آرشیف

2017-8-16

غلام رسول مبین

چند اشاره به ضعف ها و سرگردانی های جوانان به بهانه یی روز بین المللی جوانان !

بنام خداوند آزادی و عدالت

چند روز قبل، روز بین المللی جوانان بود. گرچه این فرهنگ جهانیست نه افغانستانی، با آنهم ازینکه درین روز رییس جمهور اشرف غنی احمدزی به ارگ ریاست جمهوری در دیدارش با جوانان برای این قشر نوآراسته وعده و نویدهای داد؛ به پاس این ارجگزاری اش به این فرهنگ جهانی احترام قایل شده و چند نکته یی را به بهانه یی این روز به عموم جوانان میهنم به ویژه جوانان عزیز و محترم ولایت غور یادآور میشوم که شاید بُن بعضی ازین مسایل به راهکارها و عملکردهای ناکارایی و ناموفق بزرگان ولایتم نیز اصابت کند و این ناشی از عدم اتحاد، اتفاق و هماهنگی مردمان غور میباشد:

  1. با آنکه نفاق و بدبینی متاسفانه از بزرگان به جوانان به میراث مانده است، اما جوانان طوری بدبین همدیگر هستند که روزمره در رسانه های جمعی بدبینی ها و درزهای نفاق را گسترده تر میسازند.
  2. در گذشته مروج بود که هر هییات ویا مقام بلندپایه از سوی غوری ها با قروت که نوع مواد سخت ولی جذب کننده یی است بدرقه و تقدیر میشد اما، با تاسف حالا این فرهنگ به تقدیرنامه های مزین با امضا و مهر مبدل شده که خود نوع "چاپلوسی مدرن" را به نمایش میگذارد و طرف ازین عمل ناسنجیده یی خویش به جای قروت ، شخصیت خویش را به نمایش میگزارد.
  3. شاید نیستم که بزرگان در گذشته ها بخاطر منافعِ غیر به چهار راه ها و اماکن مزدحم به سر و کله یی همدیگر کُتک ویا لگد زده باشند ولی دریغا که جوانان این فرهنگ را نهادینه ساختند.
  4. جوانان بیشتر ازینکه اجتماعی شده باشند ، سیاسی شدند و محیط را به حدی سیاسی ساختند که دار و ندار شان سیاست، فریب و نیرنگ است و این امر باعث شده است که به هر نحوی شده یا تیل بگیرند ویا پول و اعتبار تلفونی. حتا موقف کوچکیِ چون مدیریت و آمریت میتواند که نفاق و بدبختی را در ده، روستا و در نهایت به خانه یی مان به نمایش بگزارد !!!
  5. در گذشته محیط و اجتماعِ ما، اینقدر قومی و گروهی نبود و اگر هم بود به چند گروهی خلاصه میشد ولی حالا دغدغه های قوم و قبیله شده، هست و بود ما.
  6. در سطح تحصیل و دانش هم داریم کم میآییم. در دانشگاه ویا سطوح نیمه عالی تنها اکتفا نمودیم به کُتُب درسی و شخصیت معلم – در صورتیکه کتاب های زیادی منتظر مطالعه و مداقه یی مان هستند.
  7. حتا سراغ دارم جوانی را که پیاده گردی را برای خود ننگ دانسته و میگوید که پیاده گردی به شخصیت من همخوانی ندارد. ای گاندی !!! تو چرا دیر نماندی – که با کفش های چوبین، عینک های آهنین و لباس های پوستینِ خویش برای انسان های فعلی دروس واقعی مبارزه و حق طلبی را بیاموزانید (؟؟؟).

گرچه جهانی به این گستردگی و جوانانی به این انبوهی ، دارای مسایل فراتر ازینهاست که در بالا تذکار رفت. با آنهم تصور میکنم که در محیط که ما مقیم هستیم، تحت قیمومیت همین درگیری ها بیشتر نهفته میباشیم. بنا، هرکس کوشش نماید که آزادی خدا دادی خویش را حفظ نماید تا عدالت به سراغش بیاید.

زنده باد آزادی فکری !
بامهر
غلام رسول مبین
غور، شهر چغچران
25 اسد 1396 هـ.ش.