آرشیف

2015-1-16

شفقت الله انوری

مــقــــــام مــعـلــــم

 

اوراق تاریخ مشحون از نبردها و مصائبی است که عمدتا براثرسرکشی ها وطغیان نفس بشر پدید آمده اند. دیروز صدای چکاچک شمشیرها وامروز غرش هواپیماها وتانکها را کسانی برپا می کنند که اصولا تعلیم ندیده اند و یا اگر هم تعلیمی در کار بوده است ، تهذیب وتادیب نفس را در آن راهی نبوده است.
از آغازین روز پیدایی انسان ، هزاران پیامبر از سوی خداوند تبارک وتعالی برانگیخته شدند تا وسیله هدایتش باشند و او را از مسیر ضلالت به طریق پاک الهی راهنمایی کند. معلمهایی که به همراه معجزاتی عظیم و احکامی رهایی بخش ، سختی ها را به جان خریدند ومرارتهای صعب وجانفرسا را متحمل شدند ، قوم گمراهان را موعظه نمودند و به ستیز با طاغوتیان برخاستند تا آنکه برمتفع ترین قلل هدایت ، انوار مشعشع آخرین فرستاده الهی حضرت محمد (ص)پدیدار گشت.
والاترین رسول حق زمانی به ابلاغ رسالتش پرداخت که حتی در کعبه ، که انواع بتان خانه گزیده بودند وقوم جاهلیت در حضیض نکبت وخواری غوطه ور بود.در موقعیتی چنین خطیر برتارک مواعظ آن حضرت این جمله میدرخشیدکه (بعثت للتعلیم) وهدف از بعثت حضرتش را شناساندن راه فلاح ورستگاری به نوع بشر و هدایتشان از وادی تاریکیها به دیار نور وروشنایی معرفی نمود وآمد تا آنچه را نمی دانند بدانان بیاموزاند.
طی چهارده قرن دشمنان فروغ هدایت با انواع دسایس به خیال واهی قصد خاموش نمودن این پرتو ایزدی را داشته اند ونه تنها توفیق نیافته اند بلکه اکنون با ظهور انقلاب اسلامی در ایران خونی تازه در رگهای انسانیت به گردش در آمده است.
دقیقا در همین راستا نقش وجایگاه ارزشمند معلم پدیدار می شود.البته نباید هیچگاه در تبیین واژه معلم اکتفا به محدوده مدارس ودانشگاهها نمود ، بلکه می باید آن را از تربیت فرزندان در محیط خانه تا رهبری سیاسی واجتماعی جامعه تعمیم داد . بسیار ضروری می نماید که با ارج نهادن به مقام شامخ تعلیم وتعلم وتاکید فراوان بر امر تزکیه نفس ، با طراحی واجرای برنامه های اصولی وبرداشتن قدمهای اساسی وسازنده ، حرکتی همه جانبه برای نیل به اهداف نظام مقدس اسلامی انجام شود وهرگونه تاخیر یا تعلل در این رابطه خسارات جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
با توجه به اینکه اولین آیات نازله بر پیامبر عظیم الشان اسلام بر خواندن تاکید داشت ، لزوم تعلیم در اسلام بر همه مبین این است که باریتعالی تا چه اندازه به امر یادگیری اصرار داشته اند .همان اویی که خود بزرگترین معلم انسان است ..همان اویی که خود از روح ملکوتی به انسان دو پا دمید تا اورا همچون خود کند.همان اویی که انسان را مقام خلیفه الهی بخشید.حال این انسان چنان منزلتی در پیشگاه فرشتگان مقرب پیداکرد که ابلیس بر او حسادت ورزید .انسانی که توانست جایگاهی برای خود بیابد ،که خدواند بزرگ بعد از خلقت او به خود تبریک بگوید(فتبارک الله احسن الخالقین)

((مقام معلم از دید گاه اسلام ))
از آیات قران می توان دریافت که شان معلم جدای از سایر شئونات در اسلام ارزش دارد.زیرا که تنها او (علم الانسان مالم یعلم)است.حال که او آموزاند و معلم آموخت دیگر جای هیچ شک نیست که(( علم خدایی در کالبد هر که رفت دگر بار برون نخواهد شد)).
در جنگ خیبر ،روز اول مسلمانان شکست خوردند .روز دوم وسوم نیز شکست بود.ودشمن جسور شده بود و افرادی نیز از پشت خنجر می زدند وروحیه ی مسلمانان را تضعیف می کردند. وضع خطرناکی برای اسلام پیش آمده بود . پیامبر فرمود ((فرداعلم را به دست کسی خواهم داد که خداوند اورا دوست داشته باشد ومن نیز اورا دوست داشته باشم واوهم خدا را دوست داشته باشد.)).
روز بعد پیامبر(ص)فرمودکه امیرالمومنین علی (ع)به حضورشان برود . گفتند یا رسول الله ، چشمان مبارک امام درد می کند ونمی تواند به جبهه برود . پیامبر فرمودند : ((بیاید))امام را آوردند پیامبر آب دهان مبارک خود را به پشت چشمهای امام مالیدند وبا معجزه ایشان را شفا دادند . پیامبر علم را به علی سپردند وایشان را سردار لشکر نمودند . امیرالمومنین(ع)سوار مرکب شد وپیامبر پیاده بود . در چنین وضع حساس پیامبر (ص)باید حساسترین جملات را بفرماید.وایشان جمله ای که درجه ای است والا برای معلم وافتخاری برای او . فرمودند:
((لان یهدی الله بک رجلا خیر لک من الدنیا وما فیها))یا((لان یهدی الله بک رجلا خیر مما طلعت علیه الشمس)).
((عازم جبهه هستی با این وضع خطرناکی که برای مسلمانان بوجود آمده است ، اما بدان کار مهمتر ازاین آن است که منحرفی را به را ه بیاوری ، که برای توبهتراست ازدنیا وآنچه در دنیاست)).یعنی ثواب آن ، ثواب خط مقدم نیست ، بلکه بالاتراز آنچه است که آفتاب بر آن می تابد.
بحث این است که کار معلمی کار خداست .کار خدایی را با پول نمی توان معاوضه کرد .شغل معلم مانند یک مقام نظامی نیست که در آن از مقام گروهبانی به ارتشبدی ارتقای درجه بیابد .که اگر اینگونه بنگریم باید آنرا بوسیده وکنار گذاریم . به معلم خدا درجه میدهد ((من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا)).
((کودک ومعلم ))
زمانی که خانواده ای در انتظار تولد کودکی روزها را می شمارند تا پروردگار عالم به آنها نظر لطفی کرده وامانتی را برای سالها در اختیارشان بنهد ، یک پدر ومادر متعهد در قبال آن ودیعه چه مسئولیتی دارند ؟مگر نه این است که از این امانت باید به خوبی مراقبت نمایند تا درختی شود پرثمر ،تا همه از سایه سار آن خوشه برچینند وسپاسها نصیب باغبان آن نمایند.حال چگونه است که این امانت به دست معلمی بیفتد که از راه ورسم امانت داری فقط سر ماه را بشناسد .مگر نه

اینست که اگر هر از چند گاهی این امانت را تکان ندهی وگردوغبار را از رخ آن نزدایی در باتلاق غفلت فرو میرود به گونه ای که در آوردن از آن ……
کودک همچون مومی در دستان توست ، توای معلم عزیز ، اگر او را روی زانوان پرمحبتت بنشانی ودست نوازش برسر او بکشی هرچه در گوشش زمزمه کنی همان از او برون تراود . واگرسرراه او قرارگیری ، خارمغیلانی شود که ابتدا در چشمان خودت داخل شود.
قیافه ، تن صدا ، رکاکت ویا ادب درکلام و بالاخره همه گفتار وکردارتو به طور ناخودآگاه روی اوتاثیر می گذارد . مغزکودک ، نوجوان وجوان مانند دوربین عکاسی است . روانشناسان معتقد هستند که عقل انسان پس از چهل سالگی کامل می شود.
پس ای معلم وظیفه توسنگینتر شد ، چرا که اگر تو رکاکت زبان داشته باشی فرد بی ادبی را به اجتماع عرضه خواهی کرد . واین خیانت محض است . این زنگ خطری است برای تو،که کودک هرچه درزمینه بی ادبی مرتکب گناه شود در نامه عمل خود(درصورت مکلف بودن)ودرنامه عمل معلم اونوشته خواهدشد . برعکس ، اگرببیندکه معلمش به نماز اول وقت مقید است ، اونیزمقید می شود . وثواب آن در نامه عمل محصل و هم در نامه عمل معلم تا روز قیامت نوشته خواهد گردید.
براساس روایتی از پیامبر اعظم که فرمودند: اگر کسی سنت نیکی بگذارد ، تا آن سنت باقی است ، برای سنت گذارنده پاداش دارد و اگرکسی کاربدی را بگذارد ، یعنی به جای باقیات الصالحات ، باقیات الطالحات بگذارد ، هرچند سنت گذار مرده باشد ، درنامه عمل او نوشته خواهدشد.
به یاد داشته باش اگرخوشه انگوری به امانت به توسپردند و درآن خیانت کردی ، تنهایک گناه خواهدبود . اماخیانت درتربیت نسل گناهی مستمر است ، هرروز وشب تاسالیانی دور وتاروز قیامت . چرا که فرهنگ امروز است که نسل آینده راخواهدساخت.
پهلوی چه کرد؟فرهنگی را آوردکه انگلیس وآمریکا به اودیکته کرده بودند. فرهنگی استعماری واستثماری . درزمان پهلوی دبستان ، دبیرستان ودانشگاه بود اما محصول آن یک مشت افراد غربزده ویاشرق زده ، به استثنای افراد اندک ، وچیزی که نبود استقلال ودین بود.
بدان که شقاوت وسعادت نسلهای بعد مرهون توجه توست . واگر العیاذبالله امانتدار نباشی و در آن خیانت کنی ، نسلی را به مخاطره افکنده ای واگر هم امانتدار باشی ثواب نسلهای پیاپی برای توست.

((واذاتولی سعی فی الارض لیف سد فیها ویهلک الحرث والنسل والله لایحب المفسد)) ( بقره 205)
قرآن مفسدفی الارض رایهلک الحرث والنسل می داند.طاغوتهابه این دلیل مفسدفی الارض هستند که کارشان فاسدکردن جامعه ونسل بعد است.

در روایت است که زنی نزد حضرت فاطمه زهرا (س) سئوالی را مطرح فرمود: آن حضرت پاسخ فرمودند .لذا زن هنوز به منزل نرسیده بود.جواب را فراموش کرد.پس برای بار دوم به نزد ایشان آمده و مجددا سئوال کرد. حضرت زهرا (س) با خوشرویی پاسخ را دادند.اما این عمل زن چند بار تکرار شد .پس از حضرت عذر خواهی نموده وبا خجالت گفت: من زنی کند ذهن هستم وجواب مسئله را فراموش می کنم . پاسخ ام ابیها چنین بود؛ ((در سئوال کردن ،توبرمن حق پیدامی کنی نه من برتو.))این جمله تواضع حضرت زهرا (س)را میرساند.بعد حضرت فرمودند ((برای اینکه با جواب دادن به هر مسئله درجات فراوانی در بهشت پیدا می کنم.))
پس تو ای معلم که هرروز سرو کارت با 30 الی40 دانش آموز می افتد. ببال که توچگونه با صبر وتلطفت ،گره از کاردیگران می گشایی وتوکه شعارت این است : ((من زمانی معلم موفقی خواهم بود وکاربزرگی کرده ام که دانش آموزی را که کند ذهن است ، دانش آموزی را که هیچ کس را ندارد به اوکمک کندودانش آموزی را که عقب مانده است ،را هدایت کنم)).

در روزگاری که تکنولوژی حرف اول را می زند توای عزیزترینم با من نجواکن. راز دل خلقت را با من بگو که کیستم . بامن بگو که رباتها از جان من چه می خواهند . بامن بگو وقتیکه ماری کوری اورانیم را کشف کرد تا چه اندازه به انسانها حق استفاده را داد . بگو زمانیکه هیروشیما منفجرشد براوچه گذشت . بامن بگو ابن سینا الحاوی را چگونه نگاشت .که اینک در دانشگاههای آمریکایی تدریس می شود وما … بامن بگو ای بزرگوار ، وقتی ژول ورن هشتاد روز دور دنیا را می نوشت آیا می دانست که روزی فرا خواهد رسید که با زدن یک دکمه می توان به دور دنیا که هیچ ، به افلاک سفر کرد؟
در این روزگار وانفسا ،که هر که برای خود تقلا می کند ،چگونه است که تو راه ورسم دیرین خود را فراموش نکرده ای . عجبا از دل دریایی تو. عجبا از وقارو بزرگی تو . به چه مانی . تورا با چه واژگانی بخوانم که تو مصداق آیات بلند پروردگارت هستی . هم او که اولین معلم جهان است .به چه نامت خوانم که تورا با هیچ واژه ای نمی توان خواند که نامت بلند آوازه ترین نامهاست .تورا به چه تشبیه کنم .که توکوهی با همان صلابت . تو رودی با همان جوشش . تودریایی با همان عظمت . تو آسمانی با همان بزرگی . توخورشیدی با همان نورانیت وتلالو . توستاره ای در دل شبهای تار من .تو همچون مهتابی که در حوض حیاط خانه قدیمی مادر بزرگ هر شب پرواز مرا به تماشا ایستادی . تو پروانه وجود منی که مرا ازپیله خود بدر آوردی وپرواز را به من آموختی .
تورا چه بنامم . دریا ، کوه ، رود ، خورشید ، ستاره و….. تو را هر چه زیبایی است ، تورا هرچه بزرگی است ، تورا هرچه شجاعت است ، تورا هرچه صلابت است ، تورا هرچه قدرت است ، تورا هرچه دانایی است ، تورا هرچه بینایی است ، تورا هرچه معرفت ، تورا هرچه که بردل گذرد وزبان از آن قاصر است می نامم که توشایسته همه آنها هستی. توروح بزرگ حکمتی.لسان غیب رب العالمینی. مرکز عظیم حکمتی . تورا به هر آنچه که پروردگارت برایت خوانده می نامم .
از آن لحظه که قلبم را حواله تودادم دیگر خود را ندیدم .همه توشدم همه وجودم مالامال از عطر یاس توست .دستم را گرفتی وبا من زمزمه کردی. به من آموختی آنچه را نمی دانستم . ومن آموختم درس یگانگی ، یکزبانی وازهمه بهتر یکدلی را . 
ستاره آسمانم شدی ومرا با خود به اعماق هستی بردی. دستم راگرفتی ودر جهانی که مملو از زشت خویان درنده بود راه را نشانم دادی .گفتی : برو. ترسیدم. فرمان دادی: رمیدم. فریاد زدی: آهی از سوز جگر بر آوردم که بی تو چگونه روم؟ به آرامی آمدی واز سر ملاطفت دستی برسرم کشیدی ومرا با خود بردی . در معراج بودم که گفتی این راه . حال باید بدون من بروی .ادامه را ه را خود طی کن که دیگر مرا به هودج نور راهی نیست . گفتم : بی تو چگونه طی طریق کنم؟ گفتی برو .او منتظر توست . ومن همچون کودکی حرف شنو این بار خود رفتم.وچه شیرین بود.دیدن یار وچه گوارا بود آشامیدن از زلال حکمت بی انتهای او . اویی که حرف اول وحرف آخر بود .ومن افتخار می کنم که یک معلمم . افتخار میکنم که جایگاه خود را در عرش پروردگارم یافتم.من یک معلمم.

((نتیجه گیری))
امروزه ایادی شرق وغرب عالم با هر ترفندی در امور داخلی وخارجی کشورها دخالت می کنند.وخواستار به یغما بردن اندیشه های سیاسی جوانان کشور ماهستند .بر ما معلمین تکلیف است که از دسایس آنها کاملا آگاه بوده ودست چپاولشان را از روی مرزهای افغانستان کوتاه کنیم .از آنجاییکه درهای فناوری نوین برروی همه کشورها باز است وناگزیر از بستن آنها هستیم لذا برماست که با آگاهی های مفید وبه موقع خود از دبستان تا دانشگاه فرزندان این آب وخاک را هوشیار کرده وبا فساد قدرتهای بزرگ که قصدشان فقط تخریب واستثمار است مبازره کنیم. 
معلمی شغل انبیاست. این یک شعار نیست. یک فرهنگ است. که ما قشر فرهنگی جامعه را مکلف به انجام صریح وظایف خود می کند. از آن جایی که زندگی هر معلم گره در مسائل جامعه ، خصوصاٌ مسائل فرهنگی آن دارد ، لذا پیامدهای اتفاق افتاده در هراجتماع را ابتدا در خانواده وسپس در مدرسه دنبال می کنند.ما کارخانه انسان سازی داریم.اگر توانستیم انسانهایی شریف به جامعه عرضه کنیم در کار خود موفق بوده ایم واگر دزد وقاچاقچی به جامعه عرضه کردیم ، برویم ،که هر چه می کشیم از همین قشر می کشیم . پس به یاد داشته باشیم که از امانتی که در دست داریم آنگونه که سزاوار آن است استفاده کنیم.
اکنون که کشور ما از هر سو دچار بحرانهای عدیده ای است. لذا تفکرات جوانان این مرزوبوم بالاتر از آن است که خود را فدای افکار بیگانه کنند. به وضوح دیده شده است که این گروه از جمعیت افغانستان در صدد باز یابی خود هستند. از آنجاییکه دین مبین اسلام تعلیم وتربیت را بر هر فرد مسلمان واجب کرده است واحادیث معتبر گویای آن است که علم را بیاموزند اگرچه در دورترین نقاط جهان باشد.برخود واجب دانسته تا ازعلوم وفنون روز دنیا آگاهی یابند وبرماست تا آنها را هدایت نموده وهشدارهای لازم در این زمینه را به آنها بدهیم.خوشبختانه دیده شده است که جوانان ما بیدارتر از گذشته به این امر خطیر واقف هستند ..

( والسلام) شفقت الله انوری