آرشیف

2014-12-25

سید شکیب زیرک

غـــــور در گذشته و آینده

zerakshakeeb@yahoo.com

 خدمت خوانندةمحترم سلام!

       ولايت غور يعني قلب افغانستان بدون شك كوهستاني ترين ولايت از جمله ولايات كوهستاني افغانستان شمرده ميشود .در اين وادي كوهستاني زيباترين انواع گياهان ،سنگ ها ،معادن و… دريافت ميشود ،در اين خطه هنر پرور اشخاصي خبير وبصير پرورش يافته است كه نام شان در صدر تاريخ افغانستان وحتي كشور هاي بيشماري در جنوب شرقي آسيا آوازه به پا كرده است .
از غور ونامش هزاران تصوير ميشود ارائه كرد ؛غور به حيث يك محيط حاصل خيز ،غور به حيث منطقة غني از آبهاي معدني وزير زميني؛غور به عنوان محيطي جغرافيائي مملو از معادن وفلزات گران قيمت،ومهمتر از همه غور مركز تمدن اسبق ناحيه اي وسيعي از امپراتوري مقتدر.
با بكار گيري انديشه هاي والاي غوريان بود كه زبان فارسي ودين مقدس اسلام در هندوستان ريشه دواند شعر وادب در هندوستان آميخت وشعر دري با فرزند خود سانسگرت دوباره ديدار نمود وتمدن دري وفارس وسانسگريت بار ديگرتوجه جهان را به خود جلب نمود .اين فعاليت ها وكنش ها كه نقطه عطف در تاريخ افغانستان امروزي محسوب ميشوند،حاصل دست رنج ها وكوشش هاي غوريان بوده است .غور از دير باز منطقةمورد توجه همه بوده است.
با توجه به اين مهم كه غور يكي از مناطقي با اصالت افغانستان بوده وهست به اين نكته بايد دقت داشت كه بر ما لازم است تا از تاريخ اين وادي مرد پرور ودانش خواه به درستي اطلاع در دست داشته وقضاوت تاريخ را در باره آن به درستي درك نمائيم وجفا هاي كه بر غور رفته است را يكي بعداز ديگري به بر رسي گرفته وخود قاضي عادلي باشيم بر وضع رنج آور فعلي غور عزيز.
در نخست ما قصد داريم تا غور را به طور كلي به معرفي گرفته وخوانندةمحترم را به طور كامل ودقيق با اين ناحيت آشنا سازيم .ودر قدم دوم تصميم بدان است تا ما توانسته باشيم مآخذي خوبي را بدست دوست داران ولايت غور عزيز داده به همين ترتيب به آن شديم تا از مآخذ گونه گون مطالبي پيرامون غور وناحيت آن از حيث چگونگي مردم ،خواص وفرهنگ بدست آورده وخدمت دوست داران پيشكش نمائيم ،كه اميدوارم تا پايان ما را همياري فرمائيد.

غـــــــور:
نام ولايتي است معروف نزديك به قندهار .(برهان قاطع).نام ولايتي است در ميان خراسان قريب به غزنين وغرجستان است واهالي آن در ايام خلافت حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام شرف اسلام يافته. به خط مبارك حكم حكومت گرفتند وتا زمان غزنويه آن منشور در ميان اين طايفه بود،ودر زمان بني اميه كه اغلب اهالي بلاد اسلام در حق آن امام به ناحق ناسزا ميگفتند اهل آن ولايت باآنان موافقت نكرده ،ولات بني اميه را به ولايت راه ندادند.حكيم انوري گفته:

 عرصه مملكت غور چه نا محدود است         كه در آن عرصه چنين لشكر نا معدوداست

    وبيشتر بلاد آن كوهستان است واز اين رو آن را غور غرجستان وغرشستان گويند؛زيرا كه در لغت آنان غرجستان كوهستان است حكام غور بعد از غزنويه مشهورند،ومنسوب به غور را غوري ميگويند،وغوريان جمع اهالي آنجاست (از انجمن آرا)

(آنندراج)
:ناحيتي است كوهستاني در افغانستان ميان هرات وغزنه.

(قاموس الاعلام تركي):
سر زميني كوهستاني در افغانستان ميان وادي هلمند وهرات،وامروز آن را هزار داستان نامند.

(اعلام المنجد):
ناحيتي است در مشرق غرجستان وجنوب مرو الرود وشمال غزنه در .

(حدودلعالم):
غور ناحيتي است به حدودخراسان اندر ميان كوه ها وشكستگيها ،واورا پادشاهي است كه غور شاه خوانند او را،قوتش از ميرگوزكانان است،واندر اين ناحيت غور همه كافران بودندي اكنون بيشتر مسلمان اندوايشان را شهرك ها وده ها بسيار است،واز اين ناحيت پرده وزره وجوشن وسلاح هاي نيكو سازند ومردمانش بد خوندوناسازنده وجاهل ومردمانش سپيد اند واسمر.

(نزهت القلوب):
غور ولايتي است وشهرستان آن را آهنگران خوانند.از اقليم چهارم است.طولش از جزاير خالدات «صط»وعرض از خط استوا«له»وقريبسي پاره ديه از توابع آنجاست ومردم آنجا را به بلاهت نسبت كنند.

(معجم البلدان):
غور كوه هاي وولايتي بين هرات وغزنه است،وبلاد سرد سير وپهناور وترسناك است وبا اين همه شهر مشهوري نداردوبزرگترين ناحيةآن قلعه اي است كه آن را فيروز كوه نامند ومقر پادشاهان آنجاست .

(اصطخري):
اما غور داركفر است{چنانچه در آن ايام اسلام چندان گسترش نيافته بود…}وبه سبب آنكه در آن مسلماناني هستند آن را در ضمن بلاد اسلام آورديم ،وآن كوه هايي آباد داراي چشمه ها وباغها ورود خانه هاست،ودر پيرامون غور ،عمل هرات تا فه واز فره تا بلدي داور واز بلدي داورتا رباط كروان واز رباط كروان تا غرج الشار واز غرج الشار تا هرات ،وهمةآنها مسلمان هستند.

غور در گذشته و آینده قسمت دوم
خوانندةمحترم! در قسمت نخست اين مطلب با شما تا آنجا ادامه داديم كه تعاريفي را از چندين فرهنگ متعدد بدست داشتيم ؛البته هر فرهنگ لغت وهر نويسنده اي بر حسب آنچه ديده ويا شنيده بوده است مطالب را پي هم منتقل نموده است .وبر ما واجب است تا متون را بدون دخل وصرف وبگونه صحيح وسالم به ديگران انتفال دهيم تا باشد كه بر اصالت شان جفا نكرده باشيم والبته اين بدان معني نيست كه هرآنچه از متون سابق به ما مواصلت ورزد را بدون چون وچرا وبا چشمان بسته بپذيرم ،به همين منظور الزامي دانسته شد تا از هر مرجعي اطلاعات را بدست آورده وقضاوت را بر شما خوانندةمحترم واگذار نمايم.اميدوارم در اين قسمت از اين مطلب معلوماتي نيز،من را همياري نموده تا باشد باهم از سابقة اين مرز وبوم اطلاع بدست آوريم.
ناگفته نماند كه من تصميم به آن گرفته ام تا در اخير يك نتيجه گيري كلي از مباحث مطروحه داشته وبعد آنچه عطف توجه من است را به شما منتقل نمايم ،فراموش نفرمائيد كه نظرات مفيد شما كه حتماًدر راه خواهد بود ،راه گشاي خوبي براي ما خواهد بود ومن به نماينده گي از وب سايت زيباي جام غور از تك تك آنعده دوستاني كه در اين مورد نظري ارائه بدهند قدر داني نموده وبي صبرانه در انتظار ايمل ها ونظرات تان هستيم.
كازيمرسكي ميگويد:
غور نام كشوري است واقع در جنوب غزنين وفتح آن را بعضي مؤرخان به زمان اميرالمؤمنين(ع) نسبت مي دهندوفتح كامل آندر زمان سلطان محمود غزنوي بوده است.
دمشقي ميگويد:
جبال غور ناحيتي بزرگ است كه قلعه هاي بسيار دارد ودر زمان قديم مملكتي مستقل بود،وملك غورستان را سام ميگفتند{سام غوري در متون به تفصيل معرفي شده است.}
واين علم به هر يك از قسمت هاي آن اطلاق ميشد واز شهر هاي معروف غور خجستان،اوقه،كروخ،مالان،رامينوبوشنج بود.
در «جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي»چنين آمده است:
ناحية بزرگ كوهستاني در سمت خاور وجنوب غرجستان معروف به غور وغورستان،واز هرات تا باميان وحدود كابل وغزنه امتداد داشت كه عبارت از منطقةجنوب رودخانةهرات باشد.
جغرافي نويسان قرون وسطي به اين مطلب اشاره كرده اند كه رود هاي بزرگ مثل هريرود وهيرمند وخواش وفره (كه به درياچه زره ميريزد)از اين ناحيه سرچشمه مي گيرند،واز حدود غرجستان نيز رود مرغاب بر ميخيزد .
از جغرافياي اين منطقةكوهستاني متاسفانه شرحي به ما نرسيده است ومحل شهر ها وقلعه هاي آنجا در تواريخ ذكر نگرديده معين نيست.
در قرن چهارم هجري به گفتةابن حوقل غور بلاد كفر بود،گو اينكه جماعتي از مسلمانان نيز در آنجا ميزيستند.
دره هاي آنجا معمور بود و چشمه ها ونهر ها وباغهاي بيار داشت ،وبه اشتن معادن نقره وطلا معروف بود،واكثراين معادن درناحيةباميان وپنجهير قرار داشت وغني ترين آنها در محلي موسوم به خر خيز واقع بود .
پس از زوال دولت سلطان محمود غزنوي،امراي غور كه سابقاًاز اعوان وياران وي بودند استقلال يافتند وقلعه فيروز كوه را مركز فرمانروائي خود قرار دادند.
امراي غور از نيمة قرن ششم هجري تا سال 612 هجري قمري كه خوارزمشاه بساط حكومت آنان را در هم پيچيد استقلال داشتند وچند سال بعد از آ فتنةمغول يكباره دولت آنان را بر انداخت،ولي پيش از آن تاريخ،يعني در سال 588 هجري قمري امراي غور توانستند قشمت عمدةشمال هندوستان را تسخير كرده سلطنت خودرا در سر تاسر بلادي كه از دهلي تا هرات امتداد داشت بسط دهند.
پس از اينكه مغولان سلطنت غوريان را واژگون كردند ،باز غلامان وعمال آنان مدت مديدي يعني تا سال 962 هجري قمري بر دهلي فرمانروائي كردند.
غور يا غورستان ميان سالهاي 543 و 612 هجري قمري در ايام سلطنت امراي غور (از خاندان سام)به اوج شكوه وجلال خود رسيد.ياقوت در وصف فيروز كوه  پايتخت بزرگ آنان سخن رانده است.ولي تفصيلي در بارةآن ذكر نكرده است.
حمدالله مستوفي بطور اجمال از آن دژ گفتگو كرده است:
از شهر هاي مهم آن ناحيه يكي«هنگران» است،ولي قرائت صحيح اين كلمه معلوم نيست .درسال 619 هجري قمري سراسر آن منطقه پايمال لشكريان چنگيز شد وفيروز كوه قهراًبه تصرف آنان در آمد وبا خاك يكسان شد .
غوردرگذشته وآينده قسمت سوم
دوستان محترم!ما به سلسله مباحثي كه پيرامون ولايت غور داشتيم وارد قسمت سوم آن خواهيم شد،اميدوارم براي شما خسته كن نباشد .
وحال كوتاه گذري بر قسمت دوم :ما در آن قسمت از متن قرار داشتيم كه…. فيروز كوه مركز شاهان غوري قهراًبه تصرف چنگيز وپيروانش در آمده وبه خاك يكسان گرديد….
واما ادامةبحث:
دو قلعة معروف وعظيم آن ناحيه يكي «كليون»وديگري « فيوار»كه ده فرسخ باهم ديگر فاصله داشتند ومحل صحيح آنها درست معلوم نيست نيز پس از مقاومت بسيار تسليم مغولان گرديدندوبا خاك يكسان شدند.
قزويني در قرن هفتم هجري يكي ديگر از از شهر هاي مهم غور را بنام «خوست »ذكر كرده،ودور نيست كه آن شهر با «خشت»واقع در حوالي سرچشمة هريرود يكي بوده است.
در زمان امير تيمور جزءقلعه «خستار»از محل ديگري در بلاد غور ذكري به ميان نيامده است ومحل اين قلعه نيز ممعلوم نيست.
شهر باميان كرسي ولايت بزرگي به همين نام بود كه قسمت خاوري غور را تشكيل ميداد وخرابه هاي كهنةآن حكايت ميكند كه زماني قبل از ظهور اسلام يكي از مراكز مهم بوده است.

استان غور افغانستان
استان غور تقریباً در مرکز جغرافیایی افغانستان و در میان استان‌های بامیان, ارزگان, جوزجان, فاریاب, بادغیس, هرات, فراه و هلمند قرار دارد. مساحت آن به 8/38 هزار متر و جمعیت آن به 300 هزار نفر بالغ می‌گردد. غور که در چار چوب اداری هرات قرار داشت, در سال 1342 به عنوان استان جداگانه تشکیل و شهر چغچران به عنوان مرکز آن تعیین گردید این استان دارای شش منطقه اداری به نام های: پسابند, تولک, تیوره, ساغر, شهرک و لعل و سرجنگل می‌‌باشد. در سال 1357 تعداد مدارس در این استان به 141 باب می‌رسید که در شش باب آن دختران آموزش می‌‌دیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به 689 نفر می‌‌رسید (شمار تمام آموزگاران و مأمورین دولتی در استان غور از 1070 نفر در نمی‌گذشت) و مدارس, حدود 200 نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود 16 هزار نفر می‌‌رسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ می‌گردید.
در غور معادن سرب, سیماب, نمک و همچنین آهن, زاک, زمج و طلا وجود دارد. عمده‌ترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل می‌دهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون رأس برآورد می‌شود و فراورده گندم بیشتر از 60 درصد نیازهای مردم را رفع نمی‌نماید.
زبان مردم استان غور فارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده است. می‌توان میان ویژگی‌های گفتاری تحصیلکردگان که زبان کتاب و مدرسه در آنها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد, تا جایی فرق قائل شد, لیکن به طور کلی, لهجه غور فرق‌های فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گَر» به معنی کوهستان است.
برگرفته از:
 لهجه فارسی دانشگاه صوفیه:
نوشتار کاکری، غلام حیدر یگانه – کارشناس ارشد زبان و ادبیات بلغاری و استاد زبان و ادبیات

.ذكر چند پاره از اشعار شاعران قديم در اين مورد وبا ارتباط به نام غور خالي از لطف نخواهد بود .
حـبـش تــا خــراسـان وچـيـن تــا بــه غــــور
بــه فـــرمـــان او گـشــت بــــي دســـت زور    نظامي
                        ***                             
خـــراســان وكـــرمــان وغــزنــيـن وغـور
بـپــيــمـــود هـــــر يـــك بــه ســـم سـتـــور       نظامي
***
بــزرگـــي جــفـــا پــيـــشــه در حـدغـــور
گـــرفـــتـــي خــر روســتــائــي بـــه زور    سعدي
***
ان شـيـدسـتـي كـه در صـحـراي غــور
بـار ســالاري بـيـافــتـــاد از ســـتــــور     سعدي
***
نــه كــوه غـــوربـــادا، نــه دز غــــور
كـه آنجا گـشـت چـشـم بـخـت من كور      ويس ورامين
***
وز بهر خزوبزوخورشهاي چـرب ونـرم
گاهي به بحر رومي وگاهي به كوه غور     ناصر خسرو
دوستان محترمخواننده !
اميدوارم بنده را تا اين قسمت از مطلب معلوماتي دربارةولايت غور همراهي فرموده باشيد .به اين ترتيب ميرسيم به آن قسمت از اين مطلب كه بايد بنده هدف از فراهم آوري اين مجمعه را به خدمت تان ابراز دارم.
ولايت غور بدون شك وترديد از جمله نواحيي محسوب ميگردد كه در زماني جزئي بزرگي از منطقه تحت فرمان تمدن دري زبانان را تشكيل ميداده است.غور در زماني بزرگترين مركز تمدن مشرق بوده مردمش آزاده ،غيور ونا آرام وخودخواه وبزرگ منش،تا از غورنامي بر زبان ها جاري وساري ميشد لرزه بر اندام ياغيان ميافتاد.ما در مطلب خود درسطوربالامتذكر شديم كه به نقل از تاريخ نويسان مردم غور هميشه در حد تسليم نزيسته اند هميشه آزاده بودند وداراي منطقه اي وسيع وحاصل خيز .
از مباحث گذشته چنين استنباط ميگردد كه غور به ساحه اي بزرگي تلقي ميشده كه  امتدادش از خوست تا نيشابور واز باميان تا سند را در بر داشته است بنا بر اين چنين منطقه اي نياز به حكومت قوي ومقتدري اشته است كه درآن زمان اينحكومت توسط شاهان غــور بنياد نهاده شده بود امــا بد بختانه اين حكـومت كـه مـركزش بنام فيروز كوه بوده كه متاسفان توسط چنگيز خونخوار وپيروانش به خاك يكسان گرديد .
غور از قديم داراي چشمه سار هاي پرآب،معادن طلا ونقره،كوه ها ودره هاي پر آبوعلف ودارندة حيوانات گوناگون وكم يابي بوده است .مردمش آزاده ومغرور بودند.بهر حال اين قسمت به انجام ميرسد از نخستين پاره از عنوان غور در گذشته واما غور در حال وآينده:
واما امروز ولايت غور از عقب مانده ترين ولايات افغانستان به شمار ميرود نه چشمه اي باقي مانده نه حكومتي ونه همم مركز قوي اي بنام فيروز كوه مردمش نا آرام وسرگردان ،پريشان ونا دار بي چيز وفقير اما در عين حال مردم غور از همان اقتدار وسر افرازي سابق شان تا اكنون بر خوردارند وهيچ حكومت وقدرتي نميتواند ايدةشان را متزلزل ومتغير سازد.
به نظر من چند راه حل براي لااقل بهتر شدن وضع وجود دارد :
1- يكي از راه هاي منطقي براي بيرون رفت از دغدغه هاي فكري وروحي همين تغير نام مركز ولايت غور از«چغچران» به «فيروزكوه» است.اجازه بدهيد مفاد اين مهم  را خدمت تان به عرض برسانيم .در نخست ومهم تر ازهمه غور بدين ترتيب به اصالت قبلي خود برگشته وصاحب همان نام با اقتدار پيشين ميگردد خوب است تا در اين قسمت پاره اي از سخنان آقاي «حيران »را كه در چغچران نوشته اند را به شما نقل كنيم البته از مقاله شان تحت نام «غور درافق افغانستان»:
« درجامعه ای که اگر می خواهند به کسی اهانت کنند،او را ” چغچرانی” خطاب می کنند،و اين لفظ”غوری ويا چغچرانی” از هزاران فحش و ناسزا از نظرش برای مخاطب بدتر است،» «غور در افق افغانستان» نوشتةحيران از چغچران .بر گرفته از وب سايت جام غور
خوب شما دراين مرد چه فكر ميكنيد؟آيا جناب حيران درست فرموده اند ؟آري به نظر من ايشان به نكته اي جالب توجه داشته وبدان اشاره نمودند.براي تبيين اين گفته،بايد اين نكات را در نظر داشت .ما تا آنجا در جريان قرار گرفتيم كه در ابتداءنام مركز ولايت ويا ناحيه غور ويا همان غرجستان فيروز كوه بوده يعني محلي براي فرمانروائي شاهان با اقتدار غوري.اما اين مركز حكومت مانند ساير اماكن آنزمان از هجوم مغول در امان نبوده ومورد تاخت وتاز وحشيان مغول قرار گرفته.شما در تاريخ مطالعه نموده ايد كه نام ولسوالي شيندند ولايت هرات در اصل «سبزه وار بوده»،وهمين طور نام اصلي پشتون زرغون امروز ديگر از ولسوالي هاي ولايت هرات چيزي جز نام امروزي اش  ،وتبديل شدن نام باميان به «موبلق»يعني شهر لعنت شده ،در زمان مغول .اين سوال به وجود ميآيد كه اين ها چه ارتباطي به اين بحث دارند ؟ويا چرا نام بعضي از مناطق بدون اينكه ضرورتي وجود داشته باشد تغير پيدا ميكند.
يكي از عواملي كه وجود دارد اين است كه زمام داران وحكوت رانان اسبق براي اينكه غرور مردمي را زير پا بگذارند وپيشينةفرهنگي شان را تضعيف نمايند يكي از كار هاي كه ميكردند تغير نام مناطق مورد نظر بوده است .
من در فرهنگ ها وتواريخ تا حدود توان مراجعه نمودم اما متاسفانه در مورد نام «چغچران» ومعني اش هيچ اثري به چشم من نخورد .بناً آنچه مسلم است اين است كه «فيروز كوه» كه سابق مركز غور باستان و محل پايه گذاري حكومت مقتدر بوده از ذهن ها وزبان ها پاك شده ومركزي با نام مغولي چغچران براي اين منطقه وسيع داده شده .تا از طرفي اين مردم فرهنگ پيشينةخودرا از ياد برده ودو ديگر تا نام از چغچران بر زبان رانده شود زور وبازوي كثيف مغول در اذهان متبادر گردد.
اينكه به نظر آقاي حيران چغچران امروز كلمةتوهين آميزي براي هر فرد غوري است حرفي است در خور تامل ودقيق.
2 – نامگذاري چغچران به دفعه دوم وباز انتخاب همان فيروز كوه با همان استحكام اسبقش.
3 – اين عوامل باعث ميشوند تا اولاًغور دوباره اصالت فرهنگي خودرا بدست آورده وتوجه ديگران را وبخصوص حكومت مركزي را بخود جلب نموده واز مشكلات دروني اين ولايت عقب مانده تا حدي بكاهد.البته اين امر در كوتاه زمان ممكن نبوده وتنها كاري ميشود كه اين حرف را به سر زبانها انداخت وتا عملي شدن آن بايد سالها انتظار كشيد كه اميدوارم اين حوصله مندي را خداوند بزرگ به همه غوراتي هاي بزرگوار داده باشد.
تنها هدف ما از اين همه تلاش احياءدوباره غور به معني واقعي آن است هم از نگاه مادي وهم معنوي ،ومن مطمئن هستم در صورتي كه يك محيط واجتماع از حيث معنوي پا به پله هاي رشد بگذارد دقيقاًبه راه هاي مادي نيز دست خواهد يافت وبه اهدافي بلند خواهد رسيد.بناًنميشود تنها از راه خشونت ويا انتظار وارد اين مسائل شد ،چيزي كه در مقالة آقاي حيران توجه ام رابه خود جلب كردكه من عيناًآن قسمت را خدمت تان نقل خواهم كرد:
«  امروز وقت آن فراه رسیده است تا  دست به تظاهرات منسجم وگسترده زده شود وطور مشخص از دولت طالب حقوق وامتیاز مانند سائر ولایات واقوام مقیم کشور شویم. مردم غور باید در کابل پایتخت افغانستان بسوی ریاست جمهوری به راه پیمائی به پردازند و شعار دهند که توهین وحقارت بس است انتقام انتخابات ریاست جمهوری را از مردم غور که به شما رآئی کمتر داده ند نگیرید وحال شما به پاس مقام  ریاست جمهوری از گنا]ین ملت صرف نظر نمائید.»
من در اين مورد با آقاي حيران چندان موافق نيستم چون از راه خشونت وتظاهرات نميشود راه هاي حل را جستجو كرد به اين علت كه دولت كنوني چشم وگوشش از تظاهرات وراه پيمائي واين گونه حرف ها تا بيخ پر است واين واكنش ها هيچ سودي نميبخشد وجز وقت تلف كردن چيزي نيست .تنها راهي كه به نظر ميرسد البته «به نظر من »كه قابل نقد ورد است ،همين روشن نمودن اذهان عامه وتوضيح مكلفيت هاي فردي هر فرد از افراد اجتماع .
در اخير از خواننده گان محترم تقاضا مندم تا نظرات مفيد شانرا در اين موردويا اگر مطلبي براي بهتر شدن وروشنتر شدن موضوع دارند به من ايمل نمايند .واميدوارم در اين نظر سنجي كه «آيا مفيد است كه نام مركز ولايت غور از چغچران به فيروز كوه تغير يابد يا خير»   سهيم شويد.

ومن الله توفيق سيد شكيب زيرك 05/05/1385 ولايت هرات