آرشیف

2015-1-13

نظر محمد غوری

نخستین عـــلایــــــم فرهنگی در افغانستان

 

قبل ازآنکه درباره ی نخستین علایم فرهنگی درافغانستان بحث به عمل آید ، لازمست درباره ء تعریف فرهنگ وارزش آن درزندگی اجتماعی انسان ها روشنی انداخته شود.
فرهنگ مبداء همه خوشبختي‌هاي ملت است
برای فرهنگ یا (Culture) نیزمعانی متعددی ذکر شده است ، معمولا فرهنگ یک جامعه یعنی راههای زندگی آن جامعه، فرهنگ به معنای آداب خوب نیز استعمال شده است. فرهنگ معادل در لغتنامه‌هاي فارسي، به معناي مجموعه آداب، رسوم متداول ، بين يك قوم يا منطقه، و يا شهر و كشوراست . 
در فهنگ «ويستر » فرهنگ يك الگوي پيچيده از عادات و رفتارهاي ويژه يك گروه اجتماعي، قومي ، نژادي و يا مذهبي است . همچنين توسعه و پيشرفت انسان در زمينه‌هاي فكري هيجاني و علايق و منشها كه منتهي به راه وروش خاص بياني و عقيدتي مي‌شود، معني گرديده‌است . و يا در تعبي ديگر ، مجموعه ايده ها ، رسوم مهارتها و هنرها و… كه در دوره مشخصي جزء روش زندگي مردم مي‌شود. 
فرهنگ از ديدگاه تايلر دانشمند انسان شناس انگليسي قرن 19، عبارت است از : «فرايندي از دين و دانش ، هنر ، اخلاق و قانون، يا هر نوع توانايي كه انسان از جمله كسب مي‌نمايد »
فرهنگ داراي ابعاد مادي و معنوي است . بعد مادي فرهنگ مشتمل بر اشياء و پديده‌هايي است كه فرد بنا به تمايلات خود آنها رابر مي‌گزيند، و در انتخاب آنها معمولاً توجه به عرف و عادت رايج درجامعه دارد . مانند انتخاب لباس ، رنگ، تزئينات و غيره . اما فرهنگ در بعد معنوي : شامل افكار و عقايدي است كه از آن شيوه‌هاي رفتاري عكس‌العمل‌ها و برخوردهاي عاطفي، اخلاقي و اجتماعي و … منبعث مي‌شود . قوانين ، ادبيات ، علوم . چگونگي انتخاب روش زندگي عموماً برخاسته از فرهنگ غير مادي است. 
فرهنگ ازنظر یک جامعه شناس شامل کلیه رفتار های است که درزندگی اموخته شده وازطریق گوناگون بین نسل های مختلف یا افراد یک نسل انتقال پیدا کرده است. یا اینکه فرهنگ، درنقطه مقابل آن جیزهائیکه طبیعت به ما می دهد، تمام چیزهایی را در بر می گیرد که انسان آفریده باشد.
مثلا: چارلیزال وود جامعه شناس مشهور بورژوازی ( سرمایه داری) فرهنگ را به معنی ویژه گی ها ودست آورد های مشخص کننده ی یک ملت ( جامعه ) درنظر می گیرد. اوبرآنست که دست آوردهای فکری، هنری، مادی ومعنوی ویژگی های تعینن کننده فرهنگ به شمار میرود.
بطور خلاصه فرهنگ یک جامعه عبارت است از افکار، عقاید ، آرزوها،مهارت ها، ابزارووسایل، امور مربوط به زیبایی وکارهای هنری، عملکردها،ادب ورسوم، که افراد این اجتماع درمیان آنها تولد یافته ورشد می کند. 
فرق بین جامعه وفرهنگ دراین است که جامعه مرکب ازافراداست درصورتیکه فرهنگ شامل امور واشیایی است که انسان به تدریج آموخته وخلق کرده وبه آنها پی برده است. فرهنگ با جامعه یکی نیست بلکه محصول فعالیت های جامعه انگاشته میشود. 
بخشي از 1خصايص و ويژگيهاي عمومي فرهنگ 
1ـ فرهنگ قابل انتقال از نسلي به نسل ديگر است . 
2ـ فرهنگ موضوعي اجتماعي است و جنبه انفرادي ندارد. 
3ـ فرهنگ از نوع مقررات و ايده‌آلهاي اجتماعي است . 
4ـ فرهنگ باوضعيت محيط سازگاري وهماهنگي مي‌يابد . 
5ـ هر فرهنگي، برروي مفاهيمي تكيه مي‌كند كه در جامعه با ارزش تلقي شود.
فرهنگي هر جامعه مي تواند سبب رشد .و بالندگي افراد آن و نيز موجب پيشرفت و كمال جامعه شود و يا آنكه، فرهنگ و تبعيت از مرام آن، جامعه‌اي را به سقوط وانحطاط كشانده و عقب‌ماندگي، وابستگي و نابودي ملت را همراه آورد . 
بطور كلي فرهنگ يك نظام، بر ارزشهاي حاكم بر جامعه تكيه دارد. ارزشها زمني تحكيم مي‌يابد ، كه مورد باور عموم قرار گرفته و امري دروني شوند . به عبارت ديگر فرهنگ به عنوان الگوهاي ذهني افراد مطرح هستند، كه نمود آن در رفتار متجلي مي‌شود. اما از آنجا كه فرهنگ امري اكتسابي است بنابراين افراد مستعد آنرا از محيط داخل و خارج نظام خود دريافت مي‌كنند و ارزشهاي اصيل خود را به فراموشي مي‌سپارند. 
چون فرهنگ جنبه انفرادي ندارد، لذا ارزشهاي جديد به سرعت در بين افراد جامعه تسري يافته جايگزين فرهنگ اصلي آن عده از افرادي مي‌شود كه در مباني عقيدتي خود ثبات ندارند، حتي اگر امر جديد، ضد ارزش به معناي واقعي آن باشد. امروزه اغلب موازين و معيارهاي اخلاقي، ارضاء كننده تمايلات اوليه و نفساني مردم جامعه نيست . و انتخاب ارزشها كمتر تابع قواي عقلاني و همسو با سجاياي اخلاقي است . 
حالا که درباره ء اصطلاح ومفهوم معلومات ارائه شد لازم است نگاهی بر نخستین علایم فرهنگی درافغانستان بیندازیم.
الف: کشف ابزار و ادوات ساخته دست بشر شاهد موجودیت نخستین علایم فرهنگی دراین سرزمین است.
درسال 1950 م داکتر کارلتن کون(Dr.Carlton coon) متخصص امریکایی (82) عداد ابزارسنگی واستخوانی را ازغارقره کمرواقع درهشت ملی ایبک (شمال سمنگان ) بدست آورد. چون غارمذکور در دوره های فلزی هم مسکون بوده، لذا باشندگان قره کمر دراین دوره ها به رمه داری وگله بانی ونگهداری رمه های بز بیشتر مشغول بودند وسطح صیقلی ،دیوارها وافتادن بعضی ازپارچه های سنگ که ازموجودیت ذوق خاص فرهنگی وهنری آنها نماینده گی میکند، گفتار فوق را تائید می کند . برمبنای آزمایش مذکورکه توسط میتود جدید تجزیه (C14) صورت گرفت، چنین ادعا شده است که غار مذکور در تمام طول عهد کهن سنگی مسکون بوده، شکل وساختمان ابزارهای که محصول عرف وعادات آنها می باشد با انسان های تیپ نندرتال که به اسم انسان های مغاره نشین نیز یاد شده اند ارتباط دارد.
حفریات غار قره کمر نشان میدهد که باشندگان آن تیغ های چقماقی زیاد داشتند که در عمق نیم متری قشر طبقه اولی مرسوبات غار چندین هزار آن به مشاهده رسیده و است . ازاین آلات انسان ها برای ارتزاق وبرای شکار گوسفند کوهی، آهو و اسپ وحشی کار می گرفتند. وپسان ها برای جمع آوری میوه وحبوبات مورد استفاده قرار گرفت. بنا برآن ، باشندگان غار مذکور دراین مرحله درامر شکار ماهر تر شده افروختن آتش را با سنگ های چقماق فراگرفته بودند که بدین ترتیب مغاره ها را به آتش گرم میکردند.
لهذا این یک حقیقت مسلم است، زمانیکه انسان ها زندگی اجتماعی وانسانی ابتدایی خویش را آغاز کردند به نطفه گذاری پایه های اولیه هنری وفرهنگی نیز شروع نمودند، که این ادعای مارا موجودیت ابزار سنگی واستخوانی سطح صیقلی شده ء دیوارها وتیغ های چقماقی که در غارقره کمر برای شکارموجود بود به اثبات می رساند
ب: اشکال وعلام که بردیوار های هزارسم سمنگان کشف شده است ، شواهد دیگری از زندگی فرهنگی وهنری این مرزوبوم محسوب می گردد. این اشکال وعلایم فرهنگ مروج این منطقه را به کهن ترین دوران باستان ارتباط می دهد. گرچه قدامت تاریخی این اشکال تا کنون هم به طور یقین معلوم نشده است، ولی ازروی یک سلسله تحقیقات دقیق وعلمی مبنی برکشف مدنیت های کهن دراین منطقه وتائید نظریات بعضی ازباستان شناسان این تصور را بما میدهد که این اشکال ازجمله اشکال قبل التاریخ بوده وشاید هم درعهد نظام طایفه یی ودر اواخر عصر کهن سنگی دیرین (40ق م) هزارسال ترسیم شده باشد.
ازدیدگاه هیئت باستان شناسان ایتالوی که برای اولین بار امتیاز بررسی و حفاری منطقه هزارسم سمنگان را درافغانستان حاصل نمود، شباهت بعضی ازاین تصاویر را به نقوش غار الاسکو فرانسه ،مغاره التامیرای هسپانیا ومغاره های ایتالیا، سویس، ایرلند، ایران، عراق و ترکمنستان وحتی بعضا به مصرهم ارتباط میدهند.
حقایقی که ازاشکال هزارسم سمنگان بدست آمده، گواه براین حقیقت اند که این منطقه کهن ترین مکانی است که ساکنان اولین آن بعدازپشت سرگذاردن هزاران سال تجربه تاریخی شگفت انگیزترین تمدن های جهان باستان را به وجودآورده اند.
هرگاه سوابق تاریخی هزارسم را باسایرکانونها ی تارخیی نظیر غارالتامیرای هسپانیا حتی ازبسا مراکز کهن باستانی دیگر نیزبه پای هزارسم نمیرسد، چنانچه کشفیاتی که درقره کمر سمنگان، اق کپرک ، دره کور بدخشان ودشت ناور غزنی صورت گرفت و بقایای فوصیل انسان های را که هزاران سال قدامت تاریخی دارند ازهرکدام ازاین کانون های تاریخی بدست آمده است دلیل دیگری می با شد که این منطقه را درقطارکهن ترین مراکز با ستانی قرار می دهد.
درمطالعه راپور باستانان شناسان ایتالوی معلوم می شود که درهزارسم بقایای ساختمان های گوناگون را چه قبل التاریخ و چه بعدازآن نیز مشاهده می شود. چنانچه دیوار های بی پیرایه قبل التاریخ، ساختمان های متعلق به دوره بودائی های یونان، باختر و کوشانیان، ساختمان ها، کاشی کاری ها وانواع مخصوص گلدان ها بارنگ های روشن ودرخشان دوره های اسلامی را خیلی زیاد یادآوری نموده است. در حقیقت این ساختمان ها نشان دهنده ء تحولات اجتماعی، اقتصادی، وفرهنگی این مناطق در دوران های مختلف تاریخ می باشد.
درجامعه اولیه اساس کتابت به صورت خط تصویری ( هیروغلیف) صورت گرفته بود. مثلا بارسم نمودن اشکال مختلف، حیوانات گوناگون را در خاطرانسان ابتدایی زنده می ساخت واین علامت هریک مفهوم علیحده میداد، این ها نقوش بودند که پیدایش نخستین اشکال خط را بنیان گذاری نمودند.
کاژدان ازدانشمندان ومحققین اتحاد جماهیرشوری که دراین راه مطالعات شایان نموده است که درجلد اول تاریخ باستان چنین می نویسد:
" انسان های اولیه بارسم شکل اسپی، پوشیده از لکه ها، بیماری حیوانی سیاه زخم را نشان میدادند. واین علایم نخستین خط تصویری نظام طایفه ئی بوده است."
درهزارسم نیز با رسم اشکال انسان، آهوی کوهی، گوزن های نر، بزها، گذرگاه ها وترسیم تلک (دام) وعلایم گوناگون که تاکنون شناخته نشده است، اشکال ابتدایی کتابت بومیان این منطقه طرح ریزی شده است. هرگاه ثابت می شود که قدامت تاریخی این علایم بیشتر ازخطوط تصویری سومر وبابل گردد. شاید هم نخستین خط تصویری نظام طایفه یی برای نخستین بار درافغانستان درمنطقه هزارسم سمنگان طرح ریزی شده باشد. چنانچه با ارتباط این موضوع ویل دورانت مورخ امریکایی درجلد اول تاریخ تمدن می نویسد:
خط نویسی درابتدا نوع هنربود وهنوزهم در نزد مردم چین وجاپان به همین صورت است. همان گونه هنگامیکه مردم نمی توانستند برای بیان مقصود خودکلمات پیدا کنند دایما به اشاره متوسل می شدند، همان گونه هم برای انتقال افکار خود به زمان و مکان بعید ازتصویر استفاده می کردند، هر کلمه وهرحرف که ما امروز ازآن استفاده می کنیم. یک روی درگذشته به صورت منظره وتصویری بوده ، چنانچه که هم اکنون هم برای علامات تجاری وعلامات صور فلکی ازچینین علایم استفاده میگردد.
وهمچنان میرغلام محمدغبار مورخ شهیر کشور دراثر خویش (افغانستان درمسیر تاریخ ) به ارتباط این موضوع چنین نوشته است: درنتیجه حفریات سال 1965 درآق کپرک ( جنوب شهرمزار وکنار دریای بلخ) آثاری ازقبیل آیینه برنجی، انگشتر ودستبند ، اسلحه وقیزه اسپ، نگین لاجوردین وغیره شواهد هنری وفرهنگی آن عصر بدست آمده است که متعلق دوره سنگ جدید، از2تا9 هزارسال قبل ازمیلاد را دربرمی گیرد. درهمین ساحه بزرگ بز وگوسفند موجود بود، واین ساحه داخل آن منطقه یی است که اولین بار درکشور ما حبوبات غذایی درآن زرع گردیده وحیوانات اهلی شده است. بنابرآن درکتاب افزوده شده است که این آثار ازعمق بیشتر زمین از یک دوره ( بیست هزار سال بیشتر ازمیلاد) نمایندگی می کند وچنین آثار تا حال از آسیای مرکزی وهندوستان به دست نیامده است.