آرشیف

2016-4-28

عصمت الله راغب

8 ثــــــور پیروزی مجاهدین افغانستان مبارک!

اشاره یی برمشکلات حکومت مجاهدین
به روایتی پیروزی 8ثور، پیروزی حق بر باطل بود، اما اینکه این "حق" چرا دوام پیدا نکرد جای تأمل دارد. ما نسل وابسته به جهاد مردم افغانستان از این روزی آزادی وعزت ملت آزاده افغانستان انکار نمی کنیم؛ بلکه می فخریم برای آنهایی که جهت حصول رضای خدا و آزادی ملت خویش در میدان نبرد مردانه وار رزمیدند و با مغلوبیت ارتش سرخ شوروی و نوکران داخلی آن که در این روز، آخرین سنگر رژیم دست نشانده مسکو را در هم کوبیده  و انقلاب اسلامی را با بلند کردن درفش سبز حکومت اسلامی توام با نعره الله اکبربرفراز کوه های سر به فلک افغانستان به اهتراز در آوردند.
نگارنده را در خصوص این نکته که چرا این پیروزی در یک برهه تاریخ مقام قدسی به خود اختیار کرد و در برهه ی دیگر سنگ ملامتی بر فرق عاملان این نبرد مقدس کوبیده شد این است که؛ مجاهدین پیش از پیروزی و بعدا از پیروزی گرفتاری خلاء های ذیل بودند:

  1. اولین کشوری که پیش از پیروزی و پس از پیروزی مجاهدین، به شکست و بدنامی شان برنامه ریخته بود کشور پاکستان بود؛ که آبشخور مالی و نظامی آنها به دست پاکستان رقم خورده بود، چی کمک های خودی کشور پاکستان و چی هم کمک های امریکا و سعودی همه از طریق پاکستان صورت می گرفت و تنها پاکستان بود که نقشه جنگ های افغانستان را در دست داشت. در این فرصت پاکستان برای خرابی افغانستان از طریق مجاهدین، به تعدد و چند حزبی این گروه ها کوشید که تقریباً هفت تنظیم جهادی را شکل داد و هریک را جداگانه حمایت می کرد. واقعآً اگر پاکستان برای مردم افغانستان و مجاهدین صادق می بود پس چرا مجاهدین را به تاسیس یک تنظیم تشویق نکرد….و حتا وقتی به چگونگی نوعیت کمک های پاکستانی ها به این نهضت ها دیده می شود به وضوح مسایل زبانی و قومی را پاکستانی ها دامن می زدند و از کمک های امریکاو سعودی برای یکی بیشتر و برای دیگری کمترین حق را قایل می شدند. و در کنار آن برای خلق اختلاف در میان نهضت ها برنامه های بسا ویرانگری  را  وضع می کردند و همینکه مجاهدین را پیروز ساختند، آتش اختلاف درون تنظیمی را مشتعل تر ساخته و تا امروز چی بلاهای را که بر ما تحمیل نکردند.

  2. عدم یک تئوری سنجیده و قابل قبول از سوی مجاهدین برای کنترول اوضاع و رسیده گی به مشکلات مردم پس از پیروزی؛ بلکه ناجیان بجای تیئوری بیشتر در عمل گرایی می کوشیدند…

  3. عیب دیگر تنظیم های هفته گانه که در پاکستان شکل گرفت این  بود که، این تنظیم ها همه ی آنها از لحاظ وابسته گی مذهبی وابسته به مذاهب چهارگانه اهل تسنن بودند و در تشکیل حکومت خویش تنظیم های اهل تشیعه را که در تهران تاسیس شده بود نادیده گرفتند. در کشوریکه در تعریف ساختاری اش متشکل از اقلیت های چند پارچه را بخود دارد این یک اشتباه بزرگ بود.

  4. پس از پیروزی مجاهدین، تمام چوکی های وزارت خانه ها تنها بین تنظیم ها تقسیم شد؛ نه تنها اینکه تمام افراد غیرحزبی از حکومت محروم ماندند؛ بلکه عده یی از مجاهدین نیز از این میراث آگاهانه مطابق خواست پاکستانی ها محروم بودند.

  5. خلاء دیگر سران تنظیم ها این بود که در راس حکومت انتقالی رهبران دو حزب ضعیف قرار گرفت بود؛ رییس جمهور صبغت الله مجددی و صدر اعظم سیاف بود…

  6. بروز اختلافات شدید میان رهبران تنظیم های جهادی در سرتقسیم قدرت و انشعاب یک تنظیم  به چند تنظیم دیگر؛ در حالیکه تکثر نهضت ها از توحید مان می گرفت و بر نفاق مان می افزود….

  7. رفته رفته نهضت های آزادی بخش افغانستان رنگ و بوی قومی بخود گرفتند، که در حقیقت این رنگ و بوی اساس تعصبات، قومی و زبانی را به شدیدترین رقم دامن زد.

  8. نبود یک منابع مالی داخلی برای تنظیم های جهادی، تا وقتیکه پاکستان نان می داد در کنار نان فرمان نیز می داد و همینکه کشورهای بیرونی کمک های مالی شان را قطع کردند، تمام این نهضت ها از کمر خشکیدند.

  9. آغشته گی رهبران احزاب به فساد، یکی دیگر از نکات ضعف شان بود که باور مردم را نسبت به این ناجیان شکست.  جای شکی نیست که  نفس جهاد بنابه ضمانت متون دین برای همیش مقدس میماند، اما افراد بودند که پس از پیروزی جهادافغانستان، با استفاده از این نام راه فساد را پیش گرفتند( البته استثناهات وجود دارد)….

  10. عدم هماهنگی در میان نهضت های اسلامی و برچسب های ناقضین حقوق بشر، جنایت کاران جنگی و امثال آن از سوی نهادهای  جهانی، همچنان یکی دیگری از خلاء های بود که مجاهدین برای جلوگیری از آن تدبیری به موقع سنجیده نتوانستند. و تا امروز این اصطلاح از سوی بسیاری ها به صراحت بر مجاهدین برچسب زده می شود که قطعاً بر اعتبار آنهار بیشتر از پیش صدمه می زند.

  11. به قول عده ی هم که می گویند: جنگ داخلی در زمان مجاهدین وجود نداشت، بلکه جنگ با پاکستان بود که از حزب اسلامی بحیث یک ابزار استفاده می کردند. اما قابل ذکر می دانم که موجودیت رهبر یکی از احزاب مقتدر و پرنفوس در صف جهاد مردم افغانستان مثل حکمتیار که در شرایط امروزی در پاکستان خون خوار می باشد، یکی دیگری از ضعف های این کاروان گفته می شود.

پ.ن: تمام اختلافات درون تنظیمی که عامل کشتار هزارها نفر در کابل و سایر ولایات افغانستان شد، زاده یی سیاست های پاکستان بود که از ناتوانی رهبران تنظیم ها به نفع خودشان استفاده کرده، ملت مظلوم و بی دفاع افغانستان را بار بار به گلیم غم شانده و از فضای اختناق آمیز ساخته ی خودشان به نفع خویش سود بردند. در خاتمه؛ تا ما چنین باشیم، پاکستان همچنان خواهد بود.
پاکستان نه تنها اینکه در افغانستان حکومت ضعیف نمی خواهد، بلکه هیچ حکومت و اداره ی را نمی خواهد. غایتاً تمام ویرانی های افغانستان زاده یی افکار گند پاکستانی هاست.
راغب غوری
8/2/95