آرشیف

2015-1-16

محمد حسن حکیمی

هدف مــــــــــــــــــن چیست؟

 

تشکرمی کنم  از جناب انجینر صاحب اویانی که با نوشته های دلسوزانۀ خویش ممکن است باهث اطلاع رسانی بهتر و شفاف تر در جامعۀ محروم  ما شوند. ایشان در مقاله ای تحت نام « هدف از بی قراری محمد حسن حکیمی چی است؟» درهمین سایت خودمان،  یعنی جام غور پرسش های مطرح نموده اند که من ضمن تشکر از حسن نیت و دلسوزی ایشان می خواهم،  در حد توان به آنها پاسخ بگویم.
 
یک) من از کارهای مدنی و مطبوعاتی که می کنم اهداف بسیاری دارم. به نظر خودم این اهداف به خاطر بهبود زندگی مردم  و اتحاد و اتفاق مردم غور و رشد و ترقی این سرزمین می باشد. احتمال دارد گاهی من در کار هایم اشتباه هم بکنم ؛ اما نیت و هدف من خیر و خوبی غوری ها است وهیچ انسانی هم از اشتباه خالی نیست.
 
دو) من رییس ارگان ملی و اجتماعی جوانان افغانستان در دفتر ولایتی غور هستم. ارگان ما،  بیش از هزار تن جوان  در ولایت غورعضو رسمی دارد و در تمام ولایت های دیگر نیز دفتر ولایتی دارد و دفتر اصلی ما ، در کابل می باشد. غیر از آن من،  معاون مدیرمسول  ماهنامۀ 21 هستم و به خبرگزاری پژواک نیز گزارشگر ولایتی در غور می باشم. برعلاوه ، عضو شبکه جامعه مدنی غور نیزهستم. باتمام اینها عضو هیچ حزب سیاسی و سازمان سیاسی نیستم و اگر باشم هم ، مطابق قانون حق دارم، اما نیستم. شاید من ، توان کارکردن در این جاهای که ذکرشد نداشته باشم اما میگویند در بیابان کفش کهنه نعمت است. تا کس دیگری پیدا شود و کارها را به شکل بهتر،  پیش ببرد من از روی ناچاری در حد ظرفیت خود تلاش می کنم. من هیچگونه علاقه مندی به کارکردن به اداراتی دولتی ندارم وتاهنوز هم اصلا برای کدام چوکی وقدرت وثروت تلاش نکرده ام وبعد ازین هم تصمیم ندارم که بکنم وچه آقای هیواد والی باشد وچه کس دیگر من نمی خواهم در چوکی های حکومتی کارنمایم.
 
3) اینکه  « من جز در باره والی هیچ حرف و یامطلب دیگری » نمی نویسم شاید اندکی اقراق آمیزباشد. دوستان می توانند ماهنامۀ 21 را بخوانند و مطالب گوناگونی را که درآنجا نوشته ام ببینند. همچنان اگر به  خبرگزاری پژواک مراجعه شود من هر اتفاقی که در غور می افتد،  اگر ارزش خبری داشته باشد آن را می فرستم وگاهی در مورد مسایل دیگر نیز گزارش تهیه می کنم که بیانگر اوضاع واحوال مردم غور می باشد ونیت من خدمت به غور است.
 
4) اما در مورد اینکه من صلاحیت نشر چیزی را دارم یاندارم. بلی من به عنوان یک خبرنگار و به عنوان یک فعال مدنی حق اطلاع رسانی و حق استفاده از آزادی بیان را مطابق قوانین جاری کشور دارم و می خواهم ازین حق در راه بهبود ولایت خود بهره ببرم. اگر گاهی مردم عادی و یاکدام شخصیت مردمی و سیاسی هم به من مراجعه کند و چیزی را به خاطر نشر به من بسپارد وخودش وقت این کار را نداشته باشد اگر آن نوشته خلاف قانون و برعلیه منافع ملت نباشد ، آن را از مجراهای ارتباطی خودم  به هرجای که لازم باشد،  می رسانم وصدای ملت را خاموش نمی گذارم. به فضل الهی فعلا دوره اتحاد جماهیر شوروی و یا حزب خلق نیست که کسی جلو حرف زدن مردم را بگیرد و از حقوق قانونی اش مهروم سازد. آزادی مطبوعات و رشد رسانه و رسا شدن صدای مردم در حقیقت یکی ازدست آوردهای بزرگ نظام کنونی می باشد وغنیمت کلانی است که باید پاس داشته شود. اگر من چیزی از نام کسی بدون اجازه و توصیه اش نشر می کنم مطابق قانون،  آن شخص اگر وکیل باشد یا غیر وکیل می تواند مستقیما بامن صبحت کند و مطابق مقررات همرایم رفتار نماید اما اگر کسی خودش چیزی را جهت نشر به من می دهد یا به سایت جام می دهد،  فکر کنم کاملا حق او هست.
5) آمدیم در مورد والی غور جناب آقای هیواد. من کدام مشکل شخصی یا هدف شخصی با والی غور ندارم فقط می خواهم این ولایت طوری اداره شود که اگر خوب نمی شود بد هم نشود. به قول شاعر که « مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان.» متأسفانه شما در خارج هستید وآنچه اینجا می گذرد شاید به اندازه ما برای تان ملموس نباشد. هرکه درکش بیش دردش بیشتر. شاید شما بگویید که خوب ، بگذار دیگران بگویند به تو چه که غور خراب می شود؟ خوب این هم یک حرف است و گپ جداست ،  اما حالا من خبرنگار هستم و در جامعه مدنی کار می کنم اگر من نگویم کدام خالۀ بی سواد از قریۀ سنگبار وآهنگران می تواند که صدای خود را در برابر خرابی ها بلند نماید؟
 
6) یکی از موارد دیگر توصیه های جناب اویانی صاحب این است که والی غور از خود است وباید تحمل کنیم که خودی از بیگانه بهتراست. من واقعا برایم قابل درک نیست که یک آدم تحصل کرده،  مردم افغانستان را بیگانه وغیرخودی بخواند. نظر به قانون تمام شهروندان این مملکت حق دارند در هرجای این سرزمین به مردم خود  خدمت نمایند. با تمام احترامی که به نظریات شما دارم  قبول نمی کنم که یک بدخشانی و یا بامیانی  یا هراتی یا قندهاری در کشور خود بیگانه گفته شود. من نمی گویم والی از غور باشد یا نباشد ؛ بلکه می گویم کسی باشد که توانایی خدمت داشته باشد و باعث خرابی و ویرانی نشود.  ازهرجای این وطن که باشد نورچشم ماست. در حقیقت شاید بهترباشد که والی از غور نباشد در غیر آن،  پسرخاله احمد می شود و اودور زادۀ  محمود، قوم فلان می شود و دشمن فلان و این خود وضعیت را خراب تر می کند.
 
اما ما چرا از مدیریت والی ناراضی هستیم؟
1- والی غور واقعا مدیریت ضعیف و ناتوانی دارد و حکومت  درحال حاضر در بیشتر ولسوالی ها فقط به نام است. ما فکر می کنیم تفکر طالبانی در غور ریشه ندارد ، فقط یک مدیر توانا می خواهد که اوضاع را به  شکل مناسب کنترول نماید وباهث خرابی نشود وبا دفاع از این قوماندان باهث ناراحتی قوماندان دیگر نشود.
 
2- والی غور در داخل ادارۀ خود شدیدا مشکل دارد و در واقعیت همواره با قوماندان امنیه ، رییس امنیت ، شورای ولایتی و روسای ادارات در کشکمش وجنگ ودعوا است. ممکن است این قضایا آشکار گفته نشود،  اما کسانی که داخل قضیه هستند موضوع کاملا روشن وهویدا است واین شیوۀ مدیریت به نفع غور نیست.
 
3-  گفته می شود که والی غور نه تنها که از جنگ ها ونزاع های قومی جلوگیری نمی کند خودش باعث بحران آفرینی و پارت بازی و بهم اندازی نیز می شود. به طور نمونه یک روز به حاجی عبدالرحمن زای رضا مکتوب می دهد که شما را به حیث کلان قوم  رضا می شناسم و روز دیگر به محمد یونس خان. مکتوب ها وجود دارد و تبلیغات وگپ جور کردن نیست. همچنان در دولتیار مثلا شخصی را به اسم رییس کریم خان به عنوان کلان مردم خط می دهد وبه ادارات معرفی می کند واز رادیو تلویزیون دولتی اعلان می دهد ومی گوید بازسازی  در آنجا باید از طریق شما شود و به مهمان خانه ولایت برایش جای می دهد و برایش پرزۀ توزیع سلاح حکومت می دهد و به خاطر یک نفر پنج هزار خانه دیگر را از دولت متنفر می سازد آیا این را شما خوش دارین؟ شاید بگویید که کلان تعیین کردم مردم وظیفه والی نیست وبه خود مردم تعلق دارد. درست است ماهم همین را می گوییم. مشکل اینجاست که ادارۀ ولایت کارهای ها را انجام می دهد که اصلا ربطی به دولت ندارد. ما هم به همین خاطر مخالفت می کنیم. در مرغاب ، در دولینه ، در تیوره، در شهرک در تمام غور همین وضعیت پیش برده می شود. والی غور فکر می کند هرچه مردم بیشتر نفاق باشند و با هم مشکل داشته باشند به نفع حکومت است. ما با این طرز دید مخالف هستیم و روا دارنیستیم که به خاطر منفعت شخصی کسی ، که  در حقیقت منفعت هم نیست ، مردم غور شکم همدیگررا پاره کنند.
 
4- ولایت غور هشت تن وکیل در پارلمان کشور دارد هرهشت تن شان که امضای شان در جام غور موجود است مخالف والی هستند و به مقامات دولتی رسما شکایت کرده اند ،  آیا آنها به قول دوست ما ، چه بی قراری دارند؟ حتما مشکلی هست وگرنه همه مردم،  که شورشگر نیستند.
 
5- نهادهای مدنی و رسانه های مستقل در مجموع از دست والی به تنگ آمده اند. از اول دوران ولایت خود تا امروز آقای هیواد حاضر نشده حتا یکبار نهادهای مدنی را ملاقات کند وحرفهای شان را بشنود. آیا حکومت کردن همین قسم است؟ توبرای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی؟ ها ، چند جوان پیدا می کند وفرمایش می دهد که بروین با فلان نهاد جنگ کنید و اونا را پاشان کنید ومن شما را نهاد مدنی می گویم. آیا مدیریت همی است؟ وقتی هیاتی از کابل می آید ، ده روز به ولایت ترتیبات پیشکی گرفته می شود که فلانی ها به مجلس نیاییند. هر ادارۀ که جلسه داشته باشد والی اسم چندین شخصیت فرهنگی را خط می زند ومی گوید اگر اینها باشد من به مجلس اشتراک نمی کنم. اسناد موجود است. آیا این کارها به خیر غور است؟
 
6- ایشان برعلیه یک تعداد از برزگان غور وشخصیت های علمی وفرهنگی شب و روز تلاش می کند وبزرگان غور را به جان هم می اندازد وشبنامه های مختلفی پخش می شود و این بزرگ قوم به جان آن بزرگ ، انداخته می شود واین شخصیت به جان آن شخصیت ، آیا شما جناب انجنیر صاحب ازین کارها لذت می برید وآن را به صلاح غور می دانید؟
 
7- ما نمی گوییم که والی اگر برکنار شود تمام مشکلات برطرف می شود. نه،  ما بسیار مشکل داریم وبه آسانی این مشکلات خلاص نمی شود. اما ما نمی خواهیم که مشکلات عمدا بیشتر شود. ما نمی خواهیم که ضعف اداره اوضاع را بحرانی تر کند. ما نمی خواهیم که در خانه  خانۀ غور کینه و کدورت ودشمنی کشت شود. می نمی خواهیم که جامعۀ مدنی تضیف شود. ما نمی خواهیم که شخصیت ها وسرمایه های ملی ما تخریب شود. ما نمی خواهیم که والی روزتا شام با ریس دفتر خود دعوا داشته باشد. ما می خواهیم وضعیتی باشد که گپ های خورد وکوچک وقت ما را ضایع نکند تا به کارهای کلان تر خود رسیدگی نماییم.
 
8- میگویند سوار از حال پیاده چه خبردارد؟ و خانه شاه گپی است وخانۀ عروس گپی. ماهم دوست نداریم که روز تاشام جننجال کنیم واعلامیه صادر کنیم ، سخنرانی نماییم و محفل بگیریم؛  اما وقتی اینهمه ناهنجاری ومشکل را می بینیم مجبوریم که حرکت نماییم که اگربینی که نابیناوچاه است / اگر خاموش بنشینی گناه است. آرزو می کنم کاش شما هم در غور می بودید و وضعیت را از نزدیک می دید باز آن وقت قضاوت شما شاید فرق می کرد. شما می توانید شمارۀ تلفون وکلای غور، روسای ادارات دولتی، قوماندان امنیه، آمرامنیت، رییس امنیت ملی ، حارنوال ولایت و هرکس دیگر را بگیرید ومستقیما در مورد نحوۀ ادارۀ ولایت از ایشان پرسان نمایید. ما واقعا دوست نداریم تمام مردم غور از چشم دو نفر اطرافیان والی دیده شوند. مردم باعزت غور تحمل نمی کنند که به عزت و آبروی شان هر روز تاخته شود وبا سر وروی پرخون از دفتر والی به ادارۀ خود برگردند. ما واقعا نمی خواهیم که یک رییس غوری یک سرپرست اداره به زیر بوگس ولگد یک بادیگارد پانزده ساله والی تحقیر وتوهین شود. این مردم در راه آزادی وسربلندی خود قربانی ها داده اند ودلیلی ندارد که هرروز به خانۀ خود زیر بیرق حکومت منتخب خود توهین وتحقیر را تحمل نمایند. این کار ها باعث شورش وطغیان مردم خواهد شد. ما می گوییم هسل به اصول خورده می شود وحکومت با سیاست ومدیریت محکم می شود،  اما ایشان عقیده دارند که حکومت به ناراض کردن مردم و بهم انداختن آنها بهتر حاکم می شود. تاریخ همه چیز را نشان خواهد داد.

 
 
 
هدف من چیست؟
هدف من چیست؟
هدف من چیست؟
هدف من چیست؟
هدف من چیست؟
 
 
– See more at: http://firozkoh.com/archive/ejtemaie/m_hasan_hakimi/0025_11042013_hakimi.htm#.VLgqFDGG-So