آرشیف

2014-12-20

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

قصه ای تاریخی

میگویند ملکه جلالی که امروز یک مکتب درهرات افتخار نام آنرا دارد دختر سلطان غیاث الدین  سام غوری نیست . بگذارید بعضی مطالب را از زبان تاریخ باز گو نمائیم . محترم شاه محمود «محمود» در تاریخ امپراطوری غوریان درصفحات 113-116  نبشته است :
در سال ( 605هجری1208 ) واقعه معروف علی شاه اتفاق افتاد و تاج الدین علی شاه برادر سلطان محمد خوارزم شاه بعد از رواج شایعه ای به این مضمون که سلطان محمد خوارزم شاه در جنگ با ترکان قرختایی شکست خورد و اسیر آنان شده است . وی که سودای سلطنت در سر داشت به جای برادر در خوارزم به سلطنت نشست ، اما وقتیکه سلطان محمد خوارزمشاه با پیروزی از جنگ قراختائیان باز گشت در صدد تنبیه علی شاه برآمد و او نیز گریخت و به سلطان غور پناهنده شد.
سلطان محمد خوارزمشاه عهد نامه ای را که سلطان شهاب الدین نزد او فرستاده بود مبنی بر اینکه با دوست او دوست و با دشمن او دشمن باشد نزد حکمروای غور ارسال کرد و پیام داد که علیشاه با وجود نسبت برادری دشمن من است باید که به موجب این معاهده  اورا مقید گردانید. (1)
سلطان محمد خوارزم شاه در ضمن آنکه آن عهد نامه را ارسال داشته بود و نیز به بسیج سپاه اقدام کرد تا در صورت استنکاف غیاث الدین محمود به سر زمین غور بتازد ، امیر غوری برای جلوگیری از خونریزی و مشتعل شدن جنگ و پیشگیری از حمله سلطان محمد خوارزمشاه علی شاه را دستگیر (2) ودر کشک فیروز کوه محبوس ساخت.
در این برهه از زمان همراهان علی شاه که از سپاهیان خوارزم ، خراسان و عراق بودند و همراهی اورا در غور داشتند سعی نمودند تا با سلطان غیاث الدین تأمین رابطه نموده و علی شاه را آزاد  کنند ، چون در بین این دوسلطان ( سلطان غوری و خوارزمشاهی) عهد نامه ای وجود داشت و نامه ای که بعد از متواری شدن علی شاه از طرف سلطان محمد خوارزمشاهی مواصلت ورزیده بود به آزادی علیشاه مؤثر نیفتاد . سپاهیان علی شاه مصمم شدند سلطان غیاث الدین سام را به هر نحوی باشد به قتل برسانند که این حادثه در شب سه شنبه هفتم ماه صفر سال (607 هجری برابر با 1210 میلادی ) اتفاق افتاد و آن سپهایان  با نیرنگی خاصی به خواب گاه سلطان وارد و اورا در جای خواب کشتند.
این پاد شاه که نهایت عادل ، مهربان بوده و نظر به مال دنیا نداشت چون به پادشاهی رسید جمیع خزاین پدر را بین سپاهیان و طبقات مختلف مردم تقسیم کردو همین امر باعث شد که اهالی غور هیچگاهی از امر او سر باز نزنند . پس از مرگ مردم با عزت تمام جسد اور به گازرگاه هرات انتقال و احترامانه به خاک سپردند.
بعد از شهادت سلطان غیاث الدین محمود امرا و بزرگان غور فرزند چهارده ساله ای وی سلطان بهاوالدین سام را به سلطنت برداشتند  چون همراهان علیشاه به سرعت بر اوضاع غور مسلط شده بودند علیشاه را به عنوان سلطان غور انتخاب کردند ، ولی دوران قدرت او نیز دیری نپائید زیرا امرای غور ی که سلطه ای غاصب و بیگانه و یک پناهنده ای را قبول نداشتند بر او شوریدند و اورا گرفته از سلطنت خلع کردند .
در روند سلطنت امیر خورد سال ( بها الدین سام) ناملایمات زیادی بر پیکر حکومت داری غور وارد گردید ، لشکر کشی سلطان محمد خوارزم شاه از یک سو ، توطئه همراهان علی شاه از جانب دیگر و خورد سالی شاه غور نیز تدبیر را ازدست آن ربود و در این وقت سلطان علاوالدین اتسز پسر سلطان جهانسوز که به در بار محمد خوارزم شاه رفته بود از موقع استفاده نموده برای احراز قدرت با سپاهیان خوارزمی بر غور تاخت و سلطان خوردسال را دستگیر نمودند.
بهاوالدین سام با برادر( ملک شمس الدین محمد ) مادر و همشیرگانش تابوت پدر وعمه ایشان ملکه جلالی دختر غیاث الدین محمد سام که در حباله ملک علاوالدین بود با خزاین که موجود بود راه هرات پیش گرفت ، همان طوریکه گفته شد او با رعایا و طرفدارانش پدر را در گازرگاه دفن و خود شان به خوارزم حرکت کردند (3) .
علیشاه که در فیروزکوه محبوس بود راهی غزنی را پیش گرفت (4) و ملک حسام الدین محمد به کالیوان رهسپار شد.
ملک بهاوالدین سام و برادرش در هنگام خروج چنگیزیان از طرف خوارزمیان درآب انداخته شدند (5).
زیر نویس ها :
1-تاریخ خواند میر
2- شاملویی
3- جوزجانی
4- جوزجانی
5- جوزجانی

تهیه کننده : الله یار معاون بنیاد فرهنگی جهاندارن غوری زون غرب