آرشیف
مونیکا آرتل نماد شجاعت و ایستا ده گی
شیرین نظیری
مونیکا ارتل درهفتم مارچ ۱۹۳۷در مونیخ چشم به جهان گشود. پس ازجنگ جهانی دوم،پدرش به بولیوی مهاجرت کرد و مدتی به کارفیلم برداری پرداخت و سپس شغل کشاورزی را انتخاب کرد. در آن زمان مونیکا نوجوان بود. مونیکا درسال ۱۹۵۳که ۱۵سال داشت با خواهر و مادرش به بولیویا مهاجرت نموده به پدرش پیوستند.در بولیوی با پدرش درچندین فیلمبرداری همکاری کرد وشیوه بکارگیری دوربین فیلمبرداری وسلاح گرم را آموخت. او تا آخر عمر با پدرش اختلاف شدید سیاسی داشت و از این که پدرش درخدمت نظام فاشیستی قرار گرفته بود رنج میبرد.
مونیکا آرتل
مونیکا درسال ۱۹۵۸با یک مهندس معدن بولیویایی – آلمانی ازدواج کرد و همراه وی به نزدیکی محل اقامت کارگران معادن مس به شمال چیلی رفت.اما پس از مدتی از او جدا شد.
مونیکا در بولیوی با جوانانی آشنا شد که با دیدگاههای چپ خواهان آزادی کشورشان از سرکوب نظامیان بودند.درهمان سال ها اوبا این جوانان نزدیک ترشد واین نزدیکی دیدگاههای سیاسی او را رادیکال ترکرد. دردهه شصت با ورود چه گوارا به بولیوی، مونیکا به این جنبش نزدیک شد. وی پس از کمکهای جزیی به جنبش چه گوارا و جنبش چریکی که زیر زمینی شده بود. پیوست و مدتی بعد یک عضو فعال ارتش آزادی بخش بولیوی شده بود. . پس از کشته شدن چه گوارا،سرهنگ روبرتو کینتانیا پرز به منفور ترین و تحت تعقیب ترین فرد توسط انقلابیون تبدیل شد.این توهین وحشتناکی بود که او در روز ۹اکتبر۱۹۶۹انجام داد و با این عمل خود، تبدیل به نفرت انگیزترین مرد نزد تمام چپگراها دردنیا گشت.
چهارسال بعد دراپریل سال ۱۹۷۱درحالی که کینتانیا روبرتو به عنوان کنسول بولیوی درهامبورگ خدمت میکرد.
به تاریخ اول اپریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد آسترالیایی معرفی میکرد، با روبرتو کینتانیا، قونسل بولیویا در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر قونسل گردیده، با خونسردی تفنگچهای از بکسش درآورده با شلیک چند گلوله او را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، بکس، تفنگچه و سایر وسایلش را در گوشهای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجا گذارد موفق به فرار میگردد.
.این زن مونیکا آرتل بود که به «انتقامگیر چهگوارا» شهرت یافته است.
دربکس دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی»وقتی به تاریخ ۹اکتوبر ۱۹۶۷،ارنستو چهگوارا قهرمان نامدار امریکای لاتین به همکاری مستقیم
سی.آی.ای در بولیویا به قتل رسید، به فرمان دگروال روبرتو کینتانیا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کینتانیا با ضربات قنداق تفنگ،کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چهگوارا در بولیویا را شکست و بعد او را به قتل رسانید. از آن زمان، روبرتو به یک چهره منفورمیان چپها بدل گشت و «ارتش آزادیبخش ملی» در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیویا از ترس همرزمان چهگوارا، او را منحیث قونسل به هامبورگ اعزام کردند. مونیکا آرتل عشق بیکران و تعهدی استوار به چهگوارا و آرمان انقلابیاش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» او برای انتقامجویی رفقای همرزمش کمر بسته و در این راه حاضر بود جانش را فدا نماید.جمله معروف «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم» که دراصل از این زن مصمم و آزادیخواه است به شعار مبدل گردیده بود. او درآخرین نامه به خانوادهاش درسال۱۹۶۹نوشت: «بدرود، من می روم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.»
پدر مونیکا آرتل هانس آرتل طی جنگ جهانی دوم به نازیها پیوست و به عنوان عکاس به یکی از تبلیغ چیهای هیتلر بدل گشت. با ورود ارتش سرخ به برلین در ۲می ۱۹۴۵، هانس با جمعی از جنایتکاران نازی به کمک سازمان های نظامی امریکا از طریق واتیکان در بولیویا پناه داده شد و در بدل آن اطلاعاتش را به آنان سپرد.
طوریکه پیشترگفته شد،مونیکا درسال ۱۹۵۸بایک آلمانی ازدواج کرده درچیلی نزدیک اقامتگاه کارگران معدن مسکن گزید.وضعیت معدنچیان وزندگی فلاکتبارآنان تاثیر ژرفی برجهانبینیاش نسبت به طبقه محکوم وستمزدهی جامعه گذاشت.او کانونی برای رسیدگی به یتیمان ساخت که جهت جمع آوری کمکهای مالی برای آن به کشورهای مختلف سفرهایی داشت که درهمین گیروداربا جریان چپ رابطه برقرارکرد. .
درطی این سال ها با «ارتش آزادیبخش ملی» دربولیویا درتماس شده بعدها به یکی ازکادرهای برجسته آن مبدل گشت.
وی ازطریق اینتی با چهگوارا رابطه نزدیک داشت. به گفته خواهرش اوتصمیم داشت جهان راتغییردهد. درسال ۲۰۱۱،سرگذشت مونیکا درکتابی تحت عنوان «دختری که انتقام چهگوارا را گرفت»منتشرشد. درسال ۱۹۸۹فیلم مستندی نیز در مورد زندگی او ساخته شده بود. او از یک خانه بزرگ پدرش در لاپاز، برای مخفی کردن چریکها و نگهداری اسلحه ارتش استفاده میکرد. زمانی که می خواست از آن خانه برای تمرین نظامی چریکها یک اردوگاه بسازد پدرش آگاه شده دستور ترک خانه را داد.
مونیکا آرتل بعد از گرفتن انتقام چهگوارا و اینتی با آن که تحت تعقیب سی.آی.ای و استخبارات آلمان بود، با یک پاسپورت جعلی ارجنتاینی بصورت مخفیانه بین کیوبا و فرانسه در رفت و آمد بود. او درجریان این سال ها با رژه دبری، روزنامهنگار و نویسنده فرانسوی که یکی از هواخواهان حکومت سلوادور آلنده در چیلی و از همرزمان و نظریهپردازان «جنبش آزادیبخش ملی» در بولیویا بود،در تماس بود. بنابر گفته رژی دبری، او تلاش داشت که کلاوس باربی، رییس سابق گشتاپوی شهر لیون فرانسه را که به قتلعام چهارهزار تن متهم بود، ربوده به محکمه جنایتکاران جنگی در فرانسه که او را زیر پیگرد داشت، تحویل دهد. باربی به کمک نهادهای نظامی امریکا از طریق واتیکان به بولیویا فرستاده شده با هویت جدیدی منحیث دست راست سی.آی.ای، در مقام مشاور دیکتاتورهای آن کشور خدمت میکرد.
مونیکا از طریق پدرش به هویت اصلی او پی برده بود. هرچند مونیکا موفق به ربودن او نشد، اما در سال ۱۹۸۳دستگیر وبه فرانسه منتقل شد که در ۱۷۷مورد به جنایت جنگی متهم و به حبس ابد محکوم گشت. باربی سرانجام دراثر بیماری درسال ۱۹۹۱درزندان جان باخت. .
دولت بولیویا جایزهای بالاتر از جایزهی تعیین شده برای ترور چهگوارا را بالای مونیکا گذاشته نامش در لیست تروریستان جهان درج گردید.
مونیکا در حالی که تلاش داشت به خانه پدری درلاپاز برود، شناسایی شده به قتل رسید. گفته میشود که کلاوس باربی سهمی دربه دام انداختن او داشته است. .
هرناندو کالوو اسپینا در کتاب «زیبارویان و شورشیان» (Belles et rebelles) جریان به دام افتادنش را شرح میدهد:
«… مونیکا بههمراه یک ارجنتاینی بود. هنگامی که نزدیک خانه پدری رسیدند، یک بانوی فروشنده آنان را ازخطر آگاه کرد: محل تحت اشغال بود و نظامیان منطقه را محاصره کرده بودند. .
سه روز پس از آن در محله آلتو در جوار پایتخت، آنان را مییابند. آن روز ۱۲ماه می ۱۹۷۳بود. درظاهر یک خانه امن بوده که بهعنوان مخفیگاه بهکار میرفت. ولی بهرغم آن، پولیس آنان را یافته بود. چریک و همراهش تا آخرین مرمی شان مقاومت کردند. پولیس اظهار داشت که آنان طی درگیری کشته شدند. ولی سالها بعد،پدرمونیکا گفت که دخترش پیش ازآن که به قتل برسد تحت شکنجه قرارگرفته بود.» با وصف اصرار خانواده و بخصوص خواهرش بر تحویلدهی جسد او، از ترس گسترش محبوبیت و تبدیل شدنش به عنوان نماد شجاعت و ایستادگی برای آزادی خواهان و زحمت کشان جهان، هرگز جسدش به خانواده سپرده نشد. تنها در ورودی گورستانی در لاپاز لوحی نصب است که روی آن نوشته اند: «در اینجا مونیکا آرتل آرمیده است.»
این زن پیشرو و بااراده، با نثار جانش انتقام خون دو قهرمان را از دشمنان راه آزادی گرفته و خود به یکی از قهرمانان تاریخ بدل گشت. خون مونیکاها اگر از یک طرف پشت امپریالیزم و نظامهای اجیر وابسته و دستنشاندهاش را میلرزاند از جانب دیگر الهامبخش پیکار بیامان و سازشناپذیرمیلیون ها مبارز راه آزادی وعدالت در سراسرجهان بوده و خواهد بود.
شیرین نظیری
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور