آرشیف
ظاهر شاه، خشکسالی، غور، فراه و بادغیس و شکارِ آهو !
غلام رسول مبین
گردونهی تاریخ معاصر افغانستان تا اوایل سالهای چهل خورشیدی، در همان مسیر آرام، یکنواخت و کسالتآور خویش در حرکت بود. شاه به شکار و شکمبارگی و مردم به فقر، ذلت و بیچارگی عادت کرده بودند. شاه سالی یک بار مردم را رعایای وفا شعار خطاب میکرد و مردم در شبانه در چندین بار برای بقای تخت و بخت پادشاه اسلام دعا میکردند و اما از سال 1343 به بعد وزش بادهای گرم روشنفکری به تدریج یخهای سکوت را آب میکرد، جریانهای سیاسی شکل میگرفتند، روشنفکران متشکل میشدند و صفها مشخص میشد. این صف بندیها قسما در سایه قانون اساسی جدید و قسما هم در زیر فشار ملی و بین المللی صورت میگرفت. آنانی که در پلههای پنجاه و بالاتر نردبان عمر خویش قرار دارند، حتما به یاد خواهند داشت که سالهای آخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی برای مردم افغانستان به صورت عام و برای اهالی ولایات غور، فراه و بادغیس و مناطق مرکزی به صورت اخص سالهای نحس و نامیمون ثبت شده اند. زیرا این سالها مردم مناطق متذکره به خاطر خشکسالیهای شدید و پیهم، تلخترین و دردناکترین شبها و روزهای زندگی خود را گشتانده اند.
در تابستان سالهای 1349 و 1350 خورشیدی دهقانان و مالداران آن ولایات همراه با خانوادههای خود به خاطر اینکه چیزی در کندوهایشان نمانده بود و حاصلاتشان نیز به سبب خشکسالیهای متواتر سوخته بود به دشتها برآمده و مانند حیوانات، گیاه و ریشه نباتات را میخوردند و به کودکان خویش نیز میخوراندند، که در اثر آن هزاران زن و مردم و کودک جان سپردند، ولی در همین شبها و روزها سایهی خدا یعنی اعلیحضرت همایونی در درههای سرسبز و شاداب صفحات شمال کشور مصروف شکار آهو بود و دلقکانی نیز در حضورش فکاهه میگفتند و در وصفش چکامه مینوشتند.
جالبتر اینکه در همان سال که شماری از روستاییان آسیبدیده، دختران و پسران خوردسال شان را به کابل آورده و به امید زنده ماندن، آنها را در بدل پول ناچیز، به خانوادهها میفروختند، وزارت مطبوعات وقت تقویم سال 1350 خورشیدی را با تصویر اعلیحضرت همایونی مزین ساخته بود که در آن تصویر، اعلیحضرت شان کلاه فرنگی (شاپو) به سر و لباس شکار به تن داشتند و پای راست را به گردنِ آهویی گذاشته بودند با شاخهای بلند در پیش پای مبارکشان خوابیده بود و برای آنکه رنگ تملق در آن تابلو چشمگیرتر شده باشد، بیتی را از یک غزل زیبای امیر خسرو در حاشیهی پایین تصویر چاپ کرده بودند:
همه آهوان صحرا، سر خود نهاده بر سنگ
به امید آنکه روزی، به شکار خواهی آمد
نمیدانم روان پاک حضرت امیر خسرو دهلوی “ره” در بهشت چقدر مکدر شده باشد که گلبرگهای شعرش را مشتی کودن در پای شخصیتی کودنتر از خود ریختهاند. بهرحال تماشای تصویر رنگین شاه با آهوی خوابیده، در پیش پایش از یکسو و دیدن چهرههای رنگ پریدهی پیرمردان و پیرزنان با کودکانشان در بازارهای کابل که در زیر فشار گرسنگی خانه و کاشانههایشان را رها کرده برای گدایی به کابل آمده بودند، از سوی دیگر، آن روز ذهن و روانم را چنان متاثر ساخت که شب وقتی به خانه آمدم، دست به سرایش شعر طنزآمیز زدم که در بحر متقارب سروده شده بود و چنین آغازی داشت:
به نام شهِ فاضل و باهنر
که در صید آهو شده نامور
سبکمغز و عیاش و بیبندوبار
فتاده بر او سایهی کردگار
شها مهربانا، شکار افگنا!
تنت همچو پولاد و دل آهنا
در این باستانی وطن هرچه هست
فدای تفنگی که داری به دست
اگر نان ندارد رعیت چه باک
ترا سیر دارد خداوند پاک
که تو شهریاری و ما بندهایم
برای دعای سرت زندهایم
آن مثنوی را که حدود دو صد و بیست بیت داشت، با شماری از سرودههای دیگرم که تقریبا همه لحن سیاسی، انتقادی و پرخاشگرانه داشتند، در دوسیهی خاص و در قفسهی کتابهای خود نگهداری میکردم و منتظر روزی بودم که مردم افغانستان علیرغم آنکه در انزوا و تاریکی نگهداشته شده بودند، پردههای بیداد و سیهروزی را بردرند و پایههای لرزان سلطنت را فروریزند، که در آن صورت امیدوارم بودم فضایی برای تنفس به وجود آید و در شمار صدها اثر دیگر من و سرودههای پراگندهی من نیز مجال چاپ بیابند و به دست مردم برسند.
منبع:
مجموعه اشعار
رازق فانی
به جای پیشگفتار
صفحههای: 31 – 34.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
متن تاریخی ادبی زیبا وخوش ایند بود .