آرشیف
از کاسی تا کابل؛ سرگذشت اسناد تاریخی غور
نبی ساقی
خطاط آماتور غوری
اواخر دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، فیروزکوه و نواحی اطراف آن، از سوی دولت وقت، کنترل میشد و سایر مناطق غور در اختیار مجاهدین بود. «کاسی» روستای مشهوری در شمال شهر که در «طبقات ناصری» در قرن هفتم هجری نیز از آن یاد شده است، به خط مقدم دولت و مجاهدین بدل شده بود و کسان بسیاری از این روستا مهاجر و آواره شده بودند. یکی از این آوارهگان، خطاط و هنرمند آماتوری بود به نام «خواجهمحمد» که قبل از کودتای هفت ثور در چوکات دولت، ماموریت کرده بود و حالا به دلیل جنگهای پیوسته، ترک دیار گفته بود و در منطقهی غلمینِ غرجستان، دورتر از تیررس حکومت، زندهگی میکرد.
وقتی آوازهی پیدا شدن کاغذپارههای قدیمی به او رسید، خود را به کنار غار رساند و تعدادی از دست نوشتهها را از زمین و از زیر خاک جمع کرد و با خود به قریه برد. وقتی فهمید تعدادی از ورقپارهها را مردم قریه نیز با خود آوردهاند، به آنها مراجعه کرد و سرانجام بعد از گپوگفتی چند، تنها دارایی خویش یعنی گاوی را که از وطن با خود آورده بود به آنها سپرد و اسناد تاریخی را از فروختن و قاچاق نجات داد. میرزا خواجه محمدخان با استفاده از تجارب خود در هنر خطاطی و آشنایی با انواع خطوط اسلامی، اسناد یافته شده را بازخوانی کرد و در دفترچهای که با خود داشت درج کرد.
بازنویسی و چاپ اسناد تاریخی
مهاجرت پایان یافته بود. حکومت مجاهدین و دورهی طالبان نیز به سررسیده بود. حالا مردی با چپن سبز و کلاه قره قل در کاخ ریاست جمهوری افغانستان تکیه زده بود که نامش حامد کرزی بود. سال ۱۳۸۶ من، تازه به عنوان مدیر مجلس اداری ولایت غور استخدام شده بودم و میرزا خواجه محمد ریاست اداری ولایت را به عهده داشت. روزی در دفتر، از اسناد تاریخی دورهی غوریان صحبت کرد که از سالها قبل، نگهداریاش میکرد. خواهش کردم فردا آن اسناد را با خود بیاورد. آورد. خطوط قدیمی و بدون نقطه. مثل تابلوهای خطاطی و هنری زیبا و دلانگیز. چندین ساعت با هم نشستیم و در مورد اسناد حرف زدیم. میرزا خواجه محمد خطوط را میخواند و محتوای آن را توضیح میداد. بعد از مدتی من نیز به راهنمایی او، خواندن خطوط قدیمی را یاد گرفتم و همان روز، پیشنهاد دادم که اسناد باید چاپ شود و در اختیار مردم قرار گیرد تا همهگان به آن دسترسی پیدا کنند و محققان وپژوهشگران بتوانند در آن مورد، تحقیق و پژوهش کنند. خواجه محمد خان صادقانه گفت: « برای من فعلاً نه امکانات مالی چاپ، واقعاً میسر است و نه هم از کار چاپ و نشر اطلاعی دارم.» من گفتم این کار را با هم انجام میدهیم و شرایط چاپ و هزینهی آن را هم فراهم میکنیم.
اسناد را اسکن، بازنویسی و تایپ کردیم. من در «وبسایت جام غور» به خاطر هزینهی چاپ، فراخوان دادم و تعدادی از هموطنان غوری ما در خارج از کشور با استقبال فراوان، هزینهها را به عهده گرفتند. سرانجام در سال ۱۳۸۸ کتاب تحت نامِ «برگهایی از یک فصل» یا «اسناد تاریخی غور» در ۱۳۱ صفحه، با کتاب «دوبیتیهای مردمی غور» که من گردآوری کرده بودم، به صورت همزمان، توسط انتشارات سعید، در کابل با شمارهگان یک هزار نسخه به چاپ رسید.
محتویات اسناد
حدود صد قطعهی سالم و ناسالم کاغذی که در این مجموعه وجود دارد، مسایل و مطالب متنوع و گوناگونی را در برمیگیرد که به صورت فشرده در موارد آتی میتوان آنها را دستهبندی کرد: قبالهها و اسناد زمین و خانه و یکسری نوشتههای که مرتبط به مسایل و دعاوی حقوقی و خانوادهگی است. پرسشهای قضایی و فقهی از مقامات و مراجع مربوطه در باب حل و فصل مسایل حقوقی. حوالهجات و رسیدهای که ظاهراً از سوی مراجع حکومتی در مورد جمعآوری مالیات مردم صادر شده است. تفصیل و شرح مقدار و چگونهگی مالیات و عشر روستاها. نامهها و مکاتیب رسمی یا خصوصی. آیاتی از قرآن مجید. قطعاتی با محتوای عرفانی و نیایشی و مطالب گوناگون و مختلف دیگر. تعداد زیادی از قطعات تاریخ دارند که اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری را در بر میگیرد. تعدادی هم که تاریخ ندارند از نوعیت کاغذ و کتابت، مشخص است که آنها نیز در همان دوره نگارش یافتهاند.
به سوی آرشیف ملی
سال ۲۰۱۵ روزی کسی به من زنگ زد و گفت جوانشیر راسخ هستم. گفت در امریکا دانشجوی دورهی دکترا است و بخشی از تز دکترایش در مورد تاریخ غور است. گفت کتاب «اسناد تاریخی غور» را خوانده است و میخواهد به غور بیاید و با مردم و مکانهای تاریخی، دیدار داشته باشد. بعد از مدتی دکتر راسخ به غور آمد. فرهنگیان ولایت، به خاطر شنیدن حرفهای او در مورد تاریخ غور، در ریاست اطلاعات و فرهنگ محفلی گرفتند. روز بعد، من و دکتر راسخ و تعدادی از دوستان، به قریهی کاسی به خاطر دیدن اصل اسناد تاریخی به منزل میرزا خواجه محمد رفتیم. آن وقت میرزا خواجه محمد بازنشسته شده بود. راسخ از سندها عکس گرفت. نمونهی کوچکی هم به خاطر تحقیق روی قدامت کاغذ و نوشتهها نیز در اختیار او گذاشته شد که با خود به امریکا ببرد. آن روز، از سرنوشت اسناد در آینده نیز بحث شد. میرزا خواجه محمدخان علاقهمندی نشان داد که اسناد را به آرشیف ملی تحویل دهد. مدتی بعد، بانو معصومه نظری رییس اسبق آرشیف ملی نیز، باربار، در باب سرنوشت اسناد با من و دکتر راسخ صحبت داشت. برخی دوستان از جانب انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار از ایران نیز تماس گرفتند و علاقهمندی نشان دادند که کتاب را چاپ مجدد کنند.
همهی ما نگران سرنوشت اسناد بودیم. بانو معصومه نظری، به آقای احمد شفایی در بیبیسی فارسی تماس گرفته بود و تقاضا کرده بود گزارشی در مورد این اسناد نشر کند. سرانجام بیبیسی در مورد محتوای اسناد با من تماس گرفت. میرزا خواجه محمدخان خودش تلفن ندارد. شماره پسر او را هم در اختیار احمد شفایی گذاشتیم. آنها با میرزا خواجه محمد نیز صحبت کردند. او گفته بود مایل است اسناد را به مرجع مطمین تحویل دهد. بیبیسی با دکتر راسخ و آقای محمد افسر رهبین رییس آرشیف ملی، نیز در مورد اسناد گفتوگو کرده بود. سرانجام به تاریخ ۱۹ دلو ۱۳۹۸ گزارش بیبیسی با عنوان «خطاط غوری به دنبال مرجع مطمین برای تحویل اسناد تاریخی قبل از حملهی مغول» توسط احمد شفایی نشر شد.
بعد از نشر گزارش بیبیسی، ریاست جمهوری از طریق وزارت اطلاعات و فرهنگ با میرزا خواجهمحمد خان تماس گرفت. محمدافسر رهبین نیز چندین بار با من و با عبدالحی صدیقی پسر میرزا خواجهمحمد خان صحبت داشت. قرار بر این شد که بعد از پایان غایلهی کرونا، میرزاخواجه محمد شخصاً به کابل بیاید و اسناد را به آرشیف ملی تحویل بدهد.
در روزهای اخیر مکتوب ریاست جمهوری به خاطر تحویلگیری اسناد تاریخی غور، به نشانی مقام ولایت نیز به این ولایت رسیده بود. والی و رییس شورای ولایتی و تعدادی از دوستان باز هم با میرزا صحبت کرده بودند و زمینهی سفر ایشان را به کابل که از قبل هم پلان شده بود، سریعتر همآهنگ کردند. او با رییس اطلاعات و فرهنگ غور به کابل آمد. سرانجام روز شنبه، ۲۸ سرطان ۱۳۹۹ میرزا خواجه محمد خان در حضور رییس جمهور غنی و سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ، اسناد تاریخی غور را به آرشیف ملی افغانستان سپرد. رییس جمهور غنی در این محفل از میرزا خواجه محمد و احساس وطندوستی او تمجید کرد و گفت که «این اسناد به صورت دیجیتال در اختیار تمام مورخان جهان قرار خواهد گرفت». من در دیدارهای میرزا خواجه محمدخان با رییس جمهور و وزارت اطلاعات و فرهنگ و سایر مقامات، نبودم و اطلاع بیشتری ندارم.
پژوهشهای بعدی
بعد از نشر کتاب «برگهایی از یک فصل» یا «اسناد تاریخی غور» در سال ۱۳۸۸ نسخههای از کتاب را به آرشیف ملی و اکادمی علوم افغانستان نیز فرستادیم که ظاهراً کسی به آن توجهی نشان نداد. در برخی مراجع اکادمیک خارج از کشور اما، این کتاب رسیده بود و دوستانی در مورد آن مقالاتی نوشته بودند. حالا که اسناد در آرشیف ملی به دسترس همهگان قرار خواهد گرفت و گزارشهای رسانهای، محققان را از موجودیت آن آگاه ساخته است، امیدواریم پژوهشگران بیشتری به محتویات آن بپردازند. این مجموعه اسناد، اطلاعات فراوانی را در عرصهی معیشت و زندهگی، تاریخ و جغرافیا، افراد و شخصیتها و روستاها و در کل اوضاع غور و غرجستان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری و قبل از حملهی مغول در اختیار علاقهمندان قرار میدهد. امیدواریم شاهد کارها و کشفهای بیشتر پژوهشگران و محققان در محور اسناد غور و غرجستان باشیم. این اسناد اطلاعات فراوانی از آن دوره، در اختیار محققان قرار خواهد داد.
استاد نبی ساقی- ٨ صبح
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور