آرشیف

2015-4-13

عصمت الله راغب

پست ریاست اجرایه یــــــا مرگ تدریجی؟!

همانطوریکه درنوشته های قبلی هم گفتم؛ که منصب با ذلت باربار اندوه می آفریند. با گذشت هرروز از حکومت وحدت ملی ازصلاحیت های عبدالله بحیث رییس اجرایه حکومت وحدت ملی ازسوی رییس جمهور متفکر کاسته می شود وسخنان محنت باری چی ازسوی خودی رییس جمهور چی از سوی معتقدین او برای عبدالله وکرسی او نثار میگردد که، کاملاٌ مخالف بر روحیه یک شخص آزاده می باشد، تنها عبدالله به مثابه سنگ صبوریست که ازحرف های جانکری تا صدور فرمانهای ارگ مبنی برمحدودسازی صلاحیتهای عبدالله ومعاونین آن مغایر با متن توافق نامه حکومت وحدت ملی واعتراضات شکریه بارکزی که پست اجرایه را تحفه ی با امضای غنی عنوان کرد وامثالهم (که ما ازآن خبرنداریم) را تحمل می کند. رفته رفته این وحدت ملی در درون خودش به ستم ملی تبدیل شده است، درواقع حرف های رییس اجرایه در باب اینکه «ریاست اجرایه کدام پست تشریفاتی ویا تحفه فرد خاص به مانیست؛ مادرحکومت جایگاه وصدای خود را داریم». به زبان آوردن این حرف ها از سوی عبدالله در حقیقت انفجار بس عظیم است در درون خودش که آنرا با دیگران نیز شریک ساخت و حکایت از زخم های سیاسی زیادی مبنی بریک رویکرد خیلی منفی می کند. دراین شرایط که عبدالله تا هنوز خیلی فرصت ها را از دست داده من خیلی ناوقت می دانم که ایشان از روی این ذلت پرده برمی دارد، من درحوزه سیاست ترجیح می دهم که عبدالله بجای اینکه هرروز ازسوی رقیب سیاسی خویش حرفهای تحقیرآمیز بشنود ازسوی هوادران خود حرف معامله گیری می شنید خوبتر خواهد بود وبا هیج عنوان با این ذلت ومحنت لحظه به لحظه غنی تن نمی داد. اکنون که همه چیز معکوس شده من این دست وپاه زدن عبدالله را جز مشت زدن به هوا دیگر چیزی نمی دانم، حکومت وحدت ملی حکومتی است که به اصطلاح قانون پوهان درقانون اساسی افغانستان جایگاه ندارد، معنای سخن اینست که ریاست اجرایه مفهوم قانون را باخود نگرفته، یعنی یک منصب خیالی ویک بارکج است….اینجا افغانستان است، این کشور هیج نوع توافق ومصلحت را باخود نمی پذیرد هرچیز دیگرهم که خلاف قانون بنابه یک مصلحت وتوافق درافغانستان بوجود بیاید پیامدش جز اینست که باخون دل آنرا رهبری کنید. افغانستان کشوریست که هنوز درآن نظامهای اشرافیت وارباب سالاری حاکم است. باید بگویم عبدالله که مادرش ازطبقه درجه دوم جامعه است، قطعاً نظر به تعهد نامه حکومت موروثی مستحق ریاست شده نمی تواند، تعهد با اشرف غنی روی ایجاد یک حکومت کارا که خواست مردم در آن باشد قطعاً بعید است زیرا ایشان مانند رفیق نیمه راه گاه هستند وگاه نی، اینکه عبدالله منتظر باشد که به فرمان غنی قانون اساسی تعدیل شود ونظام صدارتی بوجود بیاید وپست عبدالله مبنای قانونی را باخود بیگیرد، به نظر من این جز یک کابوس که نتیجه از یک معده التهابی باشد دیگر چیزی نیست، برای عبدالله در همان آغاز فرصت خیلی خوب وکافی بود که جایگاه خود را حفظ می کرد وبه رهبری این متفکردرمیدان سیاست اصلاً قدم برنمی داشت تا نفوذ مردمی شان هم ثابت می ماند، حالا هرقدر ازریاست عبدالله می گذرد، امید وفادارانش نسبت به وی کمتر می شود، چون این یکی از خواسته های این متفکر است که به نحوی از انحا پایه های اجتماعی عبدالله ومعاونینش حتی معاونین خود را سست وکمرنگ بسازد، که تا اینجا نقشه اش خوب پیش رفته است. غنی اگر بجای تفکر قبیله گرایی تفکر دولت داری خوب را پیش می گرفت حداقل حکومت یک ساله اش صاحب کابینه ونظم ونظام می بود تا هنوز هیج نوع وفق ومطابقتی بین شعارهای انتخاباتی وعمکرد آن درحکومت محسوس نیست، بیایید یک صدا بگوییم عاقبت این حکومت به رهبری متفکر بخیر…. حرف آخر اینکه اگر به متن توافق نامه حکومت وحدت ملی نگاه کنیم، می شود این سبقت جوی های غنی را نوع استبداد حکومتی نظر به امضای توافق حکومت وحدت ملی بگوییم، اگرمطابق به قانون اساسی این پست را بررسی بکنیم دراین عرصه غنی طرفدار زیاد دارد، زیرا تمام کاردانان وقتی به میزبحث می نشینند این حکومت را مطابق به قانون بی اساس میگویند واینجاست که به تبر غنی دسته میدهند، عبدالله دربرابر این متفکر دیگر نه شورمردمی دارد نه راه قانونی جز اینکه این شکست تلخ تاریخی را به تنهایی در ارواق فردا حمل کند.

عصمت الله راغب
22/1/1394