفی درمعرفی هویت وعملکرد دیروز وامروزگروه طالبان است؟ تأثیر اینگونه نگرش ها وتحلیل ها براوضاع بحرانی وبی ثبات افغانستان چیست؟ 
 

طالبان؛ گروه غیرقومی:

اسماعیل یون گروه طالبان افغانستان رایک گروه غیرقومی خواند. او جهت اثبات این ادعایش به این نکته اشاره کردکه طالبان درگذشته ودردوران حاکمیت شان گروه قومی نبودند واکنون نیزگروه قومی نیستند.
اماآیا واقعاً طالبان درگذشته گروه قومی نبودند واکنون نیزچنین است؟
درپاسخ به پرسش بالابهتراست تابه جای استدلال وبحث که نویسندگان و تحلیلگران خارجی وداخلی نیزبه آن پرداخته اند مستقیماً به سراغ تشکیلات طالبان دردوران حکومت شان رفت ونمونه هایی ازعملکردآنها راتذکرداد.
رهبران ، فرماندهان ومسئولین طالبان دردوران حکومت شان باتعلقات قومی و ولایت های مربوط ی شان بدین شرح بود:
ملاعمر رهبر طالبان،  پشتون ازقندهار
ملامحمدربانی رئیس شورای سرپرست طالبان درکابل، پشتون ازقندهار
 ملامحمدحسن معاون شورای وزیران حکومت طالبان، پشتون ازقندهار
مولوی عبدالکبیر معاون شورای وزیران بخش اقتصادی، پشتون ازپکتیا
 ملاعبیدالله وزیردفاع طالبان پشتون، ازقندهار
ملا عبدالرزاق وزیرداخله حکومت طالبان، پشتون ازقندهار
ملا عبدالوکیل متوکل سخنگوی ملاعمر وسپس وزیرخارجه، پشتون ازقندهار
ملاغوث وزیر خارجه، پشتون ازقندهار
ملاآغاجان معتصم وسپس ملاحاجی محمد وزیران مالیه، پشتون ازقندهار
ملامحمدیحی وزیر آب وبرق، پشتون ازقندهار
ملاشهید ورور وزیرفواید عامه، پشتون ازقندهار
 ملا عباس آخند وزیرصحت عامه، پشتون ازقندهار
ملا حبیبب الله وزیر ترانسپورت پشتون ازقندهار
مولوی یارمحمد وسپس ملااحمدالله مطیع، وزیر مخابرات پشتون ازقندهار
 ملانورالدین ترابی وزیرعدلیه، پشتون ازقندهار
ملاحاجی محمد وزیرمالیه ویک دوره رئیس بانک مرکزی، پشتون ازقندهار
قاری احمدالله رئیس امنیت دولتی، پشتون ازغزنی
ملاامیرخان متقی وزیر اطلاعات وکلتور ویک دوره رئیس عمومی اداره امور، پشتون ازهلمند وساکن لوگر
حمدالله نعمانی وزیر تحصیلات عالی ویک دوره شاروال کابل، پشتون ازغزنی
 قاری محب الله وزیر تجارت وسپس وزیر حج واوقاف، پشتون ازهلمند
مولوی جلال الدین حقانی وزیرسرحدات، پشتون ازپکتیا
ملاعبدالرزاق وزیرتجارت، پشتون
احسان الله احسان رئیس بانک مرکزی، پشتون از پنجوایی قندهار
ملاعبدالطیف منصوروزیرهوانوردی ویک دوره وزیر زراعت  پشتون از پکتیا
ملاطاهرانوری رئیس عمومی اداره امورویک دوره وزیرمالیه ووزیرپلان، پشتون ازپکتیکا
ملامحمدعمرفاروقی رئیس احصایه ی مرکزی، پشتون ازپکتیکا
مولوی سیدمحدحقانی معین وزارت خارجه، رئیس اداره امور وسفیر حکومت طالبان، پشتون ازقندهار
مولوی خلیل الله فیروزی رئیس اکادمی علوم، پشتون ازپکتیکا
مولوی نجیب الله حقانی معین وزارت مالیه، پشتون ازکنرها
مولوی عبدالرحمن زاهد معین وزارت خارجه، پشتون ازلوگر
ملاعباس ستانکزی معین وزارت خارجه، معین وزارت صحت عامه، پشتون ازلوگر
مولوی ارسلارحمانی معین وزارت تحصیلات عالی، پشتون ازپکتیا
ملا سعدالدین سعید معین وزارت فواید عامه، پشتون
ملاالله داد آخند معین وزارت مخابرات، پشتون ازقندهار
ملاهوتک معین وزارت اطلاعات وکلتور، پشتون
مولوی نورجلال معین وزارت داخله، پشتون
مولوی عزت الله معین وزارت پلان، پشتون،
ملا رحمت الله آخند لوی درستیز، پشتون
ملاعبدالحمید آخندزاده،مولوی دیوبندی، مولوی محمودالله بالترتیب معاونین اول، دوم وسوم بانک مرکزی، پشتون از قندهار، لوگر وزابل
ملافیضان معین وزارت تجارت، پشتون از پکتیا
سید عبدالغفور رئیس عمومی سره میاشت، پشتون ازقندهار
مولوی روحانی رئیس پوهنتون کابل، پشتون ازپکتیا
مولوی قلم الدین رئیس امر به معرف و نهی ازمنکر، پشتون ازلوگر
ملامحمدحسن والی قندهار، پشتون ازقندهار
ملایارمحمد والی غزنی، پشتون ازقندهار
ملاخاکسار، رئیس زون شمال غرب، پشتون ازقندهار
ملاخیرمحمدخیرخواه والی کابل وهرات ویک دوره وزیرداخله پشتون ازقندهار
ملامحمدفاضل رئیس نیروی زمینی، ملا جمعه خان، ملامحمدیونس، ملامحمدگل، ملامحمدعزیزخان وملا محمدطاهر قوماندانان فرقه وهمه پشتون. قوماندانان معروف طالبان که فرماندهی وصلاحیت جنگ وجبهات را داشتند همه پشتون وبیشتر ازقندهار بودند. مانند: ملابرادرآخند، ملا دادالله،ملابورجان وغیره  
افراد متعلق به سایر اقوام افغانستان درحکومت طالبان عبارت بودند از:
قاری دین محمد وزیرپلان ویک دوره وزیرتحصیلات عالی، تاجک ازبدخشان
ملاسیدغیاث الدین آغا وزیرمعارف، ازبک ازفاریاب
ملاعبدالرقیب وزیرشهدا ومعلولین، تاجک ازتخار. البته ازهزاره های افغانستان و مذهب تشیع هیچ کسی درکابینه ی طالبان وحتی درسطح معینت وریاست  دروزارت خانه ها قرار نداشت.
یکی از نکات دیگری که طالبان را برخلاف ادعای اسماعیل یون به عنوان یک گروه تبعیضگرا ومتعصب قومی درافغانستان نشان داد، برخورد آنها با قوماندانان تنظیم های مجاهدین بود. طالبان جنگ خودرا علیه حکومت مجاهدین بنام جنگ با نیروی شروفساد عنوان کردند و قومندانان تنظیم ها را قوماندانان شروفساد نامیدند. اما درعمل آنها قوماندانان پشتون این حکومت و تنظیم ها رادرکابل وولایات شمال افغانستان درکنارخودگرفتند و شریک حاکمیت خود ساختند، برخلاف قوماندانان غیر پشتون رابنام شروفسادموردتعقیب قراردادند وبا آنهابه جنگ پرداختند. به گونه ی مثال طالبان این قوماندانان تنظیم های مجاهدین راتنها باانگیزه ی قومی شامل دستگاه اقتدار وحاکمیت خودکردند:
انور خان ازشکردره کابل، عارف خان ازقندز ، شمس الرحمن ازنهرین بغلان،عبدالروف خان ازتگاب، حبیب افغان ازشمالی، قوماندانان جمعیت اسلامی،  ناصر ازقندز قوماندان محاذ ملی، باقی ازتالقان قوماندان حزب اسلامی مولوی خالص، غلام ازخان آباد قوماندان اتحاد اسلامی، ارباب هاشم ازقندز، اختر وامیرجان ناصری ازبلخ، مجیدپاچا خان ازتاشقرغان، سیدرحمن وبشیرخان ازبغلان، قوماندانان حزب اسلامی حکمتیار، حضرت گرگری ازبلخ قوماندان نیروهای دوستم وملک و. . .    
درحالیکه قومی بودن گروه طالبان یک پدیده ی روشن وغیرقابل بحث است، اما بین قومی بودن گروه طالبان و نمایندگی آنها ازقوم پشتون تفاوت عمده وجود دارد. عملکرد طالبان گویای قومی بودن این گروه وتعصب وتبعیض آنها برمبنای قومیت است، اما آنها را نمی توان نماینده ی قوم پشتون درافغانستان به حساب آورد. به عبارت دیگر قومی بودن گروه طالبان به این معنی نیست که آنها ازمنافع ومصالح قوم پشتون درافغانستان دفاع می کنندو عملکرد شان درجهت منافع پشتونها است. طالبان با عملکردهای خود بی اعتمادی، کینه وخصومت قومی را در افغانستان تشدیدکردند وعمیق ساختند. تشدیدبی اعتمادی و دشمنی میان اقوام دریک کشورچند قومی به نفع هیچ گروه قومی نیست. من به این باورنیستم طالبان منافع ومصالح پشتونها رادرافغانستان تأمین می کند. به یقین می توانم بگویم که اکثریت روشنفکران پشتون کشوربامن دراین دیدگاه همنوا هستند. گروه طالبان چه ارمغانی رابرای جامعه ی پشتون آوردند؟ آیا مکتب سوزی، زرع وقاچاق موادمخدر وتشویق جوانان پشتون به حملات انتحاری منافع پشتونها است؟
 

"آیدئولوژی"! دینی ومذهبی:

اسماعیل یون آیدئولوژی طالبان را آیدئولوژی دینی ومذهبی خواند.
قبل ازهمه بایدگفت که بکاربردن مقوله ی آیدئولوژی برای اندیشه وعملکردطالبان غیرعلمی ونادرست است. حتی بسیاری ازدانشمندان علم جامعه وسیاست برسر کاربرد این مقوله درمورددین ومذهب بحث و اختلاف دارندکه آیا می توان مقوله ی آیدئولوژی رابه باورها واعتقادات دینی ومذهبی تعمیم دادو در درون تعالیم ومعارف دینی به سراغ آیدئولوژی رفت؟ صرف نظر ازدرستی ونادرستی این نظریه واستنتاج از آیدئولوژی، باورمن این است که طالبان یک گروه جنگجو، عقده مند، بدوی، وابسته به حلقه های مختلف استخبارات خارجی، مرتبط به گروه های مافیایی قاچاق مواد مخدر وفاقد هرگونه آیدئولوژی درعرصه ی سیاست، اقتصاد وجامعه هستند. برداشت طالبان ازدین ومذهب، برداشت بدوی، غیر علمی، متشتت، متناقض، متحجرانه وجاهلانه است. طالبان نه به عنوان یک گروه منسجم و یکپارچه، بلکه به عنوان افراد ودسته های مختلف تصورات وبرداشت های خودرا ازدین ومذهب به نام تعالیم واحکام شریعت اسلامی ارائه می کنند. دربسا موارد و مناطق این برداشت هابا تناقض وتضاد برمبنای سلیقه وسطح سواد ومعاشرت اعضای مسئول طالبان بیان می شود.
من نمیدانم که اسماعیل یون به حیث استادپوهنتون تا چه حدی درمورد معارف وتعالیم اسلام ومذاهب اسلامی آگاهی دارد؟ او درزمانی آیدئولوژی طالبان را دینی ومذهبی گفت که طالبان سه روزقبل از این گفته های او سی نفر ازمسافرین  شاهراه قندهاررابه گونه ی وحشت ناکی به قتل رساندند. ویک روزبعد مدیرمکتب و یک معلم رادرپکتیا کشتند. آیا اسماعیل یون درکتاب دینی و مذهبی به چنین فتوا وتعلیم دینی ومذهبی برخورده است که مسلمانها معلمان مکاتب رابکشند، مکتب هارا بسوزانند ومردم رامثل حیوانات سرببرند؟ مثلاً اگرهمین ادعای سخنگوی طالبان درست باشدکه 27نفر لغمانی به درخواست گلاب منگل والی هلمند از لغمان عازم هلمند بودند، آیا دراین صورت دین ومذهب اسلام حکم می کند که طالب ها این افراد را ازموترها پایین کنند و بکشند؟ آیا اسماعیل یون درمورد قصاص و قتل در اسلام وبرمبنای شریعت اسلامی معلومات داردکه طالبان رابا این همه انسان کشی های شان دارای آیدئولوژی دینی ومذهبی می خواند؟
درهمین روزیکه اسماعیل یون طالبان را دارای آیدئولوژی دینی و مذهبی خواند، دوروز پیش آنها دوعضو معارف ولایت پکتیا راکشتند. یکی از آنها معلم بود. وظیفه اش تعلیم اطفال پکتیا بود. به یقین که آن معلم درس غیراسلامی هم به شاگردان ارائه نمی کرد. اما چرا طالبان آنها را به قتل رساندند؟
روزی پیغمبر اسلام(ص) واردمسجد درمدینه شد. دو گروه را دیدکه مصروف هستند. گروهی مشغول ذکر وعبادت وگروهی مصروف تعلیم وآموزش. پیغمر(ص) گفت هردو گروه خوب است، اما این ها که درس می خوانند برتراند و خودش رفت با آنها نشست و فرمود که من معلم فرستاده شده ام.
باری در یکی ازجنگ های زمان پیغمبر اسلام(ص) جمعی از مخالفین یا کفار اسیر شدند. پیغمبر آزادی آنها را دربرابر این کارشان تعیین کرد که اگر هراسیر باسواد، خواندن ونوشتن را به یک طفل مسلمان درمدینه بیاموزد، او آزاد است.
حالا من نمیدانم که این طالبان با این معلم کشی و مکتب سوزی چگونه آیدئولوژی اسلامی دارندکه اسماعیل یون شیفته ی آن آیدئولوژی دینی ومذهبی طالبان شده است؟
 

جنگ طالبان؛ مقاومت ارزشی واعتقادی:

اسماعیل یون جنگ طالبان درافغانستان را مقاومت ارزشی واعتقادی خواند.
مسلم است که وقتی اسماعیل یون جنگ طالبان رایک مقاومت اعتقادی و مقاومت دردفاع ازرزش ها واعتقادات می خواند، به حقانیت این مقاومت و پیروزی آن نیز باوردارد. این پیروزی طبیعتاً با شکست نیروهای غربی درافغانستان وسرنگونی دولت افغانستان حاصل می شود. اما پرسش مهم این است که اسماعیل یون درفرجام پیروزی مقاومت طالبان چه خوابی را برای افغانستان می بیند؟
صرف نظرازاین نکته که خواب اسماعیل یون درفرجام پیروزی مقاومت ارزشی طالبان تعبیر می شود یا نه، این نکته قابل بررسی است که آیا جنگ طالبان، مقاومت ارزشی و اعتقادی است؟ چون اسماعیل یون طالبان را یک گروه غیر قومی خواند وآیدئولوژی طالبان را آیدئولوژی دینی ومذهبی گفت. بدون تردیدمنظور او از مقاومت ارزشی واعتقادی طالبان مقاومت در راه ارزش ها واعتقادات اسلامی است. اگر چنین باشد پس این مقاومت ارزشی و اعتقادی چرا درسراسر افغانستان گسترش نمی یابد و چرا تمام مردم افغانستان وتمام اقوام ساکن افغانستان دراین مقاومت ارزشی و اعتقادی با طالبان سهیم نمی شوند؟ چرا طالبان درارزگان، هلمند وزابل مکتب را می سوزانند، معلمین را می کشند و برای کشتن نیروهای داخلی وخارجی دست به حمله های انتحاری می زنند؛ اما دردایکندی و درورسج وفرخار مردم به جای جنگ وانتحار ومکتب سوزی دختران وپسران خودرا به مکتب می فرستند وبرای تعلیم بهتر فرزندانشان، خود به معلمین حقوق اضافی می پردازند؟ آیا کسانیکه دراین مقاومت طالبان را همراهی نمی کنند، ایمان به ارزش ها و اعتقادات دین ومذهب ندارند؟ شاید طالبان واسماعیل یون به این پرسش نه بگویند. اما واقعییت چنین نیست. بسیاری از کسانیکه درافغانستان مخالف طالبان هستند وجنگ آنها رامشروع نمی پندارند، دین ومذهب را حتی بهتر ازطالبان میدانندوبه اعتقادات وارزش های دینی ایمان دارند. اماهرگز جنگ طالبان را، مقاومت ارزشی واعتقادی نمی دانند.   
 

تأثیر دیدگاه های حمایت ازطالبان در اوضاع افغانستان:

حمایت از افکارطالبان وجنگ طالبان به خصوص ازسوی کسانیکه درلباس وقیافه ی روشنفکر وتحصیل یافته ظاهر می شوند، یک خبط جبران ناپذیر است. به ویژه حمایت برخی ازروشنفکران وتحصیل یافتگان جامعه ی پشتون که بدون تردید شمارشان بسیار معدود وقلیل است اشتباهی شمرده می شودکه زیان آنرا قبل ازهرگروه وجامعه ی قومی دیگر، پشتونها درافغانستان بدوش می کشند. همسویی باطالبان وافکار طالبانی، همسویی با مکتب سوزی، همراهی با کشتار معلمین، تأیید سربریدن انسانها، حمایت از تفرقه وعصبیت های قومی وزبانی، پشتیبانی ازجهل وتحجر و بدرازا کشاندن بحران بی ثباتی وجنگ در افغانستان است.
 
25اکتوبر2008