آرشیف

2015-1-25

سمیع تنها

آثـــار تاریخی که دوره غوریها بــه جــا مانده است

 

آثارتاريخي ولايت غور:

 منارجام غور:

اینکه سر بر فلک مینای مینا فام است 
افـتـخـار وطـن غـور مـنـار جــام اسـت

 مطلع قصیده یی
است از این عاجز در وصف منار جام که در دیوان سوگنامه من چاپ شده است. در شصت ودو کیلومتری شمال شرق ولسوالی شهرک در قریه موسوم بجام، جای که دریای جام (از جنوب بطرف شمال) بدریای خروشان هریرود (که از شرق بجانب غرب جریان دارد) میریزد در زاویه تلاقی آن دو دریا منار قشنگ وباعظمتی بارتفاع 3، 63 متر جلب نظر میکند.
منار جام از حیث عظمت معماری وتزئینات عالی ونوشته های کوفی خود بعد از قطب منار دهلی که دارای ارتفاع 73 متر بوده ودر زمره عجائب هفتگانه جهان محسوب میشود ومناربخارا که 65 متر ارتفاع داشته (این هردو منار نیز ازشاهکارهای احفاد غوریان است) از بزرگترین وبا عظمت ترین منارها در جهان شمرده می شود. بانی ومؤسس این منار تاریخی سلطان غیاث الدین محمد ابوالفتح بن سام غوری است که از بزرگترین شاهان غور محسوب میگردد، این سلطان بین سنوات(558-599 هـ ق)  مدت چهل سال سلطنت کرد ومنار مذکور را بین سنوات(1193-1202م) اعمار نموده است. منارجام از لحاظ مدت تاریخ معماری آن نسبت به دومنار دیگر یعنی قطب منار دهلی ومنار بخارا برتری دارد…
اولین کسیکه بکشف منار جام در قرن بیستم مؤفق شد،  عبدالله ملکیار والی هرات بود که بقول شارل کیفر دانشمند فرانسوی، ایشان منار جام را در ضمن سفرهای خود به غور کشف نمود وبه آقای احمد علی کهزاد از آن خبر داد. شارل کیفر این مطالب را در مقاله که در سال (1960م) بنام منار سلطان غیاث الدین در فیروزکوه نشر کرده است، تحریر داشت. کشف دوباره منار جام بتوسط اندره ماریک دانشمند بلژیکی در17 اگست (1957م) سر وصدای زیادی در محافل علمی جهان تولید نمود، حتی بیسوار عالم انگلیسی آن را بزرگترین موفقیت در کشفیات جدید خواند. اندره ماریک منار جام را طور مفصل مطالعه نمود وسپس در سال (1959م) نتایج مطالعات خود را ضمن مقاله به نشر سپرد.
این بود گزارش پوهاند پنجشیری از منار جام وکشف آن لکن. این گونه گزارشها استاد خلیلی را خیلی متأثر وبرآشفته ساخته که واقعاً حق هم داشته است استاد خلیلی تحت عنوان (یک نکته قابل تذکر) این طور می نگارد: «درین اواخر دریکی مجلات مطبوع کابل خواندم که منارجام توسط آندره ماریک دانشمند بلژیکی در سال(1957م) کشف شده. اگر مراد از کشف دیدن وپیدا شدن منار است، این منار سوزن نبود که از نظر مردم هرات وغور مخفی می ماند، تا یکی ازبلژیک می آمد وآن را کشف می کرد. خصوصاً که تا چندی قبل غور وهرات در تقسیمات اداری یک ولایت بود ودانشمندان هرات در حفظ واحیای آثار خود علاقه فراوان داشتند، تاریخ رساله مزارات هرات با ذیل های خود گواه این مدعاست. کتاب روضات الجنات معین الدین اسفزاری وجغرافیای حافظ ابرو در این باب، از متون معتبر وبی مانند است.
در سال(1308هـ ش) که این ناتوان به هرات بودم روایت ها وحتی افسانه ها از غور وآثار آن از چشمه آذان آن، از غار پُر از مسکوکات آن، از مسجد چهلستون وقصر نازنین آن می شنیدم که در آنجا جمله غوری ها وهراتی ها از منار جام بانواع مختلف وبا آب وتاب صحبت میکردند. وچون هر اثر زیبا را از عهد بهزاد وبنایی در روزگار سلطنت سلطان حسین بایقراء میدانستند، منار جام را نیز بعضی بناء کرده عهد سلطان حسین بایقراء می گفتند ومن در همان سال (1308هـ ش) درجلد اول کتابی که بنام آثار هرات نوشته ودر هرات طبع کرده ام، یعنی چهل وهشت سال قبل در صفحه 118 از منارجام به تفصیل ذکر نموده ام وقول راویان همان وقت را مذکور داشته ام که البته چند سال قبل ازکشف آن دانشمند بلژیکی بود، اما اینکه آن دانشمند بلژیکی درجزئیات منار نه در کشف آن تحقیقات عالمانه نموده قابل قدر است.»
آندره ماریک، در بارۀ منار جام می نگارد: در همان نقطۀ که آب قریۀ جام با هریرود می پیوندد، در میان محیطی از کوه های تیره رنگ، شبحی زرین یک برج مطنطن قد برافراشته بود ودر قسمت علیای ان کمربندهای از کاشی نیلگون نظر را جلب می نمود. دقت ودرستی تناسب سه طبقۀ آن در وقت ساحتمان سنگینی برج را تحمل پذیر ساخته است. دورنمای برج بلاد رنگ نمای قطب منار دهلی را بیاد می آورد که چند ماه قبل مشاهده کرده بودم. جدار طبقۀ نخستین تماماً از رویه های تزئینی پوشیده است که در دور آن نوشتۀ برسم الخط کوفی پیچیده است، آن آذین ها طوری مرتب گردیده است که آن را ساده به نظر می آورد، وچار کمربند بزرگ خط کوفی جهش عمودی منار را شکسته وبنا را بیشتر مجلل جلوه میدهد. قاعدۀ برج هشت گوشه بوده وحامل سه قنداق که بر روی هم قرار گرفته بشکل مخروطی است که سرش مقطوع باشد. بر رأس دوقنداق نخستین برنده  (رواق) های حاکم بوده است که اکنون ویران گردیده است، وقنداق سوم با فانوسی متوّج گشته بود که پوش نداشته باشد. همین قدر باید بگوئیم که اندازه یک سوی قاعدۀ هشت گوشۀ سه ونیم متر میباشد، امروز بداخل منار از دریچه کوچکی میتوان رفت که بسمت شمال افتاده است برروی پله ها از یک زینه طوری پائین می آئیم که بدور یک ستون مرکزی دور می خورد، چنان به نظر می آید که همین زینه تا پائین راه می یافت که اکنون ریختگی مصالح ها وغیره آن را مسدود کرده است. همین خصوصیت است که هیچ دروازه دیده نمیشود، گویا برسنتی که بوده است راهی از زیر زمین از تحت دریا تا داخل قصر امتداد داشته است (ملتفت باید بود که منظور آندره ماریک از قصر در اینجا همان قصر فیروزکوه میباشد چه وی به این عقیده است که محل فیروزکوه در همین جام موجود بوده است). که خرابه های آن تا حال هم آن طرف دریا نمایان است.
برای رسیدن برواقک نخستین باید بیش از یکصدو پنجاه پله زینه را پیمود وبرواقک دوم یا پنج تا زینه کوچک که در یک طرف واقع است وهریک ده پله دارد می توان رسید وتا پنج گنبد که هر کدام بزوایای قنداق ها وصل گردیده ومدور اند بوسیله چهار تا پوشش گچ کاری شده میتوان رسید واز آن سوتر وسیله فرارفتن وجود ندارد.
یکی از مناره های بلندی که با منار جام قریب بوده واکنون معدوم شده است، منار شیروان (اکنون سیروان میگویند) بوده است ودر همان منطقه در جوار هریرود در مسافه ده کیلومتری غرب اوبه برپا گریده بود.
بروی عکاسی ها وضع گران و وزین منارجام را میتوان بخوبی اندازه کرد که بصورت بسیار مستحکم آباد گردیده، ساختمان جالب آن است که با تزئینات که قسمت پایینش را پیچیانیده وآن را زیبائی وجالبیت خاص بخشیده منار را به نظر کوچک جلوه می دهد، دیده اندوزی ونظر فریبی این برج بزرگ که کاملاً تزئین گردیده است، چنان است که هیچ نقطه آن زاید به نظر نمی آید، ودر افق خود خیلی جالب است. تزئینات آن مجموعاً خیلی عالی ومطنطن است وبه معمار آن افتخار بزرگ دست داده است که چنان شاهکاری را در جای چنان مناسب بوجود آورده است، زیرا بنای عمارت در حالت فعلیه به تناسب بلندی آن بطور کلی متناسب به نظر می آید، چندانکه (فان برخمن) نوشته اشت: (تزئینات تمام سطح بنا را پوشانیده وبدرجه علیای غنا وصفا میرسد). بخش پائین برج تا آنجا که کمربند کتیبه کاشی آغاز می یابد از تزئینات قالینی پوشیده شده ودور از حَشو وزواید است، ولباس مرتب را نمایش میدهد ودارای اهمیت اساسی وخاصی میباشد، نفاست کار وساختمان آن زیور زیبا که از پارچه های کوچک آجر ساخته شده وبر روی گچ وضع گردیده است خیلی جالب توجه وگیرا میباشد. این ورق شانی بهشت قسمت افقی تقسیم گردیده که سقف ها وصفحات مدور به اشکال وفواصل مختلفه تعبیه گردیده است، نظم ونسق خاص آن هویداست طوریکه تنوع آن حیرت آور است… ترکیب خطوط هندسی خیلی متنوع وهمیشه خوانا است ودلالت بخوبی وقوت تزئین می نماید وهرگاه که روشنی بر روی آنها می تابد آن را بسیار دلربا وجالب می سازد.
 

نوشته هاي روي منارم جام:

بر هشت روی قمست سفلای مناره نوشته طویلی ثبت گردیده است. متن نوشته بلافاصله از قمست زیرین وجه هموار بشکل مدّور باکاشی اغاز می یابد ودر وجه نمبر 3 و 5 متن بشکل شروع به نظر میآید. این متن از جزء نوزدهم قرآن واز سوره حضرت مریم انتخاب گردیده ومجموعاً 976 کلمه میباشد (شروع آن بر روی یک ودو به وضحات تشخیص نمی گردد وروی های دیگر همه بر روی برجستگی های نوشته تدقیق گردید وترتیب آن چنین است: روی 3 آیه سی ویکم روی 4 آیه چهل وسوم، روی 5 آیه پنجاه وچهارم، روی 6 آیه هفتاد وهفتم، وروی 8 آیه نود ودوم می باشد. این کتیبه دینی نتیجه چنان نظم ونسقی است که انگیزه آن معلوم بوده وبه منظور خاصی تثبیت گردیده است. ثبت آیات قرآن کریم بر روی ابنیه کار تصادفی نیست، بلکه با هدف ساختمانها وتسمیه آن رابطه داشته است وبا آن زیبایی دنیا وحسن آخرت وافتخار می خواسته اند.
غیاث الدین محمد بن سام بانی این مناره علاقه داشت که نسخه های قرآن کریم استنساخ گردد وآن ها را در مدارسیکه خود بنیاد نهاده بود، بوقف می گذاشت… (کتیبه های دیگری که در قسمت های وسطی وفوقانی منار قرار دارد از شرح آندره ماریک ذیلاً بطور خیلی فشرده تذکر می دهیم:)
1-  متن کتیبه نخستین از بالا به پائین با کلمه طیبه شهادت آغاز می یابد: (اشهدان لااله الاالله محمد رسول الله.)
2-  نبشته دوم این آیه قرآن کریم است: (نصرمن الله وفتح قریب وبشرالمؤمنین یا ایهاالذین آمنوا) بدنبال این آیۀ کریمه 61 سوره 13) سه کلمه از آیه مبارکه آمده است (ای کسانیکه گرویده اید!) که همین سبک را در کتیبه های زمان فاطمیان هم می توان دید واین روش از آن هم فراتر میرود.
3- نوار نوشته کوفی که در قسمت نیمه علیای آن ثبت گردیده است، ساده میباشد: (السلطان المعظم غیاث الدنیا والدین ابوالفتح محمد بن سام).
4- نبشته مرکزی از کاشی است، در آن فقط همان القاب وعناوین ثبت گردیده است که رسماً به آن مخاطب بوده است وشش کلمه آخر که بالای سطر جا داده شده با خط ریز میباشد:
(الف) السلطان المعظم شاهنشاه الاعظم غیاث الدنیا والدین معزالاسلام والمسلمین ابوالفتح محمد بن سام.
(ب) قسیم امیر المؤمنین خلدالله ملکه…
5 – بر فراز دومین متن دراز رخ بعد از نبشته پیشینه در زیر آغاز سطر دوم دوسطر بخط نسخ کتابت شده است. سه کلمه نخستین خوب خوانا نیستند وبه مشکل خوانده می شود وآن دستخط کسی است که آن تزئین را بخشیده وجالب تر آنکه امضای معمار آن: عمل علی بن… نیز دیده می شود.
تذکر باید داد که عصری را که ما مطالعه می نائیم در آن خط نسخ وکوفی همدوش هم بر روی بنای ثبت گردیده است.
6 – نبشته زیر بنا بحدی افتادگی دارد که تنها دو کلمه آن خوانا میباشد.
آن نوشته سبک زیبای هنری کوفی بافت خورده واز نوع خط برجسته است. چهار شکل ثبت گردیده که سه از آن مختلف است وبسمت راست وچپ بر روی هررویه طوری گره خورده که قلبی (دل) را بوجود آورده است، خوانده می شود: ابوالفتح که عبارت مابعد آن همان غیاث الدین محمد خواهد بود این کلمات بر روی 8 ثبت گردیده است. این نبشته ها خیلی ظریف کار گردیده وتمام دقایق نوشته ابنیه که در فارس به نظر می خورد، در آن رعایت شده است، چنان احساس می شود که نوشته ها بشکل که انسجام یافته بذات خود زینت عمارت را تشکیل داده است…»
مقاله آندره ماریک که در سال(1959م) در باره منارجام منتشر شد، حاوی مطالب سودمندی بود، به اساس کشف واطلاع عبدالله ملکیار والی اسبق هرات در سال (1943م) آقای احمد علی کهزاد به جام سفر کرد ومقاله در مورد جام در مجله کابل به نشر سپرد ودر سال(1952م) نتایج تحقیق خویش را به زبان انگلیسی نشر کرد.
آقای شارل کیفر فرانسوی در سال (1960م) ضمن نشر مقاله از چگونگی کشف منارجام به وسیله عبدالله ملکیار مطالب دلچسپ ارائه کرده است، اما کشف مجدد ونشر مقاله آندره ماریک واقعاً فصل جدید را در تحقیقات علمی پیرامون تاریخ غوریان وغور نوشته شده بصورت عموم مربوط به سالهای بعد از سال (1957م) میباشد.
در سال (1960م) (لی بر Leberre) مدیر هیأت باستان شناسی فرانسوی در افغانستان برای مدت کوتاهی درپای منار جام خاک برداری مقدماتی بعمل آورد متأسفانه نتیجه تحقیقات وی تا جای که اطلاع داریم تا هنوز بدسترس علاقه مندان گذاشته نشده است. به اساس همین یادداشت ها بود که (شارل کیفر) خوانندگان را از تحقیقات (لی بر) مطلع گردانید . اولین کسیکه بعد از (لی بر) در سالهای (962 و1963م) منار جام را از نظر معماری مطالعه کرد، مهندس ایتالوی (اندریا برونو Abruno) می باشد. نامبرده در سال (1975م) مامور شد منارجام را با وسایل تخنیکی ترمیم واز خطر سقوط نجات دهد. در خلال سالهای (1970-1971م) مهندس آلمانی (ورنرهیربرگ) به افغانستان سفر نموده ومنار جام را از نظر معماری وهنر اسلامی مطاله کرد. وی در جمله اروپائیانی که جام را دیده اند، یگانه کسی است که عکس های جالب واسناد مهم دیگر از منار جام در اختیار دارد.
 

ارگ دختر پادشاه:

در مقابل منارجام، آن طرف شمال دریای هریرود، خرابه قلعه در بلندی کوه خاره هنوز هم به نظر میخورد که در نزد اهالی بنام ارگ دختر پادشاه معروف است.
اندره ماریک، این خرابه ها را با برجها وباروها ودیده بانگاه های آن عبارت از قصر فیروزکوه می دانست. دردهانه ناوه بیدان، در دوطرف همواری ها وتپه ها آثار دیوارها وآبادی های که اکثراً باخشت پخته بوده اند، جلب نظر میکند. همچنان در دوطرف دریای هریرود آثار عمرانات حیرت انگیزی به چشم میخورد. در سراسر منطقه سفالهای وقطعات شکسته ظروف سفالی وشیشه نیز دیده می شود از روی نقوش وتزئینات وساختمان آنها گفته می توانیم که تعداد زیاد آنها بدوره غوریان تعلق دارد، این امر مستلزم کاوشهای باستان شناسی وتحقیق متخصصین هنر اسلامی است، هروقت این کار انجام گردد نتایج سودمندی را دربر خواهد داشت.
در جریان سالهای (1358-1376هـ ش) که وطن ما دستخوش حوادث ناگوار گردید، خارجیان آزمند با استفاده از جهل وبی سوادی هموطنان ما آثارگران بهای زیر خاکی منطقه پای منار جام را طور بیرحمانه به چپاول وغارت برده اند خصوصاً در سال های (1375-1376هـ ش) این چپاولگری به اوج خود رسیده ومتأسفانه اطلاعاتی که به این ناتوان میرسد، شاید چیزی از آن گنجینه های گران بها باقی نمانده باشد. من در اواخر سال 1375 هـ ش که در مرکز چغچران بودم موضوع را به والی غور گزارش دادم واز او خواستم تا از کاوش کاری خود سرانه منطقه منارجام جلوگیری بعمل آورد وهم چنان اعلاميه را از راه رادیو نشرات غور در این مورد به نشر سپردم که هیچگونه مفادی را دربر نداشت. عجیب تر آنکه ولسوالی شهرک از قیمت اجناس یافت شده که گاهی تا هزاران لک روپيه افغانی در خود منطقه بفروش میرسید (خُمس) یعنی پنج یک اخذ می نمود. در حالیکه این کار خلاف قوانین شرعی وخلاف قوانین نافذه مملکت ما بوده ودزدی وچپاول آثار باستانی موجب جزای سنگین است که قوانین بدان تصریح دارد. متأسفانه باید تذکر بدهم که با چپاول وغارت آثار تاریخی منارجام، تاریخ مملکت ما در دوره درخشان امپراطوری اسلامی غور، بغارت رفته است.
 

سنگ نبشته عربی:

آندره ماریک در اثرش (منارجام ص 19) از یک سنگ نبشته عربی صحبت میکند که بقول اهالی در قسمت شمالی دریای هریرود قرار دارد. چون وی این موضوع را بعد از بازگشت سفرش در چغچران شنید، بنا بر آن تحقیق در باره آن ممکن نشد.
شارل کیفر دررساله اش متذکر می شود که در سال 1959م یکدسته از محصلان انگلیسی که می خواستند از جام بازدید نمایند، نظر بخواهش آندره ماریک در جستجوی این سنگ نبشته شدند که متأسفانه تلاش ایشان به نتیجه نرسید. سنگ نبشته فوق در قسمت غربی ارگ دختر پادشاه بروی یک صخره بزرگ تراشیده شده است صخره مذکور که در میان دریای بیدان قرار دارد، دارای سطح ناهموار بوده صرف قسمت راست آن که به سوی کوه خاره مایل است، ساجه نسبتاً همواری داشته که برروی آن سنگ نبشته فوق درج شده است، از تصویر مذکور بخوبی معلوم می شود که سنگ نبشته مورد بحث ما بنا بر سخیتی آن عمیق کنده نشده وبمرورزمان تخریب گردیده که فعلاً نمیتوان تمام متن آن راخواند، قرائت ابتدائی آن به اساس عکس گرفت شده از آن، چنین می باشد:
1 – وابو… وعلی بن
در سمت چپ بر روی یک ساحه کوچک کلمه (احنف) به نظر میخورد، در کنار آن نام عبدالله دیده میشود.
2 -… عباس بن عطا
3-… ویعقوب بن عطا
4-…وخالد بن داود
5-…علی بن سور
6-…یعقوب…
7-…احمد…
8-…وابویعقوب…
 

محل ذخیره آب:

چند صد متر بالاتر از سنگ نوشته فوق سراشیبی های قسمت غربی کوه خاره به ملاحظه می رسید که بواسطه جوی کاملاً تخریب شده است، از همین طریق به سهولت میتوان بر قله که (300) متر ارتفاع دارد بالاشد. برفراز آن ساختمان کوچکی است که بصورت نیمه ویران هنوز هم باقی است. بعد از تحقیق معلوم شد که این ساختمان عبارت از محل ذخیره آب میباشد. بنای مذکور بصورت مستطیل بطول 87 , 7متر وعرض 4.95 متر آباد شده است. در قسمت شمالی آن دوناوه از خشت پخته ساخته شده است. تمام مواد این بناء خشت پخته بوده وداخل محوطه هم با ساروج کار شده است، عمق آن به اندازه 85 , 4 مترمیباشد. مواد ساختمانی آن متأسفانه توسط اهالی آن منطقه غرض استفاده شخصی برده شده است، جای شک نیست که محل مذکور عبارت از ذخیرۀ آب ارگ بوده است. اما در هیچ نقطه کانال آب رسانی آن ملاحظه نشد، معلوم نیست به چه ترتیب به آنجا آب نوشیدنی می برده اند. ذخیره آب مذکور در یک محل مناسب بصورت پنهان آباد شده که از هیچ نقطه بچشم نمی خورد. ضمناً از این محل میتوان تمام منطقه جام، منارجام، قريه جام ومنطقه کشکک را تحت مراقبت داشت.
 

قبرستان یهودیان در منطقه کشکک جام:

چیزیکه در سالهای اخیر توجه دانشمندان اروپائی را بخود جلب نموده، منطقۀ کشکک در (دره جام) میباشد که در آن جا زمانی قبرستان یهودیان قرار داشته است. ازاینجا تا سال (1973م) به تعداد 84 لوحه سنگ بدست آمده است یک بخش آن توسط گیراردوگنولی G.Gnoli  وبخش دیگر توسط اویگن لودویگ رپ E.L.Rapp منتشر شد. قدیم ترین لوحه مکشوفه سال (1973م ) مؤرخ (1012م) وجدید ترین آن مؤرخ (1220م) یعنی دوسال قبل از ویرانی فیروزکوه بواسطه اوکتای پسر چنگیزخان میباشد. هشت لوح مکشوفه سال (1973م) توسط اویگین لودویک رپ در پوهنتون مانیز Mainz  مورد مطالعه قرار گرفت. [185]

کتیبه تنگی ازو:

بفاصله شانزده کیلومتری غرب شهرک، دره تنگی قرار دارد که از سبب ضیقی دره وراه صعب العبور آن بنام تنگی (عذاب) معروف بوده ودر محاوره عوام به (ازو) تبدیل شده است. دراین دره کتیبه سنگی میباشد که روی آن بالفبای عبری (یهودی) وزبان دری نوشته های حک شده وتاریخ آن بقرن اول هجری تعلق میگیرد.
کتیبه مذکور در جدار سمت غربی در حصه که دره خیلی کم عرض وباریک میشود در مقابل صفحه عمودی جدار مقابل قرار دارد. کتیبه روی سنگ کنده شده که سطح آن مایل ومحدب است وسنگ دریک ساحه تقریباً هشت متر مربع چنین شکل بخود گرفته است. بلندی کتیبه شش سانتی متر بوده سه سطر بطرف چپ وشش سطر دیگر در مقابل آن قرار دارد.
بادر نظر داشت این کتیبه و 84 لوح قبرستان که از محل کشکک جام کشف شده است، می توان گفت که در غور قدیم اقوام یهود نیز زندگی داشتند.
منهاج سراج در طبقات ناصری در ذکر رفتن امیر بنجی نهاران وسپه سالار شیش نزد خلیفه هارون الرشید عباسی، داستان لطیفی دارد، بدین قرار که: در راه بغداد یک نفر تاجر یهودی با امیر بنجی همراه میگردد، آن تاجر به امیر بنجی پیشنهاد میکند که من ترا آداب رفتن به نزد خلیفه وسخن گفتن ولباس پوشیدن ونشستن تعلیم میدهم که بمجرد ورود به نزد خلیفه ترا به پادشاهی برگزیند، اما در برابرر این تعلیمات باید اقوام مرادر غور جای بدهی. وامیر بنجی قبول میکند. بدین ترتیب گروهی از قوم یهود در حدود (170هـ ق) در سرزمین غور ساکن میگردد. در چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی نیز نام یک نفر یهودی بنام اسحق بیامده است که نظامی عروضی اورا عامل خود در کان سرب ورساد مؤظف کرده بود.
از کشف این قبرستان نیز اهمیت جام افزود میگردد، زیرا اهل ذمّه (هم عهدان از یهود ونصاری که در ممالک اسلامی زندگانی میکنند) غالباً در پایتخت های دول اسلامی وشهرهای بزرگ میباشد تا امنیت آنان بهتر تأمین بوده باشد.
 

آثارغوريان درهرات:

مسجد جامع هرات:

شاعری در وصف هرات گفته بود:

از جماعت روز جمعه جامع مجموع او
می کند با کعبه روز حج اکبر هـمسری

 
استاد خلیلی در وصف این مسجد مبارک چه استادانه نوشته است:
(مسجد جامع هرات، از با شکوه ترین ابنيه است که در تاریخ مساجد اسلام موقف بس ممتاز وعالی دارد. یکصدو سی رواق بر چارصد وچهل وچهار ستون بناء یافته وبه شمار روزهای سال، سه صدو شصت گنبد دارد که هر گنبد را گنبد دیگر زیر دامان گرفته تا از گزند باد وباران در امان ماند. سطح مستطیل گونه آن را از چهار جهت مسجد در میان گرفته تا در نظر ها همانند ساختمان مسجد کعبه مکرمه جلوه نماید. سطح سراسر از مرمر ورخام ممتاز مفروش هست، دوصد پنجاه و چهار گز درازاو یکصدو پنجاه گز پهنای آن است، رواق ها وگنبد ها همه از خشت پخته وچونه بنا شده، رويه دیوارها ورواق ها که بر سطح مشرف است، همه با کاشی گلدار و معرق وملّون پوشیده شده. مزید بر آیات مقدس قرآنی واحادیث نبوی (ص) ووجایز خواجه عبدالله انصاری وبعضی منظومات عبدالرحن جامی، بعضی از اعلان ها وفرامین وتاریخنامه های تأسیس وترمیم مسجد در الواح مرمرین با خط زیبای اساتذه ثبت میباشدکه هریک از آنها تاریخ را روایتی وهنر وارباب ذوق را آیتی شمرده می شود.
نخستین جغرافیا نگار عرب که از مسجد جامع هرات ذکر نموده ابواسحق ابراهیم بن محمد اصطخری است که در نیمه اول قرن چهارم هجری به سر می برد، در کتاب مشهورش (المسالک والممالک) در فصل شهر هرات گوید:
مسجد در وسط شهر است، بازار در اطرافش قراردارد، زندان به سوی قبله آن است، اعمر مساجد است در خراسان وماوراءالنهر وسیستان وجهان هیچ مسجدی بپايه آن نرسد، مسجد بلخ وسیستان فروتر از آن است.
در این مسجد فقهاء هرروزه گرد می آیند، ومردم اجتماع می نمایند ودرسایرمساجد تنها درروزهای جمعه.
در کتاب حدود العالم که در حدود سال (373 هـ ق) تالیف شده، مذکور است که: هرات شهری است بزرگ ودر کمال استواری، مسجد جامع آن ازآباد ترین مساجداست. از نگاشته منهاج سراج در طبقات ناصری بر می آید که پیش از عمارت موجوده در مسجد جامع آتش افتاده بود، سلطان معزالدنیا والدین شهاب الدین غوری ازغنایم اجمیر دوعقاب طلائی که هریک به بلندی قامت شتر بود، (با زنجیر زرین وخربزه که دایره آن پنج در پنج گز بود با دوکوس بزرگ که بر گردونه آوردند وبفرمودند سلطان غیاث الدین آن حلقه وزنجیر وخربزه را در پیش طاق مسجد فیروزکوه بیاویختند وچون مسجد جامع را سیل خراب کرد، آن کوس وحلقه وزنجیر وخربزه را بشهر هرات برده ومسجد جامع را از نو عمارت کردند) . تاریخ نگاران متأخر میرخواند وخواند میر، در کتاب (روضه الصفا) و(حبیب السیر) تأسیس وآغاز این مسجدجامع را ازعهد سلطان غیاث الدین دانند واین درست نیست، زیرا چنانکه نوشتیم این مسجد قبل از قرن چهارم هجری آباد بوده اما شک نیست که بنای آن بشکل کنونی از عهد سلطنت غیاث الدین غوری است که در سال (597 هـ ق/1200م) یعنی (دوسال قبل از وفات) آن سلطان انجام یافته ، دلیل قاطع درین باب کتیبه ای است از روزگار سلطنت غیاث الدین که در دیوار مسجد باخشت پخته وچونه به خط کوفی نگاشته شده ( اندر ایوان مقصوره اندرون مدخل شبستان جنوبی).
کتیبه اول: السلطان المعظم، شهنشاه الاعظم، مالک رقارب الامم، مولی ملوک العرب والعجم، سلطان ارض الله، حافظ بلاد الله، معین خلیفه الله، غیاث الدنیا والدین، معزالاسلام والامسلمین، نظام العالم، ابوالفتح محمد بن سام، قسیم امیرالمؤمنین انار الله برهانه.
کتیبه دوم: (شهر الله المبارک سنه سبع وتسعین وخمسمائه 597)
تاریخ نگاران متفقند که سلطان غیاث الدین مدرسه بزرگ برای وعظ وتدریس حکیم اسلام، امامت امت فخرالدین رازی در جوار مسجد جامع اساس نهاده بود. وچنانکه از اقوال دیگران ونگاشته خود امام بر می آید، مسلم است که وی در نزد سلطان شهاب الدین وغیاث الدین ونزد بعضی از ملوک الجبال یعنی امیران بامیان مقام ومنزلتی رفیع داشته.
 بعضی برآنند که بقيه تعمیر مسجد را سلطان محمود پسر غیاث الدین تکمیل کرده وشاهان کورت (که نژاد غوری بودند) در تعمیر آن افزوده اند.
در روزگار پادشاهی شاهرخ پسر امیر تیمور گورگان در تزئینات مسجد کارهای ارزنده انجام شده.
در عهد سلطنت پادشاه دانشمند وهنر پرور سلطان حسین میرزای بایقرا که هرات آزمونگاه قلم وقریحه علماء وارباب ذوق بود، به همت وزیر دانشمندش امیر علی شیر نوائی جلال وجمال مسجد افزونی ها یافته، این قطعه درتاریخ ترمیم آن هنوز در یکی از رواقهای مسجد خوانده می شود:  
تا این اواخرحجره های در مسجدجامع نشان میدادند که به برخی از عرفاء اختصاص داشت. اجساد اموات وشهدای محاصره هرات، دریکی ازرواقهای مدفون میباشد.
ترمیم مسجد جامع در (1325 هـ ق) به اراده امیر حبیب الله خان سراج المله والدین انجام یافت، اخیراً در حدود سالهای (1372 الی 1375 هـ ق) بمصرف جوان مردان وبذوق عالی هنرمندان هرات درمسجد ترمیمات وتزئینات نهائی بعمل آمد.
 

دیگ بزرگ فلزی:

در گوشه غربی صحن مسجد، دیگ بزرگ برروی پایه های نفیس استوار شده است.  (شعاع سر دیگ دونیم ملی هشتاد وپنج سانتی، قطر دیگ مذکور چهارمتروهشتاد وهشت ونیم سانتی وعمق دیگ نود وهشت سانتی است).
آدم میتز در کتاب (حضاره الاسلامیه) از مقدسی روایت میکند: در مساجد جامع خراسان در دیگهای بزرگ یخ وآب می گذارند، اما مردم شهر از گذشتگان روایت کنند که در آن نوعی معجون می گذاشتند تا ایام جمعه زیر زبان نهاده مانع سرفه گردد وخطبه بدرستی شنیده شود.
دیگ بدست قلندر نام فقاعی به امرملک محمد بن محمد پادشاه کرت در سال (776 هـ ق) ساخته شده، این ابیات بانام شاه وقلندر بخط زیبای درخارج دیگ نقش گردیده:
 

آبدان سنگی:  

غیر از دیگ بزرگ فلزی، آبدان بزرگی از سنگ مرمر در جامع شریف بوده که او نیز بخطوط ونقوش مزین بوده است. این آبدان را نادر افشار هنگام تاخت وتاز خود بگردونه بسته از هرات به مشهد برد وروی آن بقعه طلائی ساخته درسحن حضرت امام علی بن موسی الرضاء رضی الله عنه نصب نمود واکنون به سقاخانه طلا معروف است. از تاریخ ساخت واستاد حجار آن اطلاعی ندارم.
درسمت شمالی مسجد جامع شریف (هرات) آرامگاه ومدفن سلطان غیاث الدین غوری است که فعلاً درسمت جنوبی جاده جدید الاحداث شمالی باگنبد بزرگ موقعیت دارد . می گویند این مدفن را سلطان موصوف ایامی که مسجد جامع را بنا نمود، برای خود ساخت . ملک غیاث الدین حسین کُرت نیز در جوار این بقعه مدفون میباشد.
فکری سلجوقی می نویسد: «گنبد مقبره سلطان غیاث الدین در شمال مسجد جامع خلف ایوان شمالی واقع است. گنبد قدیمه بقعه عالی بود. به مساحت 12 متر در 12 متر که پایه های آن بر جای وسقف آن سالها قبل فرو غلتیده بود. در سال (1368 هـ ق) هنگام تعمیر وترمیم مسجد جامع مهندسین هروی برای احیای گنبد موصوف جمع و به مشوره نشستند. تا اگر ممکن شود. روی همان پايه اصلی گنبد را دو باره بپوشند. چون از اصل بناء مدت هفتصد سال گذشته بود. وپایه ها نیز در هم شکسته و از هم وا رفته بود. تحمل پوشش نداشت. بناچار آنرا از ریشه برداشته وسعت گنبد را از وضع اصلی که مربع بود. اندکی خوردتر وبه صورت مسدس ساخته بر آوردند. وگنبدی عالی بالای آن در نهایت متانت گذاشتند.
 واز بیرون به آلات کاشی معرق مزین نمودند. در رواق بیرونی بالا سر سلطان این قطعه تاریخ از طبع عاجزانه نگارنده روی کاشی لاجوردی به خط نستعلیق کتیبه شد:»

 

یادگارهای تاریخی عصر غوری در هندوستان:

هنگامیکه سلطان شهاب الدین هندوستان را فتح کرد به عمران وآبادی آن دیار توجه جدی مبذول داشت وتأسیسات زیادی را مطابق فرهنگ اصیل اسلامی در تمام سرزمین نیم قاره از خود به یادگار گذاشت که همه مؤرخین از آن بحث کرده اند وما بطور نمونه از آن جمله تعدادی از یادگارهای مهم را در اینجا بمعرفی میگیریم:

 

مسجد قوت الاسلام ( موجب نیروی اسلام ):

مسجدی است بزرگ، واقع در دهلی در کنار منار قطب (که به امر سلطان شهاب الدین غوری فاتح هندوستان) وتوسط نایب الحکومه وجانشین وی، سلطان قطب الدین ایبک ساخته شده. در جای این مسجد قبلاً معبد هندوان قرار داشت وچون معبد مذکور به خرابه ای تبدیل شد بود، به امر سلطان مذکور بصورت مسجدتعمیر شد. می گویند: سلطان شمس الدین التتمش درصحن مسجد قوت الاسلام مدفون میباشد
در تاریخ دولت مستقل غوریان چنین آمده است: « مسجد قطب ( قوت الاسلام) که به سال 592 هـ . 1195م به اتمام رسید به اساس معبد هندو بناء یافته است. واین رسم با عنعنه مسلمانان قدیم مطابق بوده چه آنها هر جا لشکر کشی می نمودند اول محل مسجد را تعیین می نمودند. موصوف ( قطب الدین ایبک) معبدی را که در نزدیکی آن وجود داشت امر کرد آنرا ویران کنند معماران را به حضور طلبید ونقشه مساجد را مقابل آنان گذاشت اساس معبد را تغییر ندادند بلکه بعضی ملحقات بر آن افزودند تا آنکه طول مسجد به 212 فت وعرض آن به 150 فت رسید حیاط مسجد قطب 141 فت طول و 105 فت پهنا داشت. دور این محوطه را با راهرو ستون دار محاط ساختند. به طرف غرب راهرو که جانب قبل موجود بود وسعت بیشتری داشت وروی آنرا با گنبد های پست پوشانیده بودند که در حقیقت حکم محراب را داشت. مقابل مرکز محراب ستون آهنی معروف قرار داشت که اشکال هندسی را روی آن حک کرده بودند. به سال (594 هـ .1197م) ترتیبات برای تعمیر یک سر در طاقدار به جانب غربی راهرو که محراب در آن قرار داشت اتخاذ شد. تا از یک طرف به زیبایی مسجد افزون گردد. ودیگر اینکه سنن قدیمی عملی گردد… علاوه بر تزئینات عمرانی خود طاق مسجد دهلی سند خوبی است برای نشان دادن ذوق هنری مدنیت های که در هزاره قبل ازبوجود آمدن این مسجد به میان آمده است. واین طاق با آنکه هندی است با حریم طاق ممالک دیگر اسلامی شرق میانه شباهت دارد. این ها به نوبه خود از عمارت اسلامی قرن دوم وسوم هجری هشتم ونهم میلادی متأثر شده اند. » در جای دیگری اثر مذکور می نویسد:  « معزالدین ( شهاب الدین ) غوری در سال (587 هـ . 1191م) آوانی که دهلی را فتح کرد بت خانه را مسجد ساخت وتمام بت های آنرا از بین برد. اما تعمیر آن به حال اولی خویش باقی ماند. ودروازۀ شرقی آن کتیبۀ فتح وتاریخ آنرا نگاشت. کتیبه متذکره لوحه است سنگی به طول 91 انچ وعرض 13 انچ در دو سطر: سطر اول مشتمل برآیاتی است از قرآن شریف ( سوره آل عمران آیات 92 و 96 ) وسطر دوم این عبارت به خط بسیار پیچیده کتیبه شده است… این حصار را فتح کرد واین مسجد جامع را بساخت به تاریخ فی شهور سنه سبعه وثمانین وخمسمائه امیر اسفهسالار اجل کبیر قطب الدوله والدین امیر الامراء ایبک سلطانی اعزالله انصاره. بیست هفت الت بتخانه کی در هر بتخانه دو بار هزار وار هزار دلیوال صرف شده بود  در این مسجد بکار بسته شده است خدای عزوجل بر آن بنده رحمت کند هرگه بر نیت بانی خیر دعای ایمان گوید. طوریکه ملاحظه میشود این کتیبه در سال (587 هـ .1191 م) نصب گردیده وآن سال ظاهراً سال است که قطب الدین ایبک دهلی را فتح کرد. گرچه بعضی از محقیقین معتقد اند که این کتیبه را چند سال بعد از بنای مسجد ساخته و در آن جا نصب کرده اند. هم چنان در سردرب داخلی دروازه شرقی همان مسجد کتیبه دیگری است که آن نیز به زبان دری بر روی سنگی به طول 19 انچ ونیم وبه عرض 58 انچ وسه ربع انچ می باشد. وآن کتیبه چنین است: این مسجد را بنیاد کرد قطب الدین ایبک خدای بر آن بنده رحمت کناد هرکه بانی این خیر را دعای ایمان گوید. »
 

قُطب منار:

قطب منار یکی از بلند ترین مناره های جهان (ویکی از عجایب هفتگانه جهان) واقع در دهلی که ارتفاع آن 239 پاقریب 80 متر است. ساختمان آن توسط قطب الدین ایبک در اوایل قرن سیزدهم آغاز گردیده است. این منار به پنج طبقه تقسیم می شود که در فاصله هردو طبقه ایوان مدوری است که چون کمربند منار را در خود گرفته است. از داخل خود تا آخرین طبقه راه دارد.
طبقه اول آن دارای (56) زینه طبقه دوم (78) زینه، طبقه سوم (62) زینه وطبقه چهارم وپنجم هریک دارای پنجاه، پنجاه زینه می باشد. قطب منار سرتاسر ازسنگ سرخ مرمر ساخته شده ودر هرطبقه آن دو کتیبه منقوش است. در کتیبه ها اسامی سلطان شهاب الدین محمد بن سام غوری مولای قطب الدین ایبک، خود قطب الدین ایبک، التتمش، اسکندر شاه وفیروز شاه دیده می شود.آخرین قسمت منار در سال (1316 هـ) توسط فیروزشاه تغلق ساخته شده است. قطب منار، پیوست وملحق به مسجد قوت الاسلام ومؤذن خانه آن است.  بقول ابن بطوطه، مسجد قوت الاسلام وقطب منار دهلی از نخستین عمارت های اسلامی درسرزمین هند میباشد، قبل ازآن هیچ عبادت گاه اسلامی درآن دیار وجود نداشت.
نویسنده تاریخ دولت مستقل غوریان می نگارد: «قطب الدین ایبک سردار معروف معزالدین (شهاب الدین) غوری بعداز ساختن مسجد قطب (قوت الاسلام) بنای دیگر که از جلال ورفعت سلطانی وقدرت روحانی ومعنوی مسجد مذکور را دو بالاسازد، اساس قطب منار را گذاشت. که پس از تکمیل آن از بهترین یادگارهای هنر معماری گردید. منار نام برده بر حسب مخروطی شکل، که با کتیبه ها ونقوش تزئین یافته واز پائین تا بالا چندین بالکن از سنگ تراشیده بناء شده است. قطب الدین برای ساختن منار قطب نمونه واضح وآسانی مقابل داشت. وآن عبارت از منار جام بود. لذا هردو منار از نظر طرح عمومی با هم شباهت نزدیک دارند. ولی اختلاف وتباین نیز در آن به مشاهده میرسد. منار قطب نمونه از سبک معماری نیمه دوم قرن ششم هجری– دوازدهم میلادی که بدست معمار هندی ساخته شده وذوق وسلیقه هندی در آن بکار رفته است. منار متذکره 238 فت ارتفاع داشته ونسبت به ارتفاع زیاد برای اذان دادن نماز بکار برده نمی شد. بلکه مؤذن در بام مسجد اذان میداد. منار قطب پس از آنکه تکمیل شد دارای چهار طبقه بود. وهر اندازه به بالا نزدیک شده میرفت شکل مخروطی را به خود میگرفت. وکمربند مهتاب نما هر طبقه را از یک دیگر جدا می ساخت. سه طبقه پائین آن دست نخورده مانده. اما طبقه چهارم ونهائی دارای دریچه های نیز است. که با سقف گنبد نما پوشانیده شده است. طرح منار در اصل دایروی است. قطر قاعده به 46 فت میرسد. اما متدرجاً به طرف بالا تقلیل می یابد. بالاترین قطر آن 10 فت است. بالکن ها هر یک از نگاه خصوصیت تعمیراتی با هم فرق میکند وهم چنان هریک از طبقات آن با طبقه دیگر در جزئیات تفاوت دارد. در قسمت شمالی منار دری گشوده اند که مارا به زینه مارپیچی رهنمائی میکند. وبه طبقه بالائی منتهی میشود. از نظر معماری بارزترین خصوصیت منار بالکن ها طرز قایم کردن آنها است. گل فهشنگ های طاقداری که به واسطه آن بالکن ها نگهداشته شده است. در نوع خود بی نظیر است. این نوع طاق که در بناهای اسلامی دیگر به کثرت دیده شده است در هند سابقه نداشت. وچون ایجاد شد از نوع مخصوصی بود. طرح عمومی بناء نشان میداد که مهارت های هنری قطب منار از روی نمونه صورت نگرفته بلکه به معمار این مطالب را تلقین نموده اند واو آنرا اجراء کرده است. به طور کلی قطب منار را از هر نظر که بنگریم خیالی است مؤثر بر انگیزنده احساسات، رنگ سرخ زنده سنگ های ریگی کتیبه های عالی وبالکن ها اختلاط متناسب معماری ساده ومنبت کاری پرتو ضعیف سایه که زیر بالکن ها ایجاد می شود به منار قطب زیبائی خاص بخشیده است. شکل استوانه ئی که کم کم باریک می شود به منار از این جهت داده شده است که ارتفاع آنرا به نظر بیشتر نشان دهد. بزرگترین صفت منار شاهد محکمی ثبات وکمال آن است. به روش اهرام ها هر قدر بلند تر می رود باریک تر می شود. راست است که در حق منار قطب می گویند: بشر آن روز خواسته است به این وسیله آثار هنری خود را مخلد  بسازد… متأسفانه در زلزله (1218 هـ . 1803م) سقف گنبد منار وستون آن به سختی صدمه دید. میجر سمت که مأمور ترمیم آن گردیده بود در (1244 هـ . 1828م) آنرا تکمیل کرد ولی نسبت عدم تناسب به بقیۀ منار آن قسمت را برداشتند. تشابه منار قطب ومنار جام را اکثر نویسندگان وحتی دانشمندان هندوستان ذکر کرده اند. کلوز فیشر در مجله مارک می نویسد: قطب منار دهلی در سال های آخر قرن ششم هجری دوازده میلادی اعمار گشته ودر ساختمان آن واضحاً از منار جام الهام گرفته است. عده دیگر در مورد تشابه منار جام وقطب منار دهلی می نویسند: کشف اخیر منار غوری در جام قطب منار دهلی را در یک دور نمای تاریخی وسبکی روشن تر قرار میدهد.»

کتیبه های قطب منار:

قطب منار که قبلاً ذکر شد از سنگ های سرخ اعمار گردیده وبعضاً سنگ مرمر نیز در آن استفاده شده است ودر هر قسمت منبت کاری وگل کاری های زیبای در آن دیده می شود. که زیبائی آنرا دوچندان ساخته است. ضمناً این منار دارای کتیبه های متعدد میباشد. که نشان دهنده انکشاف خطاطی ومعماری میباشد که ذیلاً چند کتیبه آنرا نقل می نمائیم: الامیر الامراء الاسفهسالار الاجل الکبیر الدوله قطب. سطر دوم: السلطان المعظم شهنشاه الاعظم مالک رقاب الامم مولی ملوک العرب والعجم اعدل السلاطین فی العالم معز الدنیا والدین غیاث الاسلام والمسلمین تاج الملوک والسلاطین باسط العدل والاحسان فی الثقلین ظل الله فی الخافقین الراعی به عباد الله الحامی للبلاد الموید من اسماء المنصور علی الاعلاء علاء الدوله القاهره جلال الامه الباهره فلک المله الطاهره. سطر چهارم: السطان المعظم شهنشاه الاعظم مال رقاب الامم مولی ملوک العرب والعجم سلطان السلاطین فی العالم غیاث الدنیا والدین معزالاسلام والمسلمین محی العدل فی العلمین علاء الدوله القاهره فلک الملته الطاهره جلال الامه الباهره شهاب الخلافه باسط الاحسان والرفق فی الثقلین ظل الله فی الخافقین الحامی لبلاد الله الراعی بعباد الله محرر ممالک الدنیا ومظهر کلمه الله العلیاء ابو المظفر محمد بن سام قسیم امیر المؤمنین خلدالله ملکه. کتیبه دیگر: این کتیبه از جمله قدیم ترین کتیبه های دری است که در بنیان طبقه اول منار قطب در مسجد قوت الاسلام نزدیک درب مناره دیده می شود. به این عبارت: متولی این مناره فضل ابن ابوالمعالی بوده است. کتیبه دیگر: بعد از آنکه التتمش به قدرت رسید در تعمیر مسجد و منار متذکره توجه بیشتر نمود. چنانکه در این کتیبه می خوانیم: امر با تمام هذه العماره الملک الموید من السماء شمس الحق والدین ایلتتمش السلطان ناصر امیر المؤمنین. کتیبه دیگر: السلطان العظم شهنشاه المعظم مالک رقاب الامم مفخر ملوک العرب والعجم ظل الله فی العالم شمس الدنیا والدین غیاث الاسلام والمسلمین تاج الملوک والسلاطین باسط العدل فی العلمین علاء الدوله القاهره جلال المله الباهره الموید من السماء المظفر علی الاعداء شهاب سماء الخلافه ناشر العدل والرأفه محرز ممالک الدنیا ومظهر کلمه الله العلیا ابو المظفر ایلتتمش السلطانی ناصر امیر المؤمنین خلدالله ملکه وسلطانه واعلی امره وشانه. کتیبه بالای دروازه: السلطان المعظم شهنشاه الاعظم مالک رقاب المم خاتم ملوک العرب والعجم الموید من السماء المظفر علی الاعداء سلطان ارض الله حافظ بلاد الله ناصر عبادالله محرز ممالک الدنیا والدین مظهر کلمه الله العلیا جلال الدوله القاهره نظام المله الباهره شهاب الدنیا والدین غیاث الاسلام والمسلمین ظل الله فی العالمین تاج الامم والخلافه صاحب العدل والرأفه سلطان السلاطین.  کتیبه پهلوی دروازه: تمت هذه العماره فی نوبه العبد المذنب محمد امیر کوه. سطر سوم یک کتیبه دیگر: السلطان المعظم شهنشاه الاعظم مالک رقاب الامم خاتم ملوک العرب والعجم سلطان السلاطین فی العالم حافظ بلاد الله ناصر عبادالله المظفر علی الاعداء الموید من السماء تاج الاسلام والمسلمین غیاث الملوک والسلاطین الحامی لبلاد الله الراعی لعباد الله یمین الخلافه باسط العدل والرأفه ابو المظفر التتمش السلطان ناصر امیر المؤمنین خلدالله ملکه وسلطانه واعلی امره وشانه. سطر چهارم همان کتیبه: امر بهذه العماره فی ایام الدوله السلطان الاعظم شاهنشاه المعظم مالک رقاب الامم مولی ملوک الترک والعرب والعجم شمس الدنیا والدین معز الاسلام والمسلمین ذوالامن والامان وارث ملک سلیمان ابو المظفر ایلتتمش السلطان ناصر امیر المؤمنین. منار قطب را در سال (770 هـ . 1368م) فیروزشاه ترمیم واضافاتی بر آن نمود. کتیبه دیگری نیز وجود دارد که نشان دهنده ترمیم قطب منار میباشد که توسط سکندر شاه بن بهلول شاه در سال (909 هـ . 1503م) صورت گرفت. نقل کتیبه: عمارت مناره مبارک حضرت سلطان السلاطین شمس الدنیا والدین مرحوم مغفور طاب ثراه وجعل الجنه مثواه شکست شده بود مناره مذکور در عهد دولت سلطان الاعظم والمعظم والمکرم سکندر شاه بن بهلول شاه سلطان خلد الله ملکه وسلطانه واعلی امره وشانه عمل خانزاده فتح خان بن مسند عالی خواص خان جونانا گنبدی ودر زیندی مرتبها بالا مرمت کرده مرتب کنانید الغره من ماه ربیع الاخر سنه تسع وتسعمائه. »

مسجد اجمیر:

در تاریخ دولت مستقل غوریان آمده است: «یک بنای عالی دیگری را هم به قطب الدین منسوب می سازند وآن مسجدی است در اجمیر راجپوتاتا. این جا نیز سلطان از مواد تعمیراتی معابد مجاور اساس مسجدی را گذاشت. روی تراسی که در تپه ریگی مجاور ساخته شده بود. کاری تعمیر مسجد در (597 هـ . 1200م) آغاز گردید. طرح تعمیر این مسجد با مسجد دهلی شباهت دارد وبناء برآن تجربه عمرانی یک در دیگری مفید افتاده. علاوه بر این چون میدان وسیعتری در اختیار معمار بوده است مجال بیشتری برای هنر نمائی داشته. در نتیجه ستون های زیباتری به میان آمد. تناسب راهرو ها خوب در نظر گرفته شده وتعادل بهتری در تعمیر سقف راهرو میسر گردید. برای بلند تر کردن پایه ها سه پايه معبد هندی را روی هم گذاشتند بطوریکه سقف 24 فت از فرش راهرو بلند تر آمد. چون مسجد روی بلندی بناء شده بود می توانستند در بیرون محوطه دیوار شرقی آن یک حریم بیفزایند این کاررا بوسیله زینه بزرگی که چهار رخ داشت انجام دادند. زینه ها به رواق های بزرگی در مدخل عمومی مسجد منتهی میشد. به هرگوشه این رواق مناره های خیاره قرار داشت. تا مدتی مسجد مشتمل بر یک حیاط ساده که بدور آن ستون بندی باز ساخته بودند. اما بعد ها مانند مسجد دهلی پرده طاقداری مقابل محراب ساخته شد. وهمین دیوار طاقدار سردر رواق اصلی را تشکیل داد. قطب الدین بناء مذکور را در دونیم روز (راهایی دین کاجهومپاره) تمام کرد که شکل افسانوی را دارد. وبه همین مناسبت نام آنرا کلبه دونیم روز گذاشتند. ولی این ظاهراً از دورۀ مرهته ها باقی مانده است. وجه تسميه مسجد هرچه باشد کار اتمام مسجد حتماً دونیم سال را در بر گرفته است تا دونیم روز. شمس الدین در مقابل رواق مسجد مقصوره زیبای افزود این مقصوره به بزرگی مقصوره قطب الدین بود. کنگره های خوش آیند آ