آرشیف
ابَرخویش نه باشیم:
عثمان نجیب
بخش اول:
واژه نه شناسی یکی از دُشواری های برجسته در روش نوشتار است که بیشترین های ما با آن درگیری داریم. بدی کار هم در آنجاست که گاهی به اندیشهی دانستن، به نه دانستن های مان ایستایی داریم. جدا سازی های چیدمان ها در برایند های بهینهسرایی های ما نیاز فراخورِ درنگ دارند، همه برای درست نویسی، برای فارسی دری نویسی برای جستن گریزگاه های خردمندانه در عبور از مرزهای بیگانهنگاری واژه ها یا پا برجایی داریم یا پا فشاری. بدون آن که ژرفنگر باشیم. میپذیریم که میخواهیم نو آوران باشیم. ولی پشتکار نهداریم تا گفته های مان را شدنی کنیم و میانه های واژه ها دریابیم. درک پیوندی یا پیوستهگی واژه ها و چرایی های ورود واژه ها در فرهنگ ما بسیار بسیار شایان شکافتن های شناسایی اند. درست است که واژه هایی مانند ( Post ) ( Family ) ( Restaurant ) ( Hotel ) ( Bus ) و ده ها مورد دیگر انگلیسی جهانی اند و همهگیر. اما آنگونه نیست که فرهنگ من و شما برابر های آن را نه دشته باشد. کمی کار در کمکاری های ماست. صدها سال است که نامدار ترین سرایندههای مان، بزرگترین سخنپردازان مان، گرامیترین چکامه و چامهسرایان ما هی از فارسی نویسی و درست نویسی ها فریاد میکنند، ولی خود شان تا آنجا بیپندار هوش پیش میروند که بار بار به جای کاربرد نام های فارسی دری در انباشه های چکامهیی شان فرنامه های عربی داده و مینویسند: ( مجموعهی شعری ) کمتر دیدهایم که سرودسرای ما یا سرودگر و داستانسرای ما، قصهپرداز ما، کهنکاو ما، کهننگار ما در آفرینش های شان نه گفته باشند تاریخ، مجموعهٔ شعری، شعر من و… همه به گونهی یک رنگ فارسی نویسی را از یاد برده اند. مادامی که در همه پویه های زمان اینسان بوده باشد، چشمداشت برای سرهسازی زبان فارسی تنها یک آرمان خواهد بود. به هر رو، من اینجا چند موردی را دوباره و دوباره نویسی میکنم. شاید اگر زودتر کارا نه باشند، دیرتر ردیاب جاگیری در هوش هوشمندانهی خامهپردازان جوان شوند. و این همان بخشی از پایبندی من برای نو آوری هاست در راستای نگاه نو به فرهنگ نو.
از post آغاز میکنیم:
این واژه انگلیسی است و کاربرد عام و جهان و کشور ما هم دارد. ولی ما برابر فارسی دری آن را داریم.
بنگاه نامهرسانی، پیک، نامهرسانی، نامهنویسی و در شبکه های اجتماعی همهگانیسازی، همرسانی، بازرسانی، بازنشر. مگر هیچگاه ندیدیم که پنج در صدی کاربران این گونه ها را نوشته باشند. فراتر از این تا آنجا با خودآزاری خود هم گام میبردارند که مه پرس. همین post انگلیسی را به فارسی دری (پوست) مینویسند. گاهی هم که برهانی برای شان بیاوری به تیر خشم میبندنت. پوست بازگویی ویژهی خود را دارد و هرگز جای Post انگلیسی را نه میگیرد. در این جاست که فارسی گویان و آگاهان واژه نگاری ها آن را پُست مینویسند که در عربی ( ُ) پیش میگویند. اینجاست که خواست ما همان نامهنویسی یا کوتاه نویسی یا دراز نویسی را برآورده میسازد. برخی های ما که سری به واژهنامه ها میزنیم، با دیدن همان چیزی که برای خود ما ارزش دارد دوباره واژهنامه را میبندیم و دنبال آن نیستیم تا بدانیم که آن ویرانه گنجشایگانی چند دری دگری هم دارد. بیخود از خودنگری درونی بر رخ دگری نمایان میشویم و هی سرافرازی داریم که این منم. به سرنویس از واژهی پُست یاد میکنم. این واژه از گونهی نوشتار یک چیز است. ولی با کاربرد زیادی در کار آفرینی های فرهنگی روزانهی ما دارد. دانشپژوهان فارسی دری برای برابری این واژهی انگلیسی آن واژه هایی را برای مان نشانی داده اند تا زمان نیاز از آن ها استفاده کنیم که یا استفاده نه میکنیم یا در صدی بسیار اندک استفاده مینماییم. اما بسیاری های ما دهل یک دندهگی را کوبیدن داریم و تک صدا آن چم را پشتیبانی میکنیم که خود مان یاد گرفتهایم. ولی کمی زحمت نه میکشیم تا ببینیم که هم آوایی این طنین چه آرِشِ دیگری دارد؟ مادامی که پُست با پیش ( ضمهی ) عربی بیآواییست که فارسی نویسی ناپسند Post انگلیسی است. گاهی که این واژه را پوست مینویسیم و بر درست نویسی مان میخکوبی داریم. آنگاه این ماییم که ندانم کاری های مان را درستانگاری میپنداریم. چون نه میدانیم که پوست آن پوشش کلفت روی بدن همه زنده جان ها و بیجان هاست. هزار بار هم که به واژه نامه ها سری بزنید، آن ماناکی را از پوست نه مییابید که مرادش نوشته یا نامه باشد. و اگر گاهی در پهلوی ماناک های دیگر پوست، پوسته را میبینید به یاد داشته باشید که نام کوچک همان پوست است که در دستور زبان عربی اسم تصغیر مینامندش. استاد زنده یاد دهخدا برای پایستن ماناک پوست، سروده های چند تن از بزرگان سرودسرای فارسی را در واژهنامهی ماندگار شان جا داده اند که من تنها سرودهیی از فردوسی بزرگ را برای شما برگزیدم تا بدانیم که پوست چیست و پُست چیست؟
« همان چرم کآهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای.
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد…
بدان بی بها ناسزاوار پوست
پدید آمد آوای دشمن ز دوست.
فردوسی»
مگر زمانی که دیدیم فتحه یا همان زبر در پ اول بود پس آن را (پَست) و فرومایه بخوانیم. به یاد هم داشته باشیم که در بیشترین موارد شناسایی پُست از پَست یا پَست با خواندن هوشمندانه امکانپذیر است. شاید نگارندهیی یا نه خواسته یا از یاد برده تا نشانه های پیبردن به نام ها را و شیوهی به زبان آوردن خواننده را برای خود خواننده واگذارد.
یا نِسوار، واژهیی که در بخش دیگر به کنکاش در دور و برش می پردازیم.
ادامه دارد…
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور