آرشیف

2016-2-22

mazizi

کاش وجدان بشر بیدار بود ؟!

کاش وجـدان بشر بیـدار بود!  
از جنایت درجهــان بیزاربـود
 
آدمیزاد این چنین وحشی نبود
نه بمثل گرگ ویا کفتــار بود
 
نسل انسان مهربان برهمدگر
نه چنین درنده وخونخوار بود
 
کاش اوضــاع جهــان ما کـنون
دور از خونریزی وکشتار بود
 
حاکمان در مسند قدرت چنان
نه خیانت پیشه وغدار بود!
 
واعظان برمنبر ودر قیل وقال
راستگو درخطبه وگفتار بود  
 
صوفیان در حلقۀ توحید مست
در طریق ومسلکِ ابرار بود
  
دور از کبر وهوا اهل غنا
مهـــربان بر آدم نادار بود
 
هرکسی بر عهد وپیمان استوار
پای بنــد قــول و یا اقــرار بـود
 
بهر هربشکسته قلبی هرکجا
دارویِ دردِ دل بیـمـار بـود
 
آنکه روشنفکروعصری مینمود
واقف ازدانائــی واســرار بــود  
 
دعوتش خدمت بخلق وحریت
نه غلام و نوکـــرِ کفــــار بود
 
روزهـــای ما بتر از بد نبود
سال ما بهتر زسال پار بود
 
کاش از ظلم وفساد وقتل وخون
در جهــان نه مظهـر وآثار بود
 
هر طرف ازهمدلی های زیاد
با طراوت گلشن وگلزار بود
هرکسی لبخند وشادی بر لبــان
هر کجا خوشحال ویا سرشاربود
 
مجلسِ یاران پاک وهمـدلان
دور ازهرصحـبت اغیار بود
 
ای«عزیزی»خوش بران مرد سخن

صـــادق اندر گفتــه وکـــرداربــود

پایان
—————–
ساعت شب 23:55
18-02-2015