2014-12-17
مسعود حداد
از شربت لعلِ لبت،ده، درد من درمان شود
یا ابرو را خنجر بساز ،تا مردنم آسان شود
چون لالۀ تشنه لبان، از باد صحرا بی امان
چشمم بسوی آسمان، خواهم کمی باران شود
عمق دریااست بی ضرر،زآنجا نمیخیزد شرر
بود ونبودم در خطر،گرساحلت طوفان شود
آن تاجرمادی پرست ،دروازه رارویم ببست
درانتظارخواهم نشست،تانرخ وی ارزان شود
گیرم نموده در کمین،ساقی مرا زد در زمین
زان ازخدا خواهم همین، میخانه اش ویران شود
حرف بزرگانم بجاست،راهِ گدا ازشاه جداست
گویندکه این کارخداست،هرچه بخواهد آن شود
یارب بسازم یار او، گردان نصیب دیدار او
من خادم دربار او، گرشاه من سلطان شود
باشد که آن بدخوی من،با خنده آید سوی من
بوسه زند برروی من،دروقت مرگم جان شود
مسعود حداد
15 دسمبر 2014
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
_انتظار