آرشیف
آیا گروه طالبان به شکست نزدیک شده است؟
ژوئن 22, 2022
گل رحمان فراز
مذاکرات بینتیجه و بدون دستاورد دوحه، فرصتی برای مشروعیت بخشیدن گروه طالبان و ظاهر کردن رسمیشان در صحنه رسمی و مثبت بازتاب سیاسی جهانی بود که توسط نماینده خاص ایالات متحده امریکا در امور صلح افغانستان مدیریت میشد. در این نشست، طالبان با عبرت گرفتن از فرصتسوزیهای گذشته، همیشه در تلاش جبران اشتباهات بودند، ولی جناح نظام جمهوریت بیشتر تلاش کرد تا رضایت رهبرهای سیاسی بیرون از حکومت را با انتصاب نزدیکانشان به دستآورد. هیاتی که اعضای آن ـ به جز افراد معدود ـ توانایی ابراز سخن راست را نداشتند، چه برسد به استدلال و تحلیل وضعیت کشور و سنجش راههای بیرونرفت از چالشها با استفاده از رویکردهای پیشنهادی و طرحهای بدیل که محتوای جامع داشته باشد. چنین افرادی از طرف نظام جمهوریت معرفی شده بودند. به همین دلیل، طرف طالبان موفقتر عمل کردند. از آنجایی که امروز قدرت را از طریق نظامی تصاحب کرده و تا حالا هیچ کشوری آنها را بهحیث یک حکومت مستقل مشروعیت نداده و به رسمیت نشناخته است، لازم است حالا عمر حکومتداری این گروه را تحت تحلیل و بررسی بگیریم. موارد زیر بهعنوان پارامترهای کوتاهی عمر طالبان، زیر بررسی قرار میگیرد:
مقاومت:
نقش مقاومت در ایجاد درد سر برای طالبان، همیشه برجسته بوده است. این مقاومت حتا پای چندین رهبر طالبان را به پنجشیر کشانیده است. سربازان کارکشته قطعات خاص اردوی نظام جمهوری که فعلاً در صف مقاومت در مناطق پنجشیر، اندرابها، خوستوفرنگ و ورسج فعالاند، توانستهاند فعالیتهای قابل ملاحظهای از خود نشان دهند و توجه جامعه جهانی را به مبارزاتشان جلب کنند. ادامه این مبارزه و مقاومت به تشکیل جبهات فرعی کوچک در مناطق مختلف کشور خواهد انجامید و فرصت نفس کشیدن راحت را از طالبان گرفته است.
انشعاب:
آنچه اهمیتش برای تزلزل قدرت طالبان پراهمیت است، انشعاب افرادی است که با ایشان سالها مبارزه کرده و با درک مساله اصلی پالیسی طالبان از ایشان جدا شدهاند. انشعاب چنین گروهها به افراد بیرون از بدنه طالب انگیزه تحرک میدهد و همچنان صفهای مقاومت را تقویت میبخشد. جدا شدن آنها، تعریف واضح بیعدالتی در داخل نظام است. انشعاب جبهات بلخاب و بدخشان و ناراضی بودن فرماندهان اوزبیکتبار این گروه، روایت شکست درونی طالبان است که از سیاست تکقومی برمیخیزد.
دوقطبی شدن قدرت:
تنشها بر سر قدرت و حاکمیت طالبان، زمینه نمو و حاصلخیز شدن مخالفان میدانی طالبان را فراهم میسازد. قدرت طالبان از آنجایی که بین خلیفه و امیرالمومنین و یا طالبان حقانی و طرفداران ملا عمر در تنش است، نشان میدهد که شبکه حقانی بیشتر متعلق و وابسته به پاکستان است و طرف دیگر میکوشد تا با هندوستان روابطش را مستحکم کند. تنش تاریخی این کشورها، نمیگذارد تا این دو گروه بر یک آرمان و هدف مشترک در حکومتداری آینده به پیش بروند.
ظلم:
محروم شدن شهروندان افغانستان از حقوق اساسی، سرکوب آزادی بیان، رفتار نادرست و غیراسلامی/انسانی در جنگها و خصوصاً با اسرا در میدان نبرد، تیربارانها به روش محاکم صحرایی، ایجاد محدودیت در نشر و پخش مطبوعات و رسانهها، تلاشی خانهبهخانه، قدرت دادن به کوچیها و… از جمله مواردی است که مردم را از حکومتداری طالبانی گزیران میکند و آنها را وامیدارد تا در انتظار فرصت گذار و رهایی از قید باشند.
تعصب:
اساس حکومت طالبان را تعصب مذهبی و قومی شکل میدهد. اعلام جهاد با پنجشیر و حذف فقه جعفری از دانشگاه بامیان، روایات روشن تعصب در بدنه این گروه است. ۹۹ درصد کابینه طالبان وابسته به قوم پشتون است که اقوام دیگر کاملاً به حاشیه رانده شدهاند. ادامه وضعیت در روال فعلی، ممکن موج خودجوش اعتراضات و حتا آتشافروزی جنگهای قومی را در پی داشته باشد و افغانستان را دوباره به جنگ داخلی ببرد.
افراطیت:
تاهنوز طالبان نتوانستهاند از افراطیت دست بکشند. چسبیدن به ریش و صورت مردان و چادر زنان، آنها را یک گروه ظالم برای جهانیان معرفی میکند. آنها حتا آموزههای اسلامی را که حق تعلیم و آموزش را به زنان داده است، نادیده گرفتهاند و برای زنان اجازه کار و تحصیل نمیدهند. دنیایی که سراسر از حقوق زن سخن میزند، چگونه میتواند با نظمی سازش کند که زن را کنیز خانه میداند؟
نبود سیستم:
آنچه از نظام جمهوریت به طالبان بهصورت ثابت انتقال شد، همانا سیستم بود که در طول بیست سال گذشته بالای آن کار صورت گرفته بود و توسط افراد مسلکی مدیریت میشد. با تصاحب قدرت، ظلم طالبان واداشت تا فرار مغزها صورت بگیرد و سیستم فلج شود. انتصاب نیروهای جنگی طالبان در ادارات ملکی که حتا سواد خواندن و نوشتنشان میلرزد، به فلج همان ادارات کمک میکند.
ضعف در لابیگریها:
گروه لابیگر طالبان در سطح جهان و منطقه خیلی ضعیف عمل کرده است. این گروه حتا نتوانسته پاکستان را قناعت بدهد تا برای به رسمیت شناختنشان گام اولی را بردارد تا در تعقیب آن کشورهای منطقه و جهان به مشروعیت دادن آنها سهیم شوند. این لابیگریها زمانی سرنوشتساز است که طالبان از خود و در عملکرد خود انعطافپذیری نشان دهند و ثابت کنند که دوره فعلی از رژیم سیاه قبلیشان متفاوت است.
در نتیجه میتوان گفت که ۲۴ اسد ۱۴۰۰ ظهور مجدد قدرت طالبان در افغانستان است. طالبان در طول یک سال حکومتداری تنها توانستند اندوختههای نظام جمهوریت را مصرف کنند. استفاده از موترهای زرهی، فساد در گمرکها، تقرر براساس روابط، غذاهای چندرقمی، معیشت، فساد اداری، زندهگی در خانههای مجلل، چارتر کردن طیارهها برای رهبران طالبان، تعدد محافظان، معاشهای بلند و سفرهای همیشهگی به قطر و امارات متحده در دوره طالبان، انسان را به یاد نظام جمهوریت میاندازد که بال شکسته و در حال سقوط پرنده طالبان را نشان میدهد. بقای طالبان در حالتی که مردم از چالش فقر به فریاد رسیدهاند، ولی سران این گروه زندهگی مجلل در پیش گرفتهاند، ناممکن به نظر میرسد. هرگاه طالبان روش مصالحه و مشارکت سیاسی بین اقوام را روی دست نگیرند، قناعت افراد ناراضیشان را فراهم نکنند و به ظلم، تعصب، انزجار و حاکمیت تکقومی خاتمه ندهند، بهزودی شاهد نزول قدرتشان خواهیم بود. آن وقت هیچگاه فرصت احیای دوباره را پیدا نخواهند کرد.
گلرحمان فراز
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
This message is only visible to admins.
Problem displaying Facebook posts.
Problem displaying Facebook posts.
Error: Error validating access token: The session has been invalidated because the user changed their password or Facebook has changed the session for security reasons.
Type: OAuthException
Subcode: 460
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور