آرشیف

2015-1-25

عبدالواحید رفیعی

نکبت زنده گـــی در ولایت غور !

ولایت کوهستانی و صعب العبورغور درمرکزافغانستان قرارگرفته است، و میتوان گفت یکی ازمحروم ترین ولایات و دورافتاده ترین مناطق افغانستان میباشد . این محرومیت هم از بی توجهی دولت مردان کشور در طول تاریخ بوده است و هم از ناحیهء بی مهری و قهرطبیعت نسبت به این منطقه از مرکز کشور.
علت کم توجهی هم دولت و هم موسسات کمک رسانی ، شاید بیشتر دلیل طبیعی داشته باشد. کوهستانی بودن ، عدم وجود سرک های تدارکاتی و زمستان طولانی با یخیندان و سرمای سخت ، باعث گشته است که اکثرمناطق مرکزی ولایت غور از دید دولت و موسسات دور بماند. اما چند سال خشکسالی دلیل مضاعف برای فقر و بیچاره گی بیشتر مردم در طی سالهای اخیرشده است. چند سال خشکسالی اخیر باعث از بین رفتن حاصلات گندم که اکثراً به صورت دیمه کاشته میشود شده، و نیز اکثر چشمه ها و کاریز ها خشک شده اند.
در بازدید اخیری که از ولسوالی "دولینه" ولایت غور داشتم و با توجه به چشم دیدهای عینی خود از قریه های این ولسوالی و گفتگو با مردم ، می توان گفت که در آیندهء  نزدیک فاجعهء انسانی وسیعی ناشی از گرسنه گی در این مناطق قابل پیش بینی است. فقر و عدم دسترسی مردم به مواد خوراکه ، باعث گشته که اکثرمردم در حالت اضطرار و بیچاره گی به سربرند ، و نیز نبود آب آشامیدنی صحی سبب شیوع بیماریهای گوناگون در میان زنان و کودکان بی بضاعت که از اثر سوء تغذیه توان بدنی ندارند، شده است. به همین دلیل اکثر اهالی قریه جات مربوط این ولسوالی و ولسوالی های همجوار مثل شهرک ، تولک ، تیوره ، پسابند و….. رو به کوچ میباشند. اما از طرفی نداشتن توان و توشهء سفر دلیلی است که این مردم با تمام نومیدی در محل شان بمانند. به قول معروف: "نه دست ستیز ، نه پای گریز" ….
بر اساس مصاحبه و دیداری که با تعدادی از مردم قریه جات داشتم اکثرمردم از هم اکنون با نبود خوراکه و گرسنه گی دست و پنجه نرم میکنند. نورالحق یک باشنده قریه "بیدگ جلال" میگوید: " من 15 سر نان خور دارم ولی هم اکنون فقط 45 من آرد در کندو دارم ، دیگه نه امید از جایی دارم نه کاری و نه چیزی که بفروشم ….". او اضافه میکند: " من خوبتر اینان هستم ، کسانی اند که حتّا یک کاسه آرد هم ندارند؛ ازهمین حالا به گدایی اند …"
بنابرمشاهدات و گفتگو با اهالی ، تعدادِ زیادی از قریه جات تابع این ولسوالی ، چنانچه قبل از فرارسیدن برف باری و یخبندان ، که فصلی طولانی حدود شش ماه را در این منطقه دربر میگرد ، کمک عاجل غذایی و دارویی سرازیر نشود ، اکثر قریه جات مواجه به یک فاجعه خواهند شد. اسماعیل پیرمردی باشنده قریه "گذرپهن " دست مرا میگیرد با نوعی تضرع از من میخواهد که تنها کاریز قریه را که ممر زندگی و مایه امید قریه در طول سالیان بوده است ببینم ، در سر کاریز رگهء کم رمقی از آب میبینم به اندازهء یک شلنگ باریک که بیحرکت ایستاده، و چنان آلوده و راکد است که به هیچ صورت قابل استفاده نیست. اهالی از همین آب رفع تشنه گی میکند که خود موجب مرض و مرگ میتواند باشد .
در اکثر قریه جات مردان جوان ، مناطق خویش را ترک کرده، برای کارومزدوری عازم شهرهای دیگر و کشورهای بیگانه اند . در بازار فقیر دولینه، یک گروه حدود بیست نفری از جوانان و نوجوانان حتی زیر13 سال را میبینم که هر کدام یک تکه نان خشک گرفته در کنار چاهی نان چاشت شان را با آب صرف میکنند. صاحب هوتلی در روبه روی آنها صدا میزند : "بیایید چای جوش است ، چرا نان خشک قروتک میزنید ؟" همه با تعجب میخندند. یکی از آن میان میگوید:  "اگه ما پیسه چای را داشتیم که شرمنده شما نبودیم کاکا!! همه با ناباوری میخندند ….اینان منتظرند تا موتر "کاماز" یا موتر باريی ديگری از راه بیاید و آنها را مثل گوسفندان بار کنند. در این مسیر نمونه های زیادی از این جوانان را میبینی که داخل موترهای کامازو باری در میان گوسفندان و بار نشسته، عازم هرات اند تا از آن جا توسط قاچاقبران برای کار راهی کشورهای همسایه-خصوصاً ایران- بشوند …..
ولایت غور از مناطقی است که مردم فقط شش ماه توان کار دارند و شش ماه بعدی سال را مردم از اثر سرما و یخ بندان در خانه های شان زندانی میشوند ، و با هیزم و کندوی آرد ، روزگار شان را تیر میکنند.  در این شش ماه امکان رفت و آمد و تردد به دیگرمناطق برای اینان از بین میرود ….مردم این مناطق تمام سال را جان میکنند که دو چیز داشته باشند: یک کندو آرد و یک انبارهیزم . به طور مثال اگر از مردی در قریه يی از قریه جات ولایت غور پرسان کنی برای گرم کردن یک خانه 3  در 4 متره چند روز باید برای آوردن هیزم به کوه بروی؟…بدون شک جواب خواهد داد 80 تا 90 روز . این به آن معنی است که یک نفر در چنین قریه يی مجبور است حدود سه ماه از سال را بلا استثنا صبح وقت ساعت 3 نیمه شب از خانه به کوه بزند و ساعت 3 عصر با یک بار هیزم برگردد. او این سه ماه را به کوه می رود برای آن که زمستان شش تا هفت ماههء ولایت غور را در گرمای آن سپری کند ، در هفت ماهی که مردم در برف و سرما محاصره می شوند. و پنج ماه باقی مانده از سال را به کار روی زمین برای پر کردن کندو زحمت می کشند. پس برای باشنده گان غور دو چیزحياتی است: کندوی پر آرد و انباری از هیزم ؛ ولی امسال کندوها خالی اند ، قحطی و گرسنه گی در راه  است و زنده گی در خطر.