آرشیف

2015-10-16

ضیا باری بهاری

چند سخن کوتاه پیرامون «ستونهای» ارگ بی سقف ریاست جمهوری افغانستان و دغدغه های اطراف جنگ قندز و شمال این کشور

 

کاربران فیسبوکی احترامانه خواهش است حد اقل شما جنگ افغانستان را لطفأ قومی نسازید!

 

همسایه ام را خوب می شناسم

از او گِله ای ندارم،

اما چه کنم، که هموطنم

ریشه های واژه های هستی تنم را

در میهن عزیزم با تیغ همسایه قطع می کند

 

در این اواخر بعضی از وکلا و فعالین سیاسی در صحبت ها و مصاحبه های تلویزیونی شان شدیدأ از رهبران «حکومت وحدت ملی» دولت اسلامی افغانستان انتقاد نموده اند که در ارگ بی سقف ریاست جمهوری این کشور گروهی که از آن بنام «ستون  پنجم» یاد نموده اند، فعالیت دارد که بواسطه (آی اس آی) پاکستان استخدام گردیده است و در این گروه اشخاص و افراد معلوم الحالی آشکار و پنهان علیه منافع ملی این کشور دست به خرابکاری و توطئه می زنند، که مستقیمأ در نا امنی ها بخصوص در نا امنی های شمال دست دارند. البته این تنها پاکستان نیست که امروز به اصطلاح «ستون پنجم» را تازه مهندیسی کرده باشد، هموطنان ما بخاطر دارند که چهارده سال پیش امریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 از همان روزهای آغازین جلسه بن که کلید حل معمای این کشور بی در و دروازه را بدست خود گرفته  بود، از همان تاریخ از چهار گوشۀ دنیا کارشناسان و انجنیران ماهر و کار آزموده را دعوت نموده بود تا در بازسازی ستونهای فروریخته ارگ ریاست جمهوری افغانستان همه متفقانه همت بگمارند. همان بود که از همسایه های شمالی و جنوبی ما شروع تا غربی ها و عرب ها و چینایی ها و ایرانی ها دوست و دشمن از هر طرف به خواست امریکا لبیک گفته و متعهد شدند تا از هر جانب به اندازه توان خود در این کار "خیر" حصه بگیرند، که در نتیجه همه دست و آستین بر زدند و بروی ویرانه های ستونهای کهنه و فرسوده دوران تنظیم های جهادی و طالبان، پایه های مطمئن تر و در ظاهر مرغوب تری به سبک هنر معماری جدید اروپا البته با ترکیبی از رنگ و بوی افغانی و نقش و نگار پاکستانی و ایرانی از نو بنا نمودند که در کنده کاری ها و نقاشی های این «ستونها» از پایین تا بالا از سبک هنري معماران کشورهای اطراف خلیج فارس و عربستان سعودی بیشتر استفاده شده است، که «ستون پنجم» یکی از همین ستون های چندگانه ای است، که کشور همسایه ما پاکستان کار مهندیسی آنرا در آغاز جلسه بن به عهدۀ خود گرفته بود، که خوشبختانه امروز این "ستون" موازی به دیگر ستونهای قصر ریاست جمهوری یکی از پایه های استوار و مستحکمی است که پل ارتباطی بین ارگ ریاست جمهوری افغانستان، طالبان و اسلام آباد را تا هنوز استوار نگهداشته است. شایان ذکر است که بر علاوه این ستونها، که کار ساختمان آنها تا زمان ختم حکومت آقای کرزی موفقانه به پایان رسیده بود، در این اواخر چند ستون دیگر تازه از تهداب بنا یافته اند که سبک معماری این ستونها با سبک معماری ستونهای قبلی کاملأ متفاوت است، روزنامه نگاران آزاد و ژورنالستان برون مرزی که در این روزها به کابل سفر نموده بودند از داخل کشور گزارش می دهند که این ستون های جدید به اساس قراردادهای چند جانبه بین رهبران حکومت وحدت ملی جمهوری اسلامی افغانستان و دوستان بین المللی شان بویژه بعد از امضای قرارداد امنیتی با امریکا در زمان خیلی کوتاه تقریبأ در جریان کمتر از یک سال در حرمسرای ارگ ریاست جمهوری افغانستان اعمار گردیده اند، که کشورهای دوست به این ستونها جدید توجه خاص داشته و به رهبران جمهوری اسلامی افغانستان وعده سپرده اند که در قسمت حفظ و نگهداری این ستونها از هرگونه همکاری های مالی و تخنیکی دریغ نخواهند کرد. 

 خوب، از این مقدمه طنزگونه که بگذریم حقیقت از این قرار است، که اگر دو دهه پیش از بسیاری حقایق پشت پرده کمتر کس اطلاع داشت، اما امروز از هیچکس پوشیده نیست که این جنگ فرسایشی در افغانستان اهداف بزرگی را در منطقه دنبال می کند. قوم و تبار و مذهب در دست فراعنه نفت، کمپنی های بزرگ تولید و فروش سلاح سازی، قاچاقچیان انسان، مافیای هیرویین، اسلام ستیزان، طالبان، داعش، بوکو حرام و سایر بنیاد گراهای افراطی اسلامی و غیر اسلامی ابزارهای بیش نیستند؛ آنها همه متحدانه تلاش دارند که بخش های بزرگ از جهان را بخصوص کشورهای اسلامی را در آتش جنگ های قومی و مذهبی به خاک و خون بکشانند تا قریه به قریه، شهر به شهر، منطقه به منطقه و قاره به قاره به اهداف دور منزل خویش نایل آیند؛ جنگ های میانگروهی مجاهدین سال های نود میلادی را هموطنان ما فراموش نکرده اند و همه هنوز بخاطر داریم، که رهبران فروخته شده ای تنظیم های جهادی نزدیک بود شهر زیبای کابل و سایر شهرها و روستا های افغانستان را به مثل یوگوسلاوی سابق به کانون های بزرگ شورشی تباری و مذهبی تبدیل نمایند، که نظامیگران پاکستان آخندهای ایران،  سعودی ها و همچنان استخبارات بعضی کشورهای دور و نزدیک در آن فجایع مستقیمأ دخالت داشتند.                                                                                                                 هفه گذشته در حادثه خونبار قندز که طالبان بعد از اشغال این شهر مردم ملکی بخصوص غیر پشتون ها را بیشتر به شهادت رساندند، در این جنایت نظامیگران پاکستان در لباس افغانها باز هم مستقیمأ دخالت داشتند. به اساس گزارش خبرنگاران و همچنین چشم دید شاهدان عینی از داخل شهر قندز که اخبار آن در تلویزیونهای افغانستان هم بطور گسترده ای انعکاس یافته بود، افسران پاکستانی مثل جنگ جلال آباد در زمان حکومت مرحوم داکتر نجیب که درکنار مجاهدین می جنگیدند در این عملیات تروریستی دوش با دوش طالبان اشتراک داشتند، اما با یک تفاوت که در جنگ قندز پاکستانی ها بوسیله طالبان هدفمندانه غیر پشتون ها را هدف قرار دادند تا هموطنان شریف ما را بنام پشتون و غیر پشتون در برابر هم قرار داده باشند تا به اهداف شوم خود نزدیک و نزدیک تر شوند. حادثه قندز در شمال نشان خطر است، خطر خیلی بزرگ؛  بنابرین هوشیار باید بود، که اگر جلوی این دسایس و توطیه های شوم دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان به موقع گرفته نشود، آنروز دور نخواهد بود که دهشت افگنان بین المللی کشور عزیز ما را در ریشه های قوم و تبار به مرکز آتشفشان منطقه همانطوری که سال ها پیش برنامه ریزی نموده بودند، بدل خواهند کرد، که باز جلو فاجعه را هیچ نیروی منطقه یی و بین المللی گرفته نخواهد توانیست. 

حادثه خونبار قندز و شمال کشور را نباید بهای کم داد، تعبیر نادرست نشود قصد ندارم هموطنانم را به شمالی و جنوبی و پشتون و غیر پشتون تقسیم نمایم، اما حقیقت را همانطوری که است باید بیان نمود، بعضی از نویسندگان و گویندگان (به نسبت های قومی و تباری) حقایق جنگ قندز را وارونه جلوه می دهند، بخاطر داشته باشند که سقوط قندز موقتی هم که اگر باشد، در هر حال قومی ساختن این جنگ در شمال، که بُعدی از یک پروژه کلان شیطانی است، باز هم تأکید می کنم، اگر به موقع جلو آن گرفته نشود، آغاز یک فاجعه بزرگ انسانی در شمال و بعدش در کل کشور و منطقه خواهد بود. متأسفانه همسایه ها (منظورم اتباع و شهروندان بعضی کشورهای همسایه است) از وقوع چنین خطر بزرگ هنوز غافل اند؛ آنها فکر می کنند که رهبران شان افغانستان را آتش زدند، اما دود و حرارت داغش به آنها نمی رسد، نه، خدای نا خواسته آنروز نیاید و نباید، که اگر رهبران کشورهای همسایه به فرمان قدرت های بزرگ آتش جنگ قومی را در افغانستان مشتعل بسازند، خوب بخاطر داشته باشند، که شعله های بلند و طویل آن خارج از مرزهای کشور ما فرسنگ ها دور تر و خشک را خواهد سوزاند؛ چون بعضی از کشورهای منطقه مانند پاکستان و ایران خودشان با چالش های بزرگ قومی و مذهبی سخت روبرو هستند. 

بنابرین هر قدر که این جنگ رنگ و بوی قومی بگیرد به همان اندازه دشمنان اوضاع کشور ما را بحرانی تر ساخته و بیشتر به ارتش ذخیرۀ طالبان و داعش و سایر تروریستان از میان هموطنان ما بخصوص جوانهای فقیر و بی واسطه در مناطق پشتون نشین سرباز گیری خواهند کرد و هر قدر که دهشت افگنان بین المللی اقوام و ملیت های افغانستان را بیشتر از هم دور بسازند به همان اندازه موفق خواهند شد تا در منطقه حضور نظامی خود را بیشتر تحکیم بخشیده و زمان حاکمیت مافیای قدرت و حکومت های مزدور و فاسد شان را طولانی تر و طولانی تر ساخته باشند و بدینوسیله مردم ستمدیدۀ افغانستان را هرچه بیشتر بیمار تر، فقیر تر، بی سواد تر، محتاج تر، مهاجر و آواره و دربدر تر بسازند. با تأسف آنطوری که در بالا ذکر شد در حادثه خونبار ولایت قندز طالبان به اشارۀ سازمان استخبارات پاکستان بیشتر غیر پشتون ها را هدف قرار داده و به قتل رسانده اند تا مانند سالهای نود میلاد (جنگ های میانگروهی و تباری مجاهدین ) یک بار دیگر اقوام و ملیت های با هم برادر افغانستان را بنام پشتون و غیر پشتون در برابر هم قرار داده باشند و از این طریق آتش جنگ های قومی و تباری و مذهبی را به آنسوی مرزهای شمالی کشور به آسیای مرکزی و قفقاز انتقال دهند؛ چون ولایت قندز و دیگر ولایات همجوار در همسایگی جمهوری های سابق اتحاد شوروی، بویژه آسیای مرکزی بحیث یک معبر و گذرگاه مهم از موقعیت خاص و پر اهمیت اهداف ژئوپلیتیکی قدرت های بزرگ همیشه بر خوردار بوده است. 

هموطن عزیز و گران ارج، از ارگ نشینان و ستون پنجم و ششم شان هیچ انتظاری نباید داشته باشیم، چون سالهاست که آنها از دوره های انتقالی و ادارۀ موقت گرفته تا «حکومت وحدت ملی» آب را گِل آلود نموده ماهی می گیرند، آنها خودشان مستقیم و یا غیر مستقیم اختلافات قومی و زبانی را مکررأ در جریان چهارده سال اخیر دامن زده اند و هنوز هم با "تحول و تداوم" خاص دامن زده روان اند. روزها و شب های پر جنجال کامپاین انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر هنوز در خاطره ها تازه است، که طرفداران آقایان غنی و عبدالله و معاونین شان نزدیک بود مردم افغانستان عزیز را با خشم و تهدید و زور گویی ها (که اگر به فلان کاندید رای ندهید چنین می کنیم و چنان….) از شمال گرفته تا به جنوب و از شرق تا به غرب بنام تاجیک و پشتون و اوزبیک و هزاره …چند قسمت نموده و هموطنان ما را بین هم درگیر بسازند.، تا جایی چنین هم کردند.                                                                                                                       با قومگرایان و ناسیونالیست های افراطی از هر قوم و تباری که هستند هم حرف و سخنی ندارم، چون آنها نیز حد اقل در جریان چهارده سال اخیر خود شان بحران زا و مشکل آفرین بوده اند، که غالبأ بغیر از پشتون ستیزی، افغان ستیزی، فارسی ستیزی، جهالت، تعصب، شّر اندازی، توهین و تحقیر هموطنان، فحش گفتن و ناروا گفتن به آدرس اقوام با هم برادر افغانستان در رسانه ها و تلویزیونها و صفحات فیس بوک و سایر سایت های انترنیتی به هیچ چیزی سازنده ای در گذشته هم اندیشه نداشتند و حال هم هرگز نمی اندیشند. بنابرین در اینجا باز هم روی سخنم بسوی آن عده جوانان پشتون و غیر پشتون است، که می دانم، به آنهایی که دل شان به حال وطن و هموطن شان صادقانه می سوزد، اما متأسفانه اینجا و آنجا در ارتباط به تحریک طالبان و حوادث و جریانات داخلی کشور یک مقدار با دید قومگرایی و قوم پرستی می نگرند که به نظر من اشتباه می کنند، اشتباه بزرگ، که قضاوت شان از روی احساسات و کاملأ نادرست است؛ چون هیچ مسلمان و غیر مسلمان بالغ و با خردی هرگز اعمال وحشیانه داعش و طالبان را که هردو دو روی یک سکه اند، به اسلام و یک ملیارد و چند صد هزار مسلمان روی زمین نسبت نمی دهد، هرگز! البته بغیر از اسلام ستیزان و بنیادگراهای افراطیی که خط فاشسیتی شان با خطوط پاک و صاف انسانی و اسلام عزیز کاملأ جدا و در تناقض است.                                                                                                             جوانان با شهامت وطن هوشیار باید بود، که اگر ما از روی احساسات و سلیقه های قومی و تباری و حزبی و تنظیمی به رویدادها و رخدادهای کشور خود مثل گذشته برخورد نموده به همان روال ادامه بدهیم، یقین داشته باشید که باز هم در واقع مسیر آب را مثل دریا (رود) هیرمند و آمو بسوی ایران و یا پاکستان و همسایه های شمالی و جنوبی روانه ساخته ایم و بدینوسیله زمینه های نفوذ مداخلات تخریبکارانه و خصمانه دشمنان را از چهار سو پیش از پیش باز هم بدست خود مهیا می سازیم. از اینرو در اینجا یک بار دیگر خدمت آن عده هموطنان عزیزی که مثل من در بیرون از کشور اقامت دارند به صفت یک افغان، به صفت یک افغان درد دیده، یک افغانستانی داغدیده (فرقی ندارد افغان یا افغانستانی) دوستانه خواهش می کنم، التماس می کنم، که ما همه باید تا حد امکان و توان خویش هوشمندانه و با احتیاط تمام، به داخل وطن خود نگاه کنیم. هموطن عزیز یک کمی اندیشه کن، بخصوص من و تو و آنهایی که فارغ از فشار جنگ و جنجال های داخلی بهر انگیزه ای که بوده سالهاست دور از میهن، دور از شهر و دیار خود، دور از خواهر و برادر خود، دور از دوست و رفیق خود در بیرون در غربت بسر می بریم؛ بنام مهاجر و طالب و این و آن گاه و بیگاه تحقیر می شویم، توهین می شویم، بخاطر فساد و دزدی های میلیارد دالری رهبران و دولتمردان فاسد و بی همت کشور خود از اروپایی ها و سایر ملت های جهان حرف های کنایه آمیز می شنویم؛ و بخاطر انتحار و ترور و وحشت و جنایات طالبان از هر طرف حرف های آزار دهنده می شنویم. پس خواهر، برادر در چنین شرایطی مصیبت بار، در چنین شرایطی که شمشیرهای خون چکان دشمنان مردم رنجدیده و مستضعف افغانستان از چهار سو پوست و گوشت این مردم بی دفاع و رنجدیدۀ ما را سوراخ سوراخ نموده است و تا به استخوانهای نحیف و ضعیف شان رسیده، در چنین اوضاع نابسامان اگر خیر ما به هم میهنان ما در داخل کشور نمی رسد، حد اقل همت آنرا داشته باشیم که شّر ما به این هموطنان دایم داغدیده و هردم شهید و سوگوار ما نرسد.  

همدیار عزیز آخر تا به چه وقت بی اتفاقی؟  بس نبود، که در چهل سال گذشته بنام های خلقی و اخوانی و ستمی و شعله یی و پرچمی و طالب و جمعیتی و حزبی و کافر و مسلمان و کمونیست به هر عنوان یکدیگر خود را کشتیم؟ بیشتر از سه میلیون شهید دادیم.                                                                                                                     برادر، خواهر تا به چه وقت این "ملت شهید پرور" به شهید پروری ادامه دهد؟ تا به چه وقت بنام های اوزبیک و پشتون و تاجیک و هزاره… شیعه و سنی و هندو و غیره به رخ هم شمشیر بکشیم؟ بس است، قوم ستیزی بس است، مسلمان کشی بس است، انسان کشی بس است، آخر به لحاظ خدا دیگر این برادر کشی و خواهر کشی تا چه وقت ادامه می یابد؟  

 هموطن عزیز بخاطر داشته باش، خوب بخاطر داشته باش!

باز یک بار دیگر تأکید می کنم، هر قدر که جنگ تحمیلی در افغانستان را قومی بسازند به همان اندازه این جنگ به نفع دشمنان مردم افغانستان طولانی تر شده و سبب قوت گیری بیشتر طالبان و داعش و نفوذ بیشتر نظامیگران پاکستان، آخندهای ایران و سایر دشمنان در سراسر افغانستان و منطقه خواهد شد؛ پس آن پشتونی که آگاهانه به نفع طالب در تلویزیونها و رسانه ها و پارلمان تبلغ می کند و همچنان آن تاجیک و هزاره و اوزبیکی … که آگاهانه و عمدأ طالب را مساوی به پشتون می داند هر دو در واقع در بی ثبات ساختن و نا امن ساختن اوضاع افغانستان مستقیم و غیر مستقیم دست دارند، هردو جانب دشمن اردوی ملی افغانستان، دشمن پولیس ملی افغانستان و دشمنان قسم خوردۀ مردم شریف و با دیانت افغانستان عزیز هستند، تردیدی ندارم که چنین اشخاص و افراد مزدور بیگانه ها هستند و یقین دارم که اکثر آنها از بیگانه ها الهام می گیرند. بنأ طالب اگر از پدر و مادر پشتون هم که زاده شده باشد پشتون نیست، شهامت و غیرت پشتون را ندارد؛ چون لباس زنانه به تن نموده و در بین هموطنانش جاهلانه خوده می کفاند،  قول معروف است"جنایتکار ملیت ندارد"  قوم و تبار و مذهب در نزد دهشت افگنان ابزارهای بیش نیستند، آنهایی که جنایتکاران و تروریستها را استخدام می کنند هرگاهی که دل شان خواست از جاهلان دین استفاده می کنند، اگر نخواست و وقت و زمانش برایش مناسب نبود از جاهلان قوم و تبار، بدینوسیله اقوام و ملیت های با هم برادر یک کشور را یک سرزمین واحد را مثل اوکرایین و یوگوسلاوی سابق ظالمانه به جان هم می اندازند. 

 

سخن آخر

ملتی که از ضعف و بی کفایتی رهبران و نخبگانش دایم در جنگ های تحمیلی و کشمکش های داخلی و خارجی بسر برد، آن ملت تا وقتی جنگ ادامه دارد، کماکان در گرو مافیای قدرت و دزدان داخلی و خارجی پیوسته بگذشته کوله بار رنج و مشقت و زحمت را بدوش خواهد کشید. بنابرین تا وقتی که مافیایی قدرت در افغاستان حاکم است این کشور روی ثبات و آرامی را نخواهد دید؛ چون در جریان چهارده سال اخیر تجربه نشان است که هم رهبران دولت اسلامی افغانستان و هم رهبران طالبان موجودیت و بقای شان را هر دو جانب در بی ثباتی و نا امنی کشور عزیز ما افغانستان عزیز می بینند. شوربختانه دوستان و دشمنان بین المللی افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 به هموطنان ما هم دولت تنظیمی ـ طالبانی ساختند و هم طالبان ضد تنظیم ها و دولت.  

با درود و مهر وطنی ضیا باری بهاری