آرشیف

2015-3-21

استاد شاه محمود محمود

چهل سال همسفری بــــــا طبقات ناصری

درسال ۱۳۵۲ هجری شمسی ، تازه جهت فرا گيری تحصيلات عالی درپوهنتون كابل قدم گذاشته بودم . درصنف اول پوهنحی ادبيات و علوم بشری وقت بخش از متون دری را مطالعه ميكردم برای اولين بار با كلمات و متن طبقات ناصری آشنا گرديدم درآغازين روزها ، متن اين اثر ارزنده چنان جاذبه درذهن ام ايجاد كرد كه بلافاصله درجستجوی آن دركتاب خانه پوهنتون كابل پرداختم .خوب بياد دارم كه عصرهمان روز با دوجلد كتاب مزبور به طرف منزل خويش رفتم بخش از صفحات اين اثرماندگار و ارزنده تاريخی و ادبی را درطول راه و بقيه را درخانه مرور كردم هر قدر كه صفحات اين كتاب را ورق ميزدم بيشتر به علاقه مندی ام مي افزود بالاخره به يك ديد كلی ارزش تاريخي طبقات ناصري برايم معلوم گرديد بخصوص بعد از آنكه زندگي نامه مؤلف مذكورقاضي منهاج السراج جوزجاني را مطالعه كردم و از ثقه بودن و سلاست كلام وا ستفاده از آن درتاريخ اسلام و افغانستان و هند به حيث يك ماخذ معتبر آگاهي يافتم.

بعداً درطول دوران چهل سال اين كتاب برجسته اي تاريخي دايماً دوست و همسفر زندگي تحقيقي و پ‍ژوهشي بنده بود. روي اين موضوع دراوايل ۱۳۶۰ هجری شمسی اولين كار علمي و تحقيقي خود را با استفاده از تاريخ طبقات ناصري تحت عنوان (دولت مستقل غوريان ) كه همانا تاريخ سياسي، اجتماعي و اقتصادي امپراطوري غوريان است آغاز كردم مدت سه سال اين كتاب ارزش مند يار و ياورم بود هرروز درلابلاي اوراق آن مطالب مورد نظر را جستجو ميكردم و به تحليل و بررسي ميپرداختم .

چنانچه قاضي بزرگ غوري مقابلم قرار داشته و تاريخ غوريان را موبه مو شرح و تفسير ميكرد .

درخلال اين دوره نه تنها دسترسي به تاريخ و واقعات سياسي و اجتماعي غوريان حاصل گرديد ، بلكه مطالب ناشنيده و نا گفته هاي زيادي را مطالعه كردم و براندوخته هاي خويش افزودم .

چنانچه به همه گان معلوم است استادان درپوهنتون كابل جهت ارتقابه مراتب علمي هر سه سال ، اثر تحقيقي و پژوهشي را بايد تاليف ويا ترجمه نمايند ، با درنظر داشت مقرره فوق بعد از تاليف و تهيه تاريخ دولت مستقل غوريان ، باز هم منهاج السراج جوزجاني و اثر ماندگارش مرا تنها نگذاشت و در دومين اثر تحقيقي و پژوهشي تحت عنوان تاريخ ( دولت مستقل نيمروزيان افغانستان ) سه سال ديگر ، طبقات ناصري و مؤلف آن شخصيت علمي و فرهنگي و سياسي افغانستان منهاج السراج جوزجاني همسفر كارهاي تحقيقي و علمي من گرديدند.

خانم نانسي دو پري افغانستان شناس امريكائي دربخش از تقريظ كه بركتاب (دولت مستقل نيمروزيان افغانستان ) نبشته است كه: درآن زمان نيز ، همچنان امروزساحه كه اينك افغانستان ناميده ميشود ، محور بود كه حوادث خطير و مهم دور آن ميچرخيد از پروفيسور محمود پرسش به عمل آمد كه چه چيز وي را بر آن واداشت كه دست به تحقيق دررابطه به اين منطقه زده و به بازگوي حماسه نسبتاٌ ناسروده نيمروز مبادرت ورزد ، پاسخش اين بود كه اثر ماندگار جوزجاني ، طبقات ناصري ، منبع الهام وي بوده است . براستي كه جوزجاني يكي از پر جاذبه ترين وقايع نگاران براي تمام اعصار وادوار به شمار ميرود .

به استاد محمود بايد تهنيت گفت كه :

پا بر جاي پاي جوزجاني گذاشته است .

طرفه بصارت و فراستي براي ما تدارك ميكند ، بصارت و فراستي كه اين توانايي را به ما ارزاني ميدارد كه آينده و آتيه را با آگاهي و بينش بيشتري به انتظار نشنيم (محمود – شاه محمود ، دولت مستقل نيمروزيان افغانستان ، كابل،۱۳۷۷هـ ش)

با نگارش دو اثر فوق الذكر كه سالها قبل نوشته شده بود روابط من با طبقات ناصري پايان نيافت مقالات متعدد درسالهاي تدريس درپوهنتون كابل و سالهاي مهاجرت نشاندهنده آن است كه اثر منهاج السراج جوزجاني دوست نيمه راه نبوده ونيست .موصوف البته دايماً دركنارم قرارداشته و جسته جسته مطالب و موضوعات را برايم تداعي و باز گوي نمايد .

مقالات چون « قيام هاي مردمي ضد فيودالي غوريان درطبقات ناصري »،« مدارس و مراكز تعليمي دردوره غوريان »،« و ضع علمي و فرهنگي امپراطوري غوريان»،« تاريخ نويسي دردوره امپراطوري غوريان» و بالاخره «ميراث هنري غوريان درمعماري» كه تماماًدرمجلات علمي و فرهنگي پوهنتون كابل و مجله عرفان و دربعضي سايت ها و وبلاگ ها انتشار يافته است ، تماماً درروشنايي تاريخ طبقات ناصري به رشته تحرير درآمده است . و يقيناً اين اثر گرانبها بيشتر از پيشتر به من يار و همنشين و هم صحبت خواهد ماند .

با گفتار فوق اينك به معرفي طبقات ناصري و مولف آن و روش تاريخ نويسي آن ميپردازيم :

قاضي ابو عمر منهاج الدين عثمان بن سراج الدين الجوزجاني معروف به منهاج السراج درسال (۵۸۹ﻫ – ق ۱۱۹۲ م ) درفيروز كوه غور تولد يافت ( جوزجاني ، منهاج السراج ، طبقات ناصري ، جلد دوم ، تحشيه و تعليق و تصحيح پوهاند عبدالحي حبيبي ، كابل ، انجمن تاريخ افغانستان ۱۳۴۲، ص ۲۴۲ ) درحاليكه اختلاف نظر درمورد محل تولد وي وجود دارد ، عده تولد وي را درهرات و بعضي درلاهور ميدانند .

منهاج السراج تا ايام جواني و بلوغ درغور بود ، فاميل جوزجاني از دود مان هاي معروف علمي كشور ما بود سالها دردربار آل محمود وآل شنسب درغزنه ، غور و لاهور مراتب بلند علمي و سياسي داشتند .

جد بزرگ منهاج السراج جوزجاني ، امام عبدالخالق دختر سلطان ابراهيم غزنوي را به عقد خود درآورده بود و ما در قاضي منهاج السراج خواهر رضايي شاه دخت ماه ملك ، دختر سلطان غياث الدين محمدسام غوري بود .

پــدر جوزجــــــاني زمانيكه آخـــــرين شـــــاه غزنوي ، خســـروملك درلاهـــــور درسال (۵۸۲ ﻫ- ق= ۱۱۸۶م ) از اريكه قدرت انداخته شد به دربار غوري ها سمت قضاي لاهور را دريافت كرد . نامبرده درعهد سلطان غياث الدين غوري نيز به منصب قضاي تمام سلطنت باميان و تخارستان مقرر شده زمانيكه براي اجراي وظيفه به دربار ناصرالدين باالله خليفه عباسي رهسپار بود ، درراه از طرف عده اي اوباش و دزدان اسير و به قتل رسيد جوزجاني دردوران جواني درسال (۶۱۳ ﻫ – ق = ۱۲۱۶ م) اولين سفر خودرا به طرف بست آغاز ميكند و سيستان را بديد ( جوزجاني ، اثر قبل الذكر ج دوم ، ص ۲۴۴) بعد از همين سال است كه به سفر ها و وظايف سياسي دست ميزند چون شخص با تجربه و سياست مدار و داراي وجاهت بود ، حكمدار غور و خراسان مكرراً وي را به انجام ماموريت هاي سياسي و رسالت هاي مهم تعين مينمودند ، زمانيكه ميخواست به هند سفر كند براي خريداري اموال جانب فراه نيز رهسپار شده است و دراين جا مدت ۴۳ روز موصوف از طرف تاج الدين ينالتگين محبوس گرديد . ( جوزجاني ، اثر قبل الذكر ج دوم ، ص ۲۷۴) .

بعد از حبس درسال (۶۲۱ ﻫ- ق = ۱۲۲۶ م) از طريق غزنه راه هندوستان را پيش ميگيرد سفر بعدي وي مصادف با تاخت و تاز مغلان بود ، او بارها آواره كوه ها و بيابان ها شده است تا سر انجام وادي ايمن را درملتان يافت و درتحت حمايت ناصرالدين قباچه به شغل تدريس و قضاي لشكر منصوب شد .

درسال (۶۲۵ ﻫ – ق= ۱۲۲۷م) درخدمت شمس الدين التتمش درآمد و با وي به دهلي رفت و دردستگاه سلطنت شمس الدين و پسرش ناصرالدين محمود بسر برد .

جوزجاني دركشور هند ، نظر به لياقت سياسي و اداري زيادي كه داشت توانست زمام امور را بدست آورد و خود را معتمد حضرت دهلي سازد .چون بعد از فوت التتمش و به قدرت رسيدن راضيه سلطان و خلع آن ، اوضاع دهلي رو به وخامت گذاشت و اين وضع ناگوار درزمان معزالدين بهرام شاه (۶۳۷ ﻫ – ق= ۱۲۳۹م) نيز اصلاح نگرديد و فتور درامور مملكت راه افتاده بودروي همين اصل منهاج السراج از وظيفه استعفا داد . بعداً رهسپار لكنهو و اودهه گرديد . ليكن درسال (۶۴۲ ﻫ – ق= ۱۲۴۵م) دوباره به دهلي آمد وبه تربيت الغ خان و اهتمام مدرسه ناصريه و توليت اوقاف و قضاي كاليور و تذكيرات مسجد جامع كه از بهتر ين مناصب شرعي درآن زمان بود ، بدو مفوض گشت (جوزجاني، اثر قبل الذكر ، ج دوم ، ص ۲۴۹و ۲۵۴)

مولانا منهاج السراج جوزجاني بعد از سال ( ۶۵۶ ﻫ- ق=۱۲۵۸م) گذارشاتي از زندگي خويش را دراثر خود ندارد . فقط همين قدر ميتوان استنباط كرد كه تا تاريخ انجام كتاب (۶۵۸ ﻫ- ق = ۱۲۵۹م) دردهلي به حرمت و شوكت ميزيست و بر منصب قضاي كل هند و حكومت حضرت باقي بود .

نويسنده گان و تذكره نويسان راجع به تاريخ وفات و دفن مولانا خاموش اند .تنها سيد علي حسن درتذكره خويش عمر مولانارا (۸۴) سال ميشمارد (جوزجاني ، اثر قبل الذكر ، ج دوم ص۲۵۸) .

مولف زبان عربي و علوم شرعي را ميدانست و درزبان دري به درجه استادي و به صورت بي نظيري مي نوشت حتي درهر دو زبان شعر مي گفت.تاليف موصوف خيلي كم واضافه از دو كتاب نيست كه آن هم يكي طبقات ناصري و ديگري ناصري نامه منظوم است شايد مولف تا ليفات ديگر هم داشته كه گذشت زمان و روزگار پر اشوب آنرا از بين برده باشد .

طبقات ناصري درتاريخ عمومي است : از ابتداي خلقت بشر تا سال (۶۵۸ ﻫ – ق= ۱۲۵۹م) را دربر دارد محتويات عمده آن شرح تاريخ سلسله هاي اسلامي سلاطين هند است .حوادث دوره غزنوي و شرح سلطنت مغل كه چشم ديد مولف بوده دراين كتاب به انشاء متين و روان بيان شده است . ( شفق ، رضا زاده ، تاريخ ادبيات ، تهران نشرامير كبير ، ۱۳۳۲ ، ص ۳۲۹)

طبقات ناصري به نام ناصرالدين محمودشاه پسر التتمش تاليف گرديده است . مولف چنانچه فوقاً اشاره شد تاريخ عالم ، خاصتاً غزنويان و غوريان و جانشينان آنها را درغزنه و هند به تفضيل به بحث گرفته است و درپايان، فصل كامل و سود مندي درباره حمله مغل به خراسان و خانان مغل تا عهد هلاكو دارد اگر درباره حمله مغل به تفضيل نمي پردازد ولي چون خود معاصر اين طايفه بوده و حوادث را به چشم ديده است ، اخبارش مقرون به صحت ميباشد .

راجع به تاليف طبقات ناصري ، مولف در مقدمه چنين مينگارد : چون مسند قضاي هندوستان بدين مخلوق داعي مفوض گشت، وقتي از اوقاف درديوان مظالم و مقام فصل خصوصيات و قطع دعاوي كتابي درنظر آمد كه تواريخ انبيا و سلاطين عجم را بر سبيل ايجازدرجداول آن ثبت كرده بودند . چون مولفان كتاب از ذكر برخي از دود مان هاي سلاطين ما تقدم و متاخر اغراض كرده بود ، لهذا مولف خواست تا ان تاريخ مجدول به ذكر كل ملكوك اسلام و عرب و عجم از اوايل تا اواخر مشحون گردد و تمام سلاطين اسلام را تاعهد ناصرالدين محمود درقلم آورد (جوزجاني ، طبقات ناصري ، ج اول ، تحشيه و تعليق پوهاند عبدالحي حبيبي ، كابل ، انجمن تاريخ افغانستان ، ۱۳۴۲، ص ۷-۸ مقدمه )

مولف دراين كتاب مشاهدات چندين ساله خويش را درخراسان و هند گنجانيد و مشــتمل بر (۲۳) طبقه بوده و از مطالعه آن چنين بر ميايد كه مولف طبقه هاي اول كتاب خويش را درحين قيام دهلي درحدود سال (۶۵۵ ﻫ – ق= ۱۲۵۷ م) نوشته باشد چه درآخر طبقه چهارم جنگ هاي دفاعي المستعصم بالله عباسي را با قشون مغل ذكر ميكند و اين وقتي است كه هنور بغدادسقوط نكرده و آن خليفه زنده است . مولف درآخر ان طبقه حيات خليفه و حفظ دارالخلافه را از خداوند نياز ميكند .

جوزجاني درطبقه ۲۳ معلومات راجح به حملات مغل دارد و لي با مغلان سخت مخالف بوده و فاتحان را لعنت ونفرين ميكند و كينه و نفرت خود را پنهان نمي دارد ديده ميشود كه جوزجاني دراين طبقه همان احساس عصر و زمانش را تبارز داده اشت .

جوزجاني درنگارش طبقات ناصري از مراجع و ماخذ متعدد استفاده نموده و دركتاب خود منابع و ماخذ خويش را معرفي نموده است . بدين طريق كوشيده موثق بودن گفتار خود را ثابت سازد .

منابع كه جوزجاني از آن استفاده برده است كتاب تاريخ ولايت خراسان تاليف سلامي ، تاريخ بيهقي، از ابوالفضل بيهقي ،‌احداث الزمان تاليف ابن عبدالله بن عبدالرحمن بن عبدالله ، سنن ابو داود سجستاني ، البدوالتاريخ تاليف مقدسي تاليف درسال( ۳۵۵ ﻫ – ق= ۹۶۵م) درشهر بست كنار هير مند، تاريخ يميني تاليف ابو نصر محمد بن عبدالجبار العتبي درحدود ( ۴۱۵ ﻫ – ق=۱۰۲۴م) قانون مسعودي تاليف ابو ريحان البيروني بوده است ناگزير بايد ياد آور شوم كه منهاج السراج آنرا اشتباهاً از ابو معشر منجم گفته است . تاريخ مجدول كه تاليف امير عمادي محمود بن آلام السنجري الغزنوي بوده است اين كتاب درمنهاج السراج چنان تاثير نمود كه اورا وادار ساخت تا به استفاده از آن طبقات ناصري را تدوين و تاليف كند .

يكي از منابع مهم منهاج السراج ، منتخب تاريخ ناصري است اين اثر عبارت از همان (مجلدات ) تاريخ مهم ابو الفضل بيهقي بوده كه به نام هاي مختلف تاريخ مسعودي تاريخ بيهقي و جامع التاريخ يا جامع في التاريخ آل سبكتگين و غيره ياد شده است .

مولف درمورد غوريان و نسب آنها از نسب نامه غوريان منظوم كه از طرف فخرالدين مبارك شاه سروده شده ،استفاده كرده است.

جوزجاني افسوس ميكند كه درحين نگارش طبقات ناصري به آن كتابي كه در بلاد غور از نظر گذشتانده بود ، دردسترس ندارد و به سبب فتنه مغل و تفرقه ديار و اختلاف اطراف كه از يغماي آن قوم پيداآمده ، امكان نقل كردن از آن تاريخ برايش ميسر نيست ولي با وجود آن برخي از مطالب كه درمورد انساب شاهان غور از آن كتاب به خاطر مولانابود ، آنرا دركتاب خويش نقل كرده است .

كتاب ديگري كه مورد استفاده مولانا بوده همان تاريخ ابن الهصيم نابي كه بنام (تاريخ و قصص نابي) ميباشد . كتاب مشهور كه امروز موجود است بنام كتاب الاغاني كه به الاغاني الكبير شهرت دارد ، مورد استفاده مولف بوده است . اين اثردر(۲۰) جلد درسال (۱۲۵۸ ﻫ – ق= ۱۸۶۸م) دربولاق مصر طبع شده است همچنان كتاب صابي كه از مورخان ومنشيان معروف بود ازماخذ طبقات ناصري مي باشد.اين كتاب را ابوالسحق ابراهيم بن هلال بن ابراهيم زهرون صابي تاليف كرده بود كه درحدود سال (۳۲۰ ﻫ ق= ۹۳۲م ) بدنيا آمده ودرحدود سال (۳۸۰ ﻫ ق=۹۹۰م) و فات نموده است .

جوزجاني درپهلوي آثار و ماخذ كه ذكر شدازمشاهدات و منابع سماعي نيز استفاده كرده است وقايع سلطنت غوريان و خروج كفار مغول و چنگيزيان و جنگ هاي غور و تولك و غيره و بعدآ حوادث هندوستان و احوال ملوك امراي آنجا ،تمامآ درقسمت مشاهدات جوزجاني داخل است و برخي ازاين گزارش حوادث سماعي هاي اوست كه درهر مورد، گوينده آن را ذكر ميكند (جوزجاني،اثرقبل الذكر،ج دوم ،ص ۲۷۱ – ۲۸۸ )

به هر حال ،بعضي ازعلما و دانشمندان طبقات ناصري را ازاين لحاظ با ارزش دانسته اند كه جوزجاني درآن ازمنابع بهره گرفته كه امروز موجود نيست.

منهاج السراج جوزجاني مانند همه مؤرخان مشرق زمين كه همواره به دربارهاي سلاطين و امراء سروكاري داشته اند شالوده تاريخ نگاري خويش را بر ستايش ممدوحين خويش نهاده اند . مولانا منهاج السراج جوزجاني مانند اكثر مورخان گذشته دست پرورده درباربود.وي شخصي بود نهايت محتاط ومراتب سپاس و ستايش بزرگان و ملوك را با كلمات و جملات روان تحرير نموده است.چنانچه كمتر تاريخ خودرا ازديدگاه انتقادي نوشته است . دراكثرفصول و پايان ابحاث دعا خير مستجاب حيات بزرگان رابرخود لازم داشت.با وجوديكه دراكثراوقات مراتب دعا گويي وي برضبط حوادث و صراحت لهجه سايه انداخته است چنانچه به طورنمونه درمورد مدح و ثناي الغ خان مينگارد: اگر هزارجزو كاغذ مقرط در اوصاف پسنديده و اخلاق گزيده اودر تحريرآرد هنوزدرياي بيكران اوقطره وازروايح گلستان فردوسي شمه اي به مشام مستمعان و خواننده گان نرسيده باشد.اگرصد هزارچندين به تقريرآيد حقوق تربيت … كه درباب اين داعي ازتفويض مناسب و تقليد اشغال و وفورانعامات و شمول كرامات فرموده است و مي فرمايد هنوز حقوق آن ايادي در ذمه اي اين ضعيف و فرزندان و اتباع او باقي است…..(جوزجاني،اثرقبل الذكر ،ج دوم ،ص ۲۹۳)

طمع و خواست مولانا دراكثر جاهاي اثرش هويدااست كه از ارباب قدرت مي نمايد.چنانچه دربخشي مينگارد:

دولت رجاي از اعزاز وعطا …..(منهاج السراج جوزجاني،اثرقبل الذكر ،ج دوم ،ص ۸۹)

با وجود آن هم سخاوت و مداحي درحق صاحب قدرت داشته در ضبط وقايع و حقيقت تاريخي ، بدون تعصب و تبعيض كوشيده است.تاحقايق راچنانچه هست به تصوير بكشد كه اين عمل وي اغماض ديده ميشود و تجاهل عارفانه اي وي كه جسته جسته دركتابش ديده ميشود،مرفوع مينمايد.

نثر طبقات ناصري سهل و ممتنع يعني نثر معمول زمان و حاوي تمام صفات ادبي زبان دري است .جملات آن از هم مجزا و خبرها واضح و اشكاراست.صراحت ، سلاست . دلالت و روشني اداي مقاصد درآن اشكارو هويدااست.

استاد پوهاند عبدالحي حبيبي درمورد نسخه ها و چگونگي اين اثر مي آورد: درسال ۱۳۲۰ ﻫ – ش = ۱۹۴۱ م) چند طبقه اين كتاب كه ازطرف انجمن آسيائي بنگال هشتاد سال پيشتر طبع شده است دركابل به مطالعه من رسيده (جوزجاني اثر قبل الذكر ،ج اول ،ص1) ترجمه كامل اين اثر درسال (۱۲۹۹ ﻫ ق= ۱۸۸۱ م) ازطرف ميجر راورتي به زبان انگليسي صورت گرفت.

استاد پوهاند عبدالحي حبيبي جلد اول اين اثر را درسال ۱۳۲۸ ﻫ -ش= ۱۹۴۹ م و جلد دوم آن را درسال ۱۳۳۳ ﻫ -ش =۱۹۵۴ م براي باراول درخارج كشور طبع و انتشارداد و چاپ دوم طبقات ناصري را با وضع بهتر و مطلوب ،با حواشي و تعليقات و تصحيحات و مقابله با نسخه هاي متعدد ازطرف انجمن تاريخ افغانستان درسال ۱۳۴۳ ﻫ- ش ۱۹۶۳م دركابل طبع و نشر گرديد.

دراين اواخر ازدوستان فرهنگي غوري اطلاع يافتيم كه بنياد فرهنگي جهانداران غوري چاپ مجدد طبقات ناصري را روي دست دارند. بناًاين تولد دوباره طبقات ناصري را براي تمام غوري ها و مردم افغانستان بخصوص محترم ديپلوم انجينر عبدالرحمن غوري رئيس بنياد جهانداران غوری و محترم نثاراحمد حبيبي غوري دوست فرهنگي و معاون بنياد مذکور تبريك و تهنيت مي گويم ازخداوند متعال موفقيت هاي جناب شان را دراين راستاي علمي و فرهنگي و خدمت براي مردم افغانستان و بخصوص غوري ها و تاريخ غوريان استدعا دارم
 

شاه محمود "محمود"
چهارشنبه
۲۰ جولاي ۲۰۱۱
۲۹ سرطان ۱۳۹۰
كابل

 

چهل سال همسفری با طبقات ناصری

چهل سال همسفری با طبقات ناصری