آرشیف

2015-1-19

ادیب معصومی

آزادي عقيده، اندیشه و بیان حق طبیعی هــــر انسان است

 

ایاک نعبدو وایاک نستعین

 

باید چندی از واقعیت نوشت وحقیقت را فریاد زد .
تفسیرحقیقی واژه گان را باید پذیرفت !

 

افغانستان: گمشده تاریخ که مردمان ضعیف اش همواره دچار ظلم ، ستم واستبداد گری های هموطنان وحشی خود قرار گرفته اند .

اسلام: دین کاملیست که عده ای اسلام نمایان به نحوی بی شرمانه برستون هایش ضربه میزنند ، نقابیست برای تعدادی.

طالبان: سنبلی از سیاست های امریکا وغرب. 

پاکستان: ربات جادویی ودست ساخته انگلیس .

کشورهای همسایه: حریصان چشم گشنه بر علیه افغانستان .

حرفی نیست در اندیشه های مردم این مرز وبوم که صدای بم و آواز بدبختی تاثیری براو نگذاشته باشد ، و افغانستان در حال حاضر کشوریست برای امتحان و تست های سیاسی جهان وعلل خصوص امریکا ویارانش .
و از طرفی هم این مردم بدبخت هیچ راه حلی ندارند ! پس باید وضعیت کنونی را پذیرفت ؟ 
نه مردمانی داریم که ازطفلیت کتاب محبت و عشق برای شان خوانده شده باشد .
برخی از افراد سرشناس ، سیاسیون وتحصیل کرده ماهم رنگ خود را باخته اند ، دلگرم مادیات وسیاست های فریبنده غرب ومادی گرایان شده و تبدیل به مافیای بزرگ وبعضی ها هم در حال گذراین مرحله اند .
عالمان دین ، ملا های مساجد ، روحانیون وافراد مذهبی برای حفظ وبزرگ شدن ، دین را فراموش کرده وبا برچسپ های دیگران تبدیل به اشخاصی شدن که جامعه نسبت به آنها شدیدا نفرت نشان میدهد خوب وخراب در یک صف قرار گرفته وعده ی شیطانی وغلامان حلقه بگوش چنان تولید نفرت کردند که دیگر حرفی برای تعریف عالمان عالی مرتبه هم نمانده است .
حکومت وچوکی های حکومتی گوشتهای خامیست میان هزاران حیوان درنده که هر کس به اندازه توان وزور خود به آن دست پیدا میکند .
امریکا ، انگلیس وهمپیمانانشان مارا به تمسخر گرفته اند. یک روز برای جذاب شدن ومسخره بازی های خود، بازیهای 2014 ، دفتر طالبان در قطر ، پیمان امنیتی ، قضیه دیورند وصد ها موارد دیگر را به راه انداخته ولذت میبرند ومردم مان همچون تماشا چیان تخته شطرنج گاهی آرزوی برد را در سر پرورانده وگاهی هم نا امید از همه چیز میشوند .

اشخاص شجاع ، دلیر ، باغیرت و میهن دوست همچون گلهای مقبول چمن هر روز چیده میشوند. نه بدست دیگران ، بی رحم تروظالم تر از همه خودمان هستیم .
تقصیرماهم نیست کشوریکه چندیست یک قدرت قابل توصیف را تجربه نکرده باشد وهرروز صبحانه اش خم پاره وراکت باشد به چه اش میتوان امید وار بود ؟
نسل بدبخت ،مظلوم وعده ی کثیری از مردمان این ماتم سرا ، که نان شب وروز را نداشته وبخاطر بیرون شدن از عذاب وجدانی که نمیتواند مادر پیرزال خود ، طفل نازدانه اش ویا زن وهمسفر زنده گی اش را با 500 افغانی از مرگ و مردن نجات دهد ویا بخاطر نان خوشکی برای سیر کردن طفل گرسنه اش ناموسش را به خانه مردم بخاطر 50 افغانی روان نکند عاشقانه اختطاف میکند فرزند کسی را که با پول وخون ملت به اوج ثروت رسیده ، که برای تنوع اطفال وفامیل خویش هفته ی یکباربه کشورهای دبی ، هند ، ایران وممالک دیگر زمینه سفرهای تفریحی را مهیا میسازد وهر آن کاری که بخواهد انجام داده و بی خبر از همه چیز در عشرت پروری مصروف اند را میرباید . من قضاوت نمیکنم باید برای کدام شخص حق داد وآنرا قدر کرد ؟ کسیکه سالها زیر بار رنج ها بوده از کودکی وتا بزرگی تکه نان گرمی را ندیده وهر روز را تحث تاثیر وانحصار اقتصادی اشخاص وافراد بی کفایت وخائینین ملت گذشتانده ویا قدر وافتخار متوجه کسانی است که مال ودارای ملت از طریق حکومت ودولت های متواتر به حراج برده زمین وملک ملی را غصب کرده واز هر جرم وجنایت دریغ نکرده ونمیکند، حق متوجه چه کسی خواهد بود ؟ 
خلاصه اینکه ما خود را بازی میدهیم هیچ قشر جامعه ما آرام نخواهد بود. زنده گی اجتماعی وقتی در آرامش بسر میبرد که همه افراد جامعه در حالت توازن زنده گی کرده حق وحقوق خود را بشناسند آن وقت است که طبقات نسبتا ثروت مند که از راه های مشروع ثروت کمایی میکنند در میان افراد جامعه از احترام قلبی همه مردم برخوردار بوده وآقایانه به زنده گی آرام وسعادت مندانه خود میرسند. آن وقت است که دستها با هم یکی شده هیچ قدرتی توان تفرقه اندازی را نخواهد داشت آنگاست که من و تو به سعادت میرسیم. بیایم خود را دیگر بازی نداده دست به اقدامی بزنیم که سعادت دنیا وآخرت در انتظارما باشد ، یک رنگی واتحاد قوت میبخشد که هرگز شکست نخواهیم خورد.

ای گمشده تاریخ پیدایت خواهیم کرد ، توان ملت تو روزی پرچم زیبایت را به اهتزاز باد های صلح ودوستی هدیه خواهد داد ، روزی رسانه هایت خبر سازنده گی را فریاد خواهد زد ، روزی از زبان هر طفلت واژه عشق را خواهیم شنید ، روزی پرنده گان مهاجرت دوباره بر خواهد گشت ، روزی باد های سرگردانت دوباره درختانت را نوازش خواهد داد ، روزی جهان برایت افتخارانه زانو خواهد زد به امید آن روز زنده خواهیم ماند !
 

با احترام
ادیب معصومی