آرشیف

2014-12-27

نثاراحمد پژوهش

یــــاد تو—

خدایا من یکی داشتم به مثل گل بهـــاری بود
خودش زیبا قدش رعنابهـــــای زندگانی بود

به مثل مرغ نایاب، مثل کفترهــــای رویایی
به چشم هرکسی زیبا به چشمانم خماری بود

خدایی خیلی زیبــــا بود برایم مثل یگ رویا
همیشه میکنم یادش که برمن باشـد این دعوا

ولی رویای من شد گم سراغم راگرفت غمها
منم ماندم به یاداو، ولی غم هــــا کند غو غا

خدایا کی! کند قسمت، آن نوبهارمن شود پیدا 
که گل هافرش نمایم من، برای او دراین دنیا

تو گل باشی، کابل باشی، ویاهرجای دنیایی
برایم بهترین باشی که خوب زیباترین هایی

وفاکـــردم جفـــا دیدم صــــداکردم نوا یافتم 
چرا خواستم نشد پیـدا دراین دنیا خطا یافتم

برای او کنم فکر هـــا، کند شعرمرا پیـــدا 
که او باشــد برایم صحبت امروز ویا فردا