آرشیف
آزادی بیان و دموکراسی موقوف !
afrotan
شبکه های تلویزیونی مافیائی درخدمت گروگانگیران ومارگیران !
قسمت دوم و آخیر :
نظرهرکسی نسبت به هرموضوع ومطلبی نه میتواند بهتر از نوع اطلاعاتی باشد که در آن زمینه دریافت میدارد .اگر اطلاعات درست وصحیحی به اوبدهی وسپس او را به حال خود واگذاری ، شاید تا مدتی هنگام اظهارنظر اشتباه کند ، اما امکان اظهار نظر درست تا ابد با او خواهد بود .درعوض اگربه اواطلاعات نادرست و ناقص ارائیه کنی ، بدون شک که دستگاه اندیشه اش را یکسره ویران کرده ای و او را به سطح پائین تراز انسان تنزل داده ای .
« آرتور سالزبرگر مؤسس روزنامه نیویارک تایمز»
…. چنانچه قبلأ و در قسمت نخست این یادداشت متذکر گردیده بودم که همه ما دیدیم و شاهد بودیم آنگاهی که حاکمیت متحجرانه القاعده زیر نام حکومت طالبان بر افغانستان مستولی گشته بود و نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران و ارتش جمهوری اسلامی ایران را در مرزهای افغانستان جابجا ساخته بود ، اعلامیه ای به امضای آقای ملا محمد عمر رهبر تحریک طلبه افغانستان و جانشین سازمان تروریستی القاعده در افغانستان به این مضمون صادر گردید که اگر دولت ایران از تحرکات و شیطنت هایش دست نکشد و سربازان خود را از مرزهای افغانستان به عقب نه راند ؛ امارت اسلامی افغانستان نیز به خود حق میدهد که مخالفین جمهوری اسلامی ایران « سازمان مجاهدین خلق ایران و هواداران سازمان جهانی اهل سنت » را در خاک افغانستان تربیت نموده و از آنها حمایت کنیم !!
بدون شک اشاره تلویحی آقای ملا عمر رهبر تحریک طالبان افغانستان به نیروهای نظامی و چریکی سازمان مجاهدین خلق ایران بویژه آرتش آزادی بخش ملی ایران ! بوده که در سال ۱۳۶۶ هجری شمسی تو سط مسعود رجوی علیه دولت جمهوری اسلامی ایران تأ سیس گردیده بود ، جای بسیار تعجب است که چنین تهدید ها دوباره و تقریبأ یکدهه بعد از حادثه معروف یازدهم سپتمبرودرسال ۲۰۰۸ میلادی به نقل از منابع استخباراتی روسیه در برابر رژیم ایران تکرار گردید . وشبکه العالم گزارش مفصلی مبنی بر تصمیم طالبان و القاعده برای انجام عملیات تروریستی در ایران منتشر ساخت و ربودن حشمتالله عطارزاده ديپلمات ايراني در پاکستان و قتل راننده وي را يکي از اولين عملياتهاي مشترک ميان « مجاهدین خلق ، طالبان و القاعده» در این راستا ارزیابی کردهاند. در کنار این حقائق وقتی والی پیشین ایالت دیاله عراق از سوی نیروهای خارجی و دولت عراق به اتهام قائم ساختن ارتباط میان « مجاهدین خلق ایران ، طالبان و سازمان تروریستی القاعده » بازداشت شد آقای . "فؤاد الطائی" مدیر دفتر اطلاعرسانی منطقهی الخالص در ولایت دیاله به روزنامهی الحیات گفت: نیروهای امریکایی و عراقی، عبدالله الجبوری که پیش از این در سمت والی دیاله مشغول بهکار بود را دستگیر کردند. وی رهبری یکی از تیمهای القاعده را در منطقهی "سعدیه الجبل" که اکثریت آن را قبایل الجبور تشکیل میدهند برعهده داشته است. وی در ادامه افزود: الجبوری مسؤولیت همآهنگی بین سازمان مجاهدین خلق و اعضای عشایر منطقهی السعدیه را برعهده داشته و شرایط مالی و پشتیبانی منطقهای را برای این گروه فراهم میآورده است .
تازه ترین اطلاعاتی که از سوی شبکه ویکی لیکسWiki Leaks منتشر شده ضمن افشای اینکه برخی از کشور های شامل در اتحادیه اروپا سعی بر این دارند که سازمان مجاهدین خلق ایران را از لست سیاه خارج کند در عین حال گزارش میدهد که همین گروه یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران یکجا با سازمان جهانی اهل سنت ایران زمینه ساز ارتباط میان سازمان امنیت عراق وسازمان تروریستی و بین المللی القاعده بوده است . همچنان بر اساس اسنادی که از نیروهای امنیتی مشترک عراق و آمریکا در اختیار خانوادههای قربانی مجاهدین در عراق قرار گرفته، از ارتباط و همکاری نیروهای القاعده عراق و گروه تروریستی مجاهدین خلق ایران پرده برداشته شد.به گزارش انجمن دفاع از قربانیان تروریسم خاورمیانه، در ترجمه این اسناد که از نیروهای مشترک هماهنگی عراق و آمریکا در استان دیالی عراق (ایالت محل استقرار گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران ) توسط خانوادههای قربانی جنایات مجاهدین عراق ارسال شده، آمده است ازاینکه نیروهای ارتش آزادی بخش ملی که نیروهای نظامی مجاهدین خلق زیر این نام فعالیت میکنند و بیشتر آن در قرار گاه اشرف مستقر اند و همیشه گردهم آئی ها و جلساتی را در این قرار گاه برگزار میکنند ، دلایل روشنی مبنی بر دست داشتن عوامل فرماندهی و شاخههای سازمان القاعده در این کنفرانسها وجود دارد؛ حضور آنها در همه این میتینگهایی که در شهر اشرف برگزار میشود پررنگ است،این ها وبسیاری اسناد دیگر میرساند که متأسفانه به شمول دولت های که بنام مبارزه علیه تروریزم در جامعه فقیر و جنگ زده ما مشغول شکار منافع خویش اند سازمان ها و شبکه های گوناگونی نیزبا آرم وسمبول آزادی خواهی و عدالت طلبی منافع کشور های استعمار گر را نشانه میگیرند . سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از همین ردیف سازمانها ی بشمار میرود که در سرزمین جنگ زده ما افغانستان انواعی از برده گی را تمرین میکند ! و برخی از مجنونان قدرت و شهرت را با امکانات ناچیز ی در راستای اهداف ناجائز خویش به رقص می آورند ؛ که به سلسله این فعالیت ها تلویزیون مجاهدین خلق ایران در راستای این نوع هواداری در ماه جون سال ۲۰۱۰ اعلام کردند که گویا مردم افغانستان یعنی همان چند نفری که برهبریی شخص کاملأ معلوم الحالی بنام « نجیب کابلی » مالک مغازه ای بنام « حزب مشارکت ملی افغانستان » گرد هم آمده اند و شعار های دشنام گونه این مجمع را از شرق کابل به غرب آن شهر توسط یک شبکه ای شبه تلویزیونی بنام « امروز» منتقل سا ختند . از برنامه های مجاهدین خلق ایران اعلام همبسته گی نمودند و از خواننده گان این مقاله می خواهم که با دقت وغور سخنان اهانت آمیز نجیب کابلی را استماع نمایند و نشانی و تصویرآن سخنان چنین است :
شبکه تلویزیونی سازمان مجاهدین خلق ایران که این هذیان گوئی ها را بنام همبسته گی مردم افغانستان با مجاهدین خلق ایران در صدر اخبار خویش قرار داده بودند .
http://www.youtube.com/watch?v=utYMNcKDe9E
اکنون بدنخواهد بود برآنچه که انگیزه نگاشتن این مقاله محسوب می شود بطور کوتاهی مرور کنیم . و آن را با یک نگاه تخصصی از لحاظ مسلک ژورنالیزم به ارزیابی و تحلیل بکشانیم .
برای نخستین بار یک شبکه تلویزیونی بنام پیام افغان که تحت رهبریی آقای عمر خطاب ازایالت کلفورنیای ایالات متحده امریکا منتشر میشود کلیپ ویدیوئی چهار ثانیه ای را به نمایش گذاشت که حکایت از اعترافات مبنی بر عذر خواهی متصدیی یک شبکه دیگرتلویزیونی ( آریانا افغانستان ) بنام آقای نبیل غمین مسکینیاررا به نمایش میگذاشت که از جانب کسی که خود را از ژورنالیست های شبکه تلویزیونی بنام امروز که از کابل ویکی از نواحی آن بنام خیرخانه « برای مردم کابل بویژه نواحی خیرخانه نشرات دارد » معرفی میکرد و آقای نبیل مسکینیاررا وادار می ساخت تا درلابلای اظهارات تلویزیونی اش ازسران و رهبران جبهه متحد افغانستان مانند شهید احمد شاه مسعود ، شهید استاد ربانی ، آقای مارشال محمد قسیم فهیم ، استاد عبدالرب رسول سیاف و غیره زعمای جبهه متحد سابق و حتی هواداران خورد وبزرگ آنها عذرخواهی کند . البته هیچکسی نه دانیست که چرا و با چه انگیزه و نیتی آقای عمر خطاب متصدی تلویزیون پیام افغان آن مصاحبه چهار ثانیه ای را از طریق امواج تلویزیونی اش به نشر رساند ؟ اگر از تبصره های جانبی ای که از سوی آقای عمر خطاب پس از هر چنین خبرهای تازه و دست اول بزبان آورده میشود صرف نظر گردد بدون تردید کنجکاوی ای آقای عمر خطاب که دارای سوابق چندین ساله ژورنالیستی است باید ستود وبر آن آفرین گفت . ولی پس از پخش و نشر گفتگوی نسبتأ مکمل آقای فهیم کوهدامنی که در لباس گزارشگر تلویزیون امروز با آقای نبیل مسکینیار انجام داده بود و از امواج شبکه امروز در کابل بویژه در منطقه خیر خانه منتشر شد این حقیقت نیز مانند آفتاب برملا گردید و نزد هر انسانی که از اند ک سواد سیاسی بهره مند بوده باشد این پرسش بوجود آمد که گفتگوی تلویزیونی فهیم کوهدامانی با آقای نبیل مسکینیار را از چه جنسی باید به حساب آورند ؟ و ستدیوی را که در آن آقای مسکینیار مجبور به عذر خواهی از گناهانی گردید که هیچگاه در دنیای متمدن کنونی گناه و جرم پنداشته نه میشود ، اتاق شکنجه و ستدیوی ضبط اعترافات از متهمین دانیست و یا هم یک رسانه مطبوعاتی برای تنویر افکار عامه و در خدمت توده ها ؟ ! بدون شک آنچه که در این سناریوی از قبل آماده شده در حوزه مطبوعات به مشاهده رسید به فضل خدا که نه تنها دموکراسی و آزادی بیان هست ؛ بلکه دموکراسی تفنگ و آزادی بیان مسلح هم به مشاهده میرسند !! دموکراسی تا سرحد یک لت وکوب مختصر ونثار چند تا دشنام ناقابلی که بتواند متهم را مجبور به آنچه بسازد که مطلوب برای اعتراف گیرنده گان بوده باشد . جای تعجب آنجا و آنگاه است که اکنون نیز پس از گذشت چندین هفته ای که از آن « وزن و ترازوی دموکراسی و آزادی بیان » سپری میشود ، کسانی که آقای مسکینیاررا به آزمائیشگاه و لابرتوار « آزادی بیان » نشانه گرفته و منتقل ساخته بودند تلاش دارند تا به حضور در برنامه های رادیوی و تلویزیونی وبا کارگرفتن شعبده بازی های مافیائی تأ ثیرات این سم مهلک برای دموکراسی و آزادی بیان را خنثی سازند . اما آنچنانکه ما و دیگر علاقه مندان به دموکراسی متعهد و واقعی و آزادی بیان سنجیدیم و ارزیابی کردیم چنانچه علم جامعه شناسی حکم میکند برای نهادینه سازی یک رابطه ذ شت و ناگوار در تاریخ ملت ها بویژه آنگاهی که انسان امروز در برابر تماس دائمی با یک ابزار خاص ماشینی به شئی یکنواخت مبدل شده است به یک قلمرو خاص و قرنطین شده ای از جغرافیا نیز نیاز دارد و بدون تردید سرزمین افغانستان از بسیار دیر بویژه آنگاهی که با شکست و فروریزیی بلوک اتحاد جماهیر شوروی جهان بسوی یک قطبی شدن گرائیش یافت و پس از حادثه المناک یازدهم سپتمبر و برگزاریی کنفرانس تاریخی بن یک دولت مصنوعی بنام دولت مؤقت افغانستان تأ سیس گردید وکشور ما افغانستان بهترین و درعین حال فرصت های طلائی را که پس از چندین دهه به آن نائل گشته بودند از دست داد ، چون تافته جدا بافته از سائر سرزمینها و جوامع انسانی باقی ماند و بسیاری از صاحبان فابریکه ها و شرکت های مافیائی در صدد برآمدند تا کلاه برداری ، دزدی ، غارتگری و جنایت را به یک سنت و فرهنگ ارزشمند ومتعالی مبدل سازند . و چنین است که با سپری شدن زمان لازم برای مناسبات فرهنگی آنگاهی که چنین شرائط فراهم آید روح و روان حقیقت را مسخ نموده و ضد ارزش جایگاه بلند ارزشها را تسخیر میکند . من روش و اسلوب مطبوعاتی آقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون اریانا افغانستان را نه می پسندم و نسبت به آن ملاحظات فراوانی دارم مگرآنچه که در برابروی آنگاه و آنجائی که « مفاهیم متعالی ازقبیل آزادی بیان» ، « دموکراسی » ، « جامعه مدنی » به تُن و خروار معا مله می شوند وبه فروش میرسند صورت گرفته است آنرا اهانت به تمامی فرهنگیان و آزادی خواهان میدانم و من سعی میکنم تا این ننگ را با توان اندکی که دارم با نوشتن این سطوراز جبین تباری از روشنفکری و دموکراسی متعهد وواقعی را پاک کنم . اولأ با دیدن ستودیوی که مصاحبه با آقای مسکینیار در آن ترتیب داده شده بود هیچگاه با نورم های از ژورنالیزم معاصر انطباق نداشت زیرا عبور و مرور حشرات و مگس ها که گاهگاهی با عکس العمل مصاحبه شونده و مصاحبه کننده مواجه می گردیدند این واقیعت درد ناک را میرساند که آن گفتگو به بسیار شتاب و سرعت بینظیری ترتیب یافته و گرداننده گان شبکه تلویزیونی بنام امروز در یک اتاق غیر مسلکی با خواست مافیای قدرت کاذب ترتیب یافته است تا هرچه زود تر به نتائجی که مطلوب گرداننده گان این کمیدی طنز گونه و سیاسی بوده است ، برسند . از سوی دیگر ازمطرح ساختن پرسش های هرچند ناشائسته ، غرض آلود و مطلوب برای مافیائی که عنان سرنوشت توده های مظلوم ما را در دست گرفته است از تربیونی که وارث معیوب و بدون ایده آل و خودآگاهی به اساس ضرورت مستعجل مافیای قدرت از صدا های آزادی خواهانه آزادی خواهان بوده اند و در امتداد همه تاریخ جوامع انسانی حرکت های آزادی بخش ملی را مشروعیت بخشیده است یک امر بیهوده تلقی میگردد. زیرا اغلب گفتگوی فهیم کوهدامنی با آقای مسکینیار متصدیی تلویزیون آریانا افغانستان بر این متمرکز بوده است که باید ثابت شود فلان آدم با این مقدار« چربی وگوشتی!» که به غلط یا واقیعت از سوی قدرت های حاکم با القاب خاصی مانند جهان پهلوان …..!! نامیده میشود یک حقیقت است !!. ونباید هیچ رسانه ای وهیچ زبانی وهیچ قلمی مغائربا این حقیقت مطلبی را منتشر، حرفی را بزبان و حقیقتی را به قلم آورد . !!
اگر رسانه ای مغائر با آنچه که مصلحت زورمندان و جباران تاریخ است حقیقتی را بیان کرد و یا هم خدا نخواسته !! قلمی را در دست گرفت و از قضای روزگار به سرزمینی که در آن فتنه گران با چراغ های از فتنه های رنگین با رنگها ی قشنگ و زیبای چون « آزادی بیان – دموکراسی و مردم سالاری !!» که به هر سو چشمک میزنند و ملیون ها تن ازمردم تهیدست و مظلومی اعم از زنان و کودکان را با آرامی کامل مافیائی و در زیرسایه « استخاره ها ی شرک آلود » یرغمال گرفته اند ؛ اجلال نزول کرد لزومأ باید به یک تنبیه نرم افزارئی مافیائی نیز تن دهند .!
صاحب این قلم با استفاده از فرصتی که غنیمت شد همان زمان آنگاهی که مسأ له به اصطلاح معذرت خواهی یکی از صاحبان رسانه معروف « شبکه جهانی آریا نا افغانستان» بنام آقای نبیل غمین مسکینیار در یک تلویزیون محلی بنام " امروز " سر زبانها بود ؛ ذریعه تلفن با محترم احمد ضیأ مسعود برادر شهید نامدار جهاد افغانستان احمد شاه مسعود مسأله وادار ساختن برخی از کسانی که به نوع دیگری می اندیشند و در فرهنگ سیاسی حاکم بر ما آنرا « دیگر اندیشان » می نامند با استفاده از بکار گیریی اسلوب وشیوهء زور و اکراه مجبور به اطاعت از آنچه که شما می اندیشید و باور دارید مطرح ساختم . زیرا تجربه و عقلانیت معاصر به ما می آموزانند که دفاع ضعیف از یک حقیقت بزرگ بیش از آنکه به دشمنان حقیقت آسیبی برسانند بیشترین آسیبی را حقیقت و هواداران حقیقت متحمل میشوند و اضافه از این بهترین و آزموده ترین اسلوب وارد ساختن شخصیت ها و نخبه گان به تاریخ آنگاه مؤثر واقع میگردد که افکار ، اندیشه ها و عملکرد های از نخبه گان در هر مقطعی از تاریخ حیات شان از کانال نقد سالم بگذارد . هرچند که در فرهنگ جامعه وتاریخ کشور ما افغانستان نقد منصفانه و عالمانه نیزبرابر با دشمنی و عداوت محسوب میشود و ما که از بسیار قدیم بدینسو در یک فرهنگ صد در صدی و فاقد گفتمان یک نقد سالم و عالمانه زیسته ایم با هر نوع نقد و از هر جنسی که باشد با دریغ وتأ سف میانه خوبی نداریم ، علی الرغم آن آقای احمد ضیأ مسعود با حوصله مندیی کامل هرنوع پشتیبانی و هواداریی نیروهای که به عنوان اپوزسیون در برابر دولت جمهوری اسلامی افغانستان مطرح اند از تلویزیون امروز و صاحب آن یعنی نجیب الله کابلی مردود دانیست و بدینوسیله برائت اش را به زبان صریح وواضیح بیان و عنوان کرد . لهذا با بسیار آسانی و با ملاحظه اسناد و مدارک غیر قابل انکار به این نتیجه می رسیم که سناریو ی نمائشنامه به یرغمال گرفتن آقای مسکینیار بدور از مراجع مسؤلیت پذیردر قلمرو افغانستان به نمائیش گذشته و اجرأ شده است و نباید آنرا به حساب هیچ جریان داخلی حساب کرد . «هرچند هیچ گربه ای برای خدا موش نه میگیرد ! »
* قابل تذکر میدانم که آقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون آریانا افغانستان نیز وقتی در برنامه ای که بنام فیسبوک از تلویزیون آریانا افغانستان منتشر میشود ضمن یک تبصره به وابسته گی آقای نجیب کابلی با مجاهدین خلق ایران حینِ که سازمان مجاهدین خلق ایران را معرفی می کرد و به کنکاش میگرفت گفتند که خانم مریم رجوی که همسر موسی خیابانی و معاون آقای رجوی بوده درحالیکه آقای خیابانی حیات داشت و در سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیت میکرد از همسر اش آقای خیابانی طلاق گرفت و به عقد مسعود رجوی در آمد . ! جهت اطلاع آقای مسکینیار و سائر خواننده گان ارجمند تلویزیون آریانا افغانستان بویژه برنامه فیسبوک آن شبکه باید گفت که مریم رجوی پس از آنکه خانم اشرف رجوی همسر مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران به قتل رسید مریم غضدانلو ابریشم چی که همسر آقای مهدی ابریشم چی یکی از فعالان سازمان مجاهدین خلق ایران بود در راستای « انقلاب ایدیو لوژیک » در مجاهدین خلق ایران از همسر سابق اش یعنی آقای مهدی ابریشم چی جدا شد و طلاق گرفت که پس از چند ماهی به عقد آقای مسعود رجوی در آمد وبه بسیار زودی به عنوان رئیس جمهوربرگزیده شورای مقاؤمت ملی ایران منتخب گردید . و با اسم و هویت مریم رجوی شهرت یافت . قابل ذکر است که خانم اشرف ربیعی رجوی که همسر اول آقای رجوی بود پس از آنکه در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی از سوی رژیم جمهوری اسلامی همراه با موسی خیابانی از محل سکونت اش واقع در زعفرانیه تهران دستگیر گردید با بسیار زودی از سوی رژیم جمهوری اسلامی تیرباران شد قابل ذکر است که نام قرار گاه اشرف و اقع در عراق نیز به یاد اشرف رجوی همسر اول مسعود رجوی نامگذاری شده است .
** همچنان باید گفت که مسعود رجوی در میزان ۱۳۶۱ با خانم فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور ایران ازدواج کرد و با رفتن مسعود رجوی به عراق و سهم گیری در جنگ مسلحانه عراقی ها علیه جمهو ری اسلامی ایرن این ازدواج نیز منجر به طلاق گردید .
صمیمانه تمنا میکنم که اگر جناب آقای مسکینیار این نوشتار را مطالعه می فرمائید و یا کسان دیگری آنرا مرور میکنند تصحیح این اشتباهات را که عوارض طبیعی کار تحقیقاتی و ژورنالیستی بویژه در حوزه کار فرهنگی و مطبوعاتی محسوب میشود از نظر نیاندازد .
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور