آرشیف

2019-5-4

مسعود حداد

ویرانه

 

باغ را ویران نمودند، آشیان ویرانه شد

آشیانِ  بلبلانِ نغمه خوان، ویرانه شد
 

شب شکست وشمع سوخت،پروانه زانجا پرید

باد تند جهل آمد، سروِ روان ویرانه شد
 

عشق ونفرت هردو باهم ،در نبرد افتاد، ولی

خانۀ منفور شکست ،از عاشقان ویرانه شد
 

گریه ی مادر زیکسو، دیدم از چشم یتیم

 اشک میبارید ، گویا، آسمان ویرانه شد
 

یاد آور آنزمان را، خادم خلق بوده ایم !

هستی ما ،هستی تو، همزمان ویرانه شد
 

میرسد در گوش «حداد» گاهگاهی این صدا

نیست تنها خاک تو، نیمِ جهان ویرانه شد
 

مسعود حداد
30 اپریل 2019