آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

احســاس عشق

 

چشم غزال و صورت هامون کشیده اند
با رنگ عشـق قـصۀ مجـنون کشیده اند

بیت و غـزل چـو لؤلؤی رخـشندۀ سـپید
از قـلـب درّه از دل جیحـون کشـیده اند

یاقـوت و لعـل و خون گل رُز را ز دل
بـا خـامـۀ خیال چـه گلگـون کـشیده اند

احساس عشق وعاطفه را در کتاب دل
از چنگ دین و فلسفه بیرون کشیده اند

ازقیل و قال وهمهمه دل میشود پریـش
دیوانگان ز مدرسه مضمون کشیده اند

گـویی که نقـش بند ازل در دم نخـست
سـیمای عـاشـقانـه دگرگـون کشیده اند

از قعـر التماس برآمـد سـروش وصل
شاید بناز و غـمزه و افسون کشیده اند

ازکشت وصل شکّ و تحیّر دگر مجو
آخـر ز بـاغ دانــۀ مظـنـون کـشیده اند

سنگین دلانِ زوروزرووحشت و ستیز
بنیاد عشق وعاطفه درخون کشیده اند

بشکسـته اند قلم، و با تیغ خون چکان
جای فرشته صورت ملعون کشیده اند

نـقـش نگار و واژۀ شـیـریـن و آبـدار
بامکروحیله کاذب ووارون کشیده اند

مهر و وفـا و جاذبه را در نهاد عشق
دوباره عاشقان چه موزون کشیده اند

17/8/2014